ويژگى هاى پذيرفته شده براى امام از ديدگاه دانشمندان اهل سنّت

امامت اميرالمؤمنين عليه السلام در سنجش خرد - 2
فهرست مطالب
علم و دانش
شجاعت و دليرى
عدالت و دادگرى
نمونه اى از ديدگاه دانشمندان اهل سنّت
بررسى عقلى اين ديدگاه

اهل سنّت كتاب هايى را در علم عقايد و كلام نوشته اند; كتاب هايى هم چون: المواقف فى علم الكلام تأليف قاضى ايجى، شرح المواقف نگارش شريف جرجانى، شرح قوشچى بر التجريد، شرح المقاصد تأليف سعدالدين تفتازانى، شرح العقائد النسفيّه و ديگر كتاب هاى مهمّ اعتقادى.
آنان در اين كتاب ها بحث هايى را درباره امام مطرح و فصل هايى را بيان كرده اند. از فصل هاى مطرح شده در اين كتاب ها انتخاب امام است كه انتخاب امام به اختيار مردم است و خداوند متعال در اين امر نقشى ندارد. اين ديدگاه با اعتقاد شيعه اماميّه مخالفت دارد.
آنان در فصل ديگر، شروطى را در امام لازم مى دانند و مى گويند: كسى را كه مردم براى رهبرى جامعه انتخاب مى كنند بايد داراى تمام اين شروط باشد تا براى اين امر مهم از سوى مردم برگزيده شود، آن گاه شروط و اوصافى را براى امام بيان كرده اند و آن ها را به دو بخش تقسيم نموده اند:
1 . شروطى كه تمام علما آن ها را قبول دارند;
2 . شروطى كه مورد اختلاف ميان علما است.
در اين نوشتار شرط هايى را كه اهل سنّت در تعيين امام بيان كرده اند بررسى مى كنيم تا ببينيم آن ويژگى هاى لازم براى جانشينى پس از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در چه كسى وجود داشته است.
البته ما در اين بررسى از روش شيعيان در تعيين امام چشم پوشى مى نماييم و بنا بر همان روش اهل سنّت درباره اين ويژگى ها گفت و گو كرده و با دقّت آن ها را بررسى مى نماييم.

1 . علم و دانش
نخستين شرطى كه اهل سنّت در امام لازم مى دانند علم و دانش اوست; يعنى بايد امام به اصول و فروع دين آگاهى كامل داشته باشد، به گونه اى كه بتواند براى حقانيّت اين دين، دليل و برهان بياورد. اگر شبهه اى وارد كردند قدرت فكرى او بايد به اندازه اى باشد كه بتواند در برابر شبهه ها و اشكال هايى كه از ناحيه مخالفان مطرح مى شود، ايستادگى كرده و آن ها را برطرف كند.


2 . شجاعت و دليرى
دومين شرطى كه اهل سنّت در امام لازم مى دانند، شجاعت و دليرى است.
امام بايد به گونه اى شجاع باشد كه بتواند در تمام جنگ ها حاضر شود و لشكر اسلام را براى نبرد با دشمن آماده كند و در صورت حمله دشمن، نه تنها جبهه جنگ را ترك نكند; بلكه با تمام قدرت در برابر حمله آن ها بايستد و از حريم دين و جماعت مسلمانان دفاع كند.

3 . عدالت و دادگرى
سومين شرط در امام، عدالت است; يعنى امام بايد در راه و روش و زندگى كردن با مردم، عدالت داشته باشد. در جايى كه مى خواهد بين مسلمانان داورى كند، به عدالت قضاوت كند، بيت المال را ميان مسلمانان عادلانه تقسيم نمايد و در تمام كارهاى شخصى و امورى كه مربوط به همه مسلمانان مى شود عدالت را رعايت كند.
تمام دانشمندان اهل سنّت در كتاب هاى خود اين سه شرط را براى امام آورده اند و بنا بر ديدگاه آن ها كسى كه به انتخاب مردم به مقام امامت مى رسد بايستى آن ها را دارا باشد.

نمونه اى از ديدگاه دانشمندان اهل سنّت
براى آگاهى از ديدگاه دانشمندان اهل سنّت به نمونه اى اشاره مى نماييم. در كتاب المواقف فى علم الكلام و شرح المواقف كه مهم ترين كتاب در علم كلام در ميان اهل سنّت است، چنين آمده است:
مقصد دوم: شروط امامت.
تمام عالمان بر اين اعتقادند كه فردى براى امامت و رهبرى مردم شايستگى دارد كه در اصول و فروع دين به مقام اجتهاد رسيده و در دين مجتهد باشد تا مسائل و امور دين را بيان كند و در برابر شبهاتى كه در دين وارد مى شود بايستد و با دليل و برهان آن ها را پاسخ داده و از دين خود دفاع كند.
امام بايستى در امور و مسائل اختلافى كه به او رجوع مى شود چنان قدرتى داشته باشد كه با يك فتوا و يا حكم، اختلاف ميان مسلمانان را برطرف كرده و نظام جامعه را در اختيار خود بگيرد; چرا كه از مهم ترين اهداف امامت همين مسأله است كه در مرحله نخست اعتقادات دينى را با قدرت علمى خود حفظ كند و براى حلّ شبهه ها، دليل و برهان كافى در اختيار داشته باشد و در مرحله دوم اختلافات و دشمنى هاى ميان مسلمانان را با درايت كامل از ميان بردارد و در قضاوت كردن بين آن ها عدالت را رعايت كند. اين شرطى است كه هرگز امامت بدون آن كامل نمى شود».1
بنابراين با توجه به اين بيان، امام بايستى داراى دو شرط باشد:
1 . علم;
2 . شجاعت.
البتّه در جاى ديگر در كتاب المواقف و شرح المواقف چنين آمده است:
«در مقابل گفته مشهور، عدّه اى گفته اند: اين اوصاف لازم نيست در امام جمع باشد; زيرا كه هم اكنون كسى نيست كه صاحب همه اين ويژگى ها باشد».
گفتنى است كه اين كتاب در قرن هفتم يا هشتم هجرى نوشته شده است. در ميان كسانى كه در آن زمان حكومت مى كردند اين صفات جمع نبوده است. از اين رو اهل سنّت بايد اين شرط ها را در امام لازم ندانند و به امامت نادان و ترسو حتّى گناه كار و آلوده عقيده داشته باشند. همان گونه كه پيش تر اشاره شد، آنان سومين شرط امامت را عدالت و دادگرى برشمرده اند. صاحب المواقف درباره اين شرط مى نويسد:
آرى، لازم است امام عادل باشد تا به مردم ستم نكند; چرا كه همانا شخص فاسق، گاهى اموال مسلمانان را در اهداف شخصى خود خرج مى كند و با اين عمل، حقّ ديگران از بين مى رود. پس اين ويژگى ها در امام معتبر و مورد اتفاق است.
آن گاه چنين مى گويد:
در اين جا ويژگى هاى ديگرى نيز مطرح شده است; اما در اين كه از شروط امامت هستند يا نه در ميان علما اختلاف شده است.2

1 . شرح المواقف: 8 / 349.
2 . همان.

بررسى عقلى اين ديدگاه
ما با اهل سنّت با اين ديدگاه بحث مى كنيم كه از نظر عقلى اين سه شرط را در امام لازم بدانيم. از طرفى فرض مى كنيم كه انتخاب امام، با رأى و اختيار مردم صورت مى گيرد; از اين رو تنها اختلاف ما درباره امام پس از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است; چرا كه ما مى گوييم امام پس از پيامبر، على بن ابى طالب عليهما السلام است و آنان به امامت ابوبكر عقيده دارند.
اكنون سخن در اين است كه ويژگى هايى را كه همه اهل سنّت در امام لازم مى دانند و مى گويند مردم بايد كسى را انتخاب كنند كه هر سه شرط را دارا باشد; آيا اين ويژگى ها در على بن ابى طالب نيز بوده است، يا به ابوبكر اختصاص دارد؟
البته ما در اين جا با چشم پوشى از كتاب و سنّت بحث مى كنيم; زيرا قرآن، سنّت پيامبر و دليل هاى ديگر، بيان گر امامت على بن ابى طالب عليهما السلام بوده و آن را به اثبات مى رسانند.
عقل مى گويد: سرپرست و راهنماى يك جمعيّت و جانشين پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله بايد همه اين ويژگى ها را دارا باشد، ما نيز همانند اهل سنّت همه اين اوصاف را در امام لازم مى دانيم، گرچه عصمت امام نيز كه مرتبه اى بالاتر از عدالت است در نزد ما معتبر است; ولى در همان ويژگى هايى كه آنان قبول دارند بحث كرده و از روش خود چشم پوشى مى كنيم.
اكنون مى گوييم: اگر اين ويژگى هايى كه در نزد اهل سنّت معتبر است در على بن ابى طالب جمع باشد، او امام و پيشوا خواهد بود و اگر در فرد ديگرى باشد او چنين شايستگى را دارد و اگر اين ويژگى ها در هر دو فرد جمع باشد، بررسى مى كنيم كه كدام يك اين ويژگى ها را در بالاترين مرتبه اش داراست تا او را به عنوان امام برگزيده و بر ديگرى مقدّم كنيم. در غير اين صورت اگر شخصى را كه بهتر است، كنار زده و ديگرى را بر او مقدّم كنيم از نظر عقلى كار قبيحى خواهد بود، با اين كه قرآن در اين باره مى فرمايد:
(أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدّي);1
آيا كسى كه به حق هدايت مى كند براى پيروى شايسته تر است يا آن كس كه هدايت نمى شود مگر هدايتش كنند؟
به راستى آيا شخص عالم و آگاه، براى راهنمايى مردم سزاوارتر است يا كسى كه نادان و بى خرد است؟
بر فرض اين كه هر دو رهبر عالِم باشند، آيا كسى كه آگاه تر است مقدم است يا نه؟
آيا كسى كه عادل است شايستگى رهبرى مردم را دارد يا كسى كه به مردم ظلم روا مى دارد؟
آرى، ما براى پاسخ اين پرسش ها بايد به عقل و عقلا رجوع كنيم كه سخن ما نيز در همين زمينه است.
اهل سنّت مى گويند كه اين ويژگى ها مورد اتفاق دانشمندان است; اما در اين كه امام، هاشمى و يا قريشى باشد، معصوم و يا آزاد باشد، اختلاف وجود دارد. گرچه آنان حديثى را به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله نسبت مى دهند كه آن حضرت به پيروى از كسى كه بر مسلمانان ولايت دارد امر كرده است هر چند آن حاكم، برده باشد.
ويژگى عصمت را نيز شيعيان معتقدند; ولى ديگران لازم نمى دانند و در ديگر صفات نيز اختلاف شده است، همان گونه كه گفتيم اهل سنّت فقط درباره سه ويژگى اتفاق نظر دارند: علم، شجاعت و عدالت كه محور پژوهش ما بر اين ويژگى ها مى چرخد.
منبع :کتاب امامت امیر المومنین در سنجش خرد
نوشته آیت الله سید علی میلانی
1 . سوره يونس: آيه 35.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن