الكبائر ثمان
15 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ ظَرِيفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا لَنَا نَشْهَدُ عَلَى مَنْ خَالَفَنَا بِالْكُفْرِ وَ بِالنَّارِ وَ لَا نَشْهَدُ لِأَنْفُسِنَا وَ لِأَصْحَابِنَا أَنَّهُمْ فِي الْجَنَّةِ قَالَ مِنْ ضَعْفِكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ فِيكُمْ شَيْءٌ مِنَ الْكَبَائِرِ فَاشْهَدُوا أَنَّكُمْ فِي الْجَنَّةِ قُلْتُ فَأَيُّ شَيْءٍ الْكَبَائِرُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ أَكْبَرُ الْكَبَائِرِ الشِّرْكُ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ قَتْلُ الْمُؤْمِنِ فَقُلْتُ لَهُ الزِّنَا وَ السَّرِقَةُ فَقَالَ لَيْسَا مِنْ ذَاكَ
قال مصنف هذا الكتاب رضي الله عنه الأخبار في الكبائر ليست بمختلفة و إن كان بعضها ورد بأنها خمس و بعضها بسبع و بعضها بثمان و بعضها بأكثر لأن كل ذنب بعد الشرك كبير بالإضافة إلى ما هو أصغر منه و كل صغير من الذنوب كبير بالإضافة إلى ما هو أصغر منه و كل كبير صغير بالإضافة إلى الشرك بالله العظيم
15- محمد بن مسلم گويد: بامام صادق (ع) عرضكردم: قربانت شوم چرا در باره مخالفين خود گواهى ميدهيم كه آنان كافرند و اهل آتش ولى در باره خود و هم كيشان خود گواهى نميدهيم كه اهل بهشتيم؟ فرمود: از ضعف ايمان شما است اگر شما هيچ يك از گناهان كبيره را مرتكب نشده باشيد گواهى بدهيد كه اهل بهشتيد عرضكردم قربانت شوم گناهان بزرگ كدامند؟ فرمود از همه آنها بزرگتر شرك است و ناراضى كردن پدر و مادر، و پس از هجرت بمدينة عرب بيابانى شدن و بزن پاكدامن نسبت زنا دادن و از جبهه جنگ فرار كردن و مال يتيم را بستم خوردن و دانسته ربا خوردن و مؤمن را كشتن بحضرت عرضكردم زنا و دزدى چطور؟ فرمود: از اين گروه گناهان نيستند.
(مصنف) اين كتاب گويد:
اخبارى كه گناهان كبيره را شمرده گرچه در بعضى پنج گناه و در بعضى هفت و در پارهاى هشت و در پارهاى بيشتر گفته شده است ولى در حقيقت اختلافى با هم ندارند زيرا پس از شرك بخدا هر گناهى را كه معصيت كبيرة گفته شده است نسبت بگناهى است كه از آن كوچكتر است و بنا بر اين معصيت صغيرة نيز نسبت بكوچكتر از خود كبيره است و هر معصيت كبيره نسبت بشرك صغيرة است.
(شرح:)
نظريه مصنف در باره اخبارى كه متعرض شماره گناهان كبيره است گرچه ممكن است في حد نفسه مطلب صحيحى باشد ولى براى رفع اختلاف اخبار كافى نيست زيرا مرجع اين نظريه بانكار معصيت كبيرة است بجز شرك و يا انكار معصيت صغيرة و بنا بر اين وجهى براى شمارش آنها در اخبار باقى نمىماند و حق اين است كه بگوئيم ميزان در كبيره بودن معصيت و ترتيب آثار خاصه بآن اين است كه در قرآن كريم و يا سنت قطعى پيغمبر وعده آتش بمرتكب آن داده شده باشد چنانچه در همين روايت اشاره بآن شده است و در عين حال خود معاصى كبيرة داراى مراتبى است كه اگر در روايتى پاره از آن ذكر نشده بدين منظور بوده است كه اهميتاش باندازه گناهان كبيره ديگر نبوده و يا اثر خاصى كه در آن روايت بيان شده مترتب بر آن گناه نبوده چنانچه در همين روايت كه زنا و دزدى را در رديف معاصى كبيره ذكر نفرمودهاند شايد از اين جهت باشد كه جزو اكبر كبائر نيستند و روايت در مقام شماره بزرگترين گناهان كبيره است و يا اينكه در شهادت بدخول بهشت تاثيرى ندارند و اللَّه العالم.