الرياح الأربع
138 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ وَ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرِّيَاحِ الْأَرْبَعِ الشَّمَالِ وَ الْجَنُوبِ وَ الدَّبُورِ وَ الصَّبَا وَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ يَذْكُرُونَ أَنَّ الشَّمَالَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ الْجَنُوبَ مِنَ النَّارِ فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جُنُوداً مِنْ رِيَاحٍ يُعَذِّبُ بِهَا مَنْ يَشَاءُ مِمَّنْ عَصَاهُ وَ لِكُلِّ رِيحٍ مِنْهَا مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهَا فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَذِّبَ قَوْماً بِنَوْعٍ مِنَ الْعَذَابِ أَوْحَى إِلَى الْمَلَكِ الْمُوَكَّلَ بِذَلِكَ النَّوْعِ مِنَ الرِّيحِ الَّتِي يُرِيدُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا قَالَ فَأَمَرَهَا الْمَلَكُ فَتَهِيجُ كَمَا يَهِيجُ الْأَسَدُ الْمُغْضَبُ وَ لِكُلِّ رِيحٍ مِنْهَا اسْمٌ أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ كَذَّبَتْ عادٌ فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ وَ ذَكَرَ رِيَاحاً فِي الْعَذَابِ ثُمَّ قَالَ فَرِيحُ الشَّمَالِ وَ رِيحُ الصَّبَا وَ رِيحُ الْجَنُوبِ وَ رِيحُ الدَّبُورِ أَيْضاً تُضَافُ إِلَى الْمَلَائِكَةِ الْمُوَكَّلِينَ بِهَا
138- ابى بصير گويد: بادهاى چهارگانه: شمال و جنوب و غربى و شرقى را از امام باقر پرسيدم و عرض كردم كه مردم ميگويند نسيم شمال از بهشت است و باد جنوب از دوزخ فرمود: خداى را عز و جل لشكرهائى است از بادها و هر كس از گنهكاران را كه بخواهد با آن بادها شكنجه ميدهد و براى هر يك از آن بادها فرشتهاى گماشته شده است كه چون خداوند بخواهد گروهى را بطورى عذاب كند بفرشتهاى كه بر آن طور از عذاب كه ميخواهد عذابشان كند گماشته شده است وحى ميكند امام فرمود:
فرشته بر آن باد دستور ميدهد پس آن باد همچون شيرى خشمناك مىجنبد و هر بادى نامى دارد مگر گفتار خداى عز و جل را نشنيدهاى كه ميفرمايد: قوم عاد تكذيب كردند پس عذاب من و ترسانندگان چگونه بودند؟ و بادهائى را در باره عذاب ياد كرد سپس فرمود باد شمال و باد صبا و باد جنوب و باد غربى بفرشتگانى كه بر آنها گماشته شدهاند منسوبند.
شرح :
استاد شعرانى در حاشيه شرح كافى بيانى دارد كه معنايش چنين است: اين حديث كه هم از حيث سند صحيح است و هم از نظر معنا باعتبار نزديك است ما را بطريقه ائمه عليهم السلام در اين گونه مسائل طبيعى متوجه مينمايد زيرا از سؤال سائل كه ميگويد: (مردم ميگويند) پيداست كه ذهن مردم متوجه بسبب طبيعى بادها بوده است كه از كجا بوجود مىآيد و چرا بعضى از بادها سرد است و پارهاى گرم و بيش از اين براى آنان قابل فهم نبوده كه نسيم شمال چون خنك است از بهشت است و باد جنوب چون گرم است از آتش برميخيزد و امام (ع) در پاسخ ميخواهد ذهن او را از تحقيق اين جهت از امام منصرف نمايد زيرا غرض از فرستادن پيغمبران و نازل كردن كتابهاى آسمانى نه اين است كه امور طبيعى براى مردم كشف گردد.
زيرا اگر مقصود اين بود بطور مسلم بسيارى از نيازمنديهاى بشر را بيان مىكردند از قبيل داروى بيماريها مانند سل و سرطان و خواص بقيه مركبات و در قرآن نيز بعلت خسوف و كسوف مثلا مكرر اشاره ميشد همان طور كه زكاة و نماز و توحيد خداوند و رسالت پيغمبران مكرر گفته شده است و همان طور كه در روايات بطور متواتر موضوع امامت و ولايت و معاد و بهشت و دوزخ گفته شده است در باره گاو و ماهى كه زمين بر پشت او قرار گرفته است!! و يا اجزائى كه آب را تشكيل ميدهد و مانند اينها نيز بطور مكرر ياد آورى ميشد با اينكه مىبينيم اين گونه چيزها نه در قرآن است و نه در سنت متواتر و اگر هست يا در بعضى از روايات ضعيفه نامعتبر وارد شده و يا طورى است كه احتمال ميرود راوى تحريف و يا سهو. نموده باشد در صورتى كه بناى شارع مقدس بر اين است كه آنچه در نظر شارع اهميت دارد و بايستى مردم آن را بدانند بوسيله امامان بلكه خود پيغمبر نيز آن مطلب را كاملا ثابت و مسجل ميكنند كه نه جاى ترديدى باشد و نه مجال تأويلى بارى چون امام (ع) از سؤال سائل متوجه شد كه مردم در مورد سؤال تمام توجهشان بجهات طبيعى است خواست كه آنان را از اين جهت منصرف نمايد و بر حسب وظيفه روحانىاش كسى را كه ميخواهد در باره بادها نظرى كند بجهت روحانى و معنوى بادها متوجه فرمايد و كيفيت عبرت گرفتن و پند پذيرفتن را ياد دهد خواه از بهشت بوزد خواه از شام يا افريقا و يا يمن پس نخستين چيزى كه مىبايست متوجه بود اين است كه همه عوامل طبيعى در تحت اراده الهى مسخراند و خداوند بر هر يك فرشتهاى گماشته است و اين جسم ملكى در تحت نفوذ و قدرت آن مجرد ملكوتى است كه از عوارض ماده و ماديات دور است چنانچه در محل خود ثابت شده است كه ماده بصورت بر پا است و صورت بوسيله عقل مفارق بر پا است و نكته مهمى كه در اين حديث است و پيدا است كه حديث صحيح است و از معصوم صادر شده است همين نكته است كه گفته شد و در مرحله دوم لازم است كه از عذابهائى كه بوسيله بادها بر امتهاى گذشته رسيده است آدمى عبرت بگيرد و منافعى را كه مترتب بر آنها است متوجه شود پس آنچه بر يكفرد مسلمان لازم است از تفكر در امور طبيعيه اين سنخ جهات معنوى و الهى آنها است