احمد بن حنبل نيز در مسند به نقل حديث مباهله پرداخته است. در آن كتاب چنين آمده است:
عبدالله، از پدرش از قتيبة بن سعيد، از حاتم بن اسماعيل، از بكير بن مسمار، از عامر بن سعد، از پدرش اين گونه نقل مى كند:
رسول خدا صلى الله عليه وآله در يكى از جنگ ها على عليه السلام را جانشين خود در مدينه قرار داد. او عرض كرد:
أتخلّفني مع النساء والصبيان;
آيا مرا جانشين خود در ميان زنان و كودكان قرار مى دهى؟
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله به على عليه السلام فرمود:
يا علي! أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبوّة بعدي؟
اى على! آيا خشنود نيستى كه نسبت تو به من هم چون نسبت هارون به موسى است; با اين تفاوت كه بعد از من پيامبرى مبعوث نمى شود؟
هم چنين رسول خدا صلى الله عليه وآله در جنگ خيبر فرمودند:
لاُعطين الراية غداً رجلاً يحبّ الله ورسوله ويحبّه الله ورسوله;
فردا پرچم فرماندهى سپاه را به دست كسى مى دهم كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نيز او را دوست دارند.
سعد مى گويد: در پى اين گفته، ما براى گرفتن پرچم (بر يكديگر پيشى مى گرفتيم و) گردن دراز مى كرديم، ولى پيامبر خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
ادعوا لي عليّاً;
على را خبر كنيد.
او در آن هنگام از درد چشم رنج مى برد. ولى پيامبر صلى الله عليه وآله كمى از آب دهان خود را بر چشمانش نهاد و پرچم را به وى داد. او به ميدان رفت و با عنايت خدا پيروز گرديد.
سعد هم چنين مى گويد: زمانى كه آيه (نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ)1 نازل شد; رسول خدا صلى الله عليه وآله على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را فرا خواند و فرمود:
اللهمّ هؤلاء أهلي;2
خدايا! اينان اهل من هستند.
1 . سوره آل عمران، آيه 61.
2 . مسند احمد بن حنبل: 1 / 185.