اينك به نحو اجمال كلمه «رضا» را معنا مى كنيم. رضا ضدّ سخط است1 هم چنانى كه رحمت ضدّ غضب است.
خداوند متعال رضايت داده كه ائمّه عليهم السلام در روى زمين خلفاى او باشند؛ يعنى خداوند آن بزرگواران را براى اين جهت اختيار كرده است و هيچ گونه سخطى نسبت به ائمّه عليهم السلام و مقامشان نيست و نخواهد بود.
به عبارت ديگر، خداوند متعال از اول رضايت داده كه ائمّه عليهم السلام در روى زمين خلفاى او باشند و هرگز نسبت به اين جهت سخطى نبوده و از آن ها موجب سخطى صادر نشده است.
گفتنى است كه ارتضاء همان اختيار است، امّا با يك تفاوتى؛ فرقى كه كلمه «ارتضاء» با «اختيار» دارد اين است كه هر دو اختيار هستند با اين اضافه كه ارتضاء اختيارى است كه تا پايان با عدم سخط توأم است؛ يعنى آن چه كه موجب سخط است از اين مختار ـ به معناى اسم مفعول ـ ديده نشده و صادر نشده است.
از اين رو راغب اصفهانى در كتاب المفردات فى غريب القرآن اين طور مى نويسد:
رضا اللّه عن العبد هو أن يراه مؤتمراً لأمره و منتهياً عن نهيه؛2
خداوند متعال اين عبد را چنين مى بيند كه از اوامر اطاعت و از نواهى او در تمام افعال، اقوال، حركات، سكنات و شئونات خوددارى كند كه در اين صورت هيچ موجبى براى سخط وجود ندارد.
1 . معجم مقائيس اللغه: 2 / 402، لسان العرب: 14 / 323، تاج العروس: 10 / 151.
2 . المفردات فى غريب القرآن: 197، تاج العروس: 10 / 151.