شفا یافتگان - 41
خون به جاى اشك
الَسَّلامُ عَلَيْكَ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِكَ الْمُخْلِصِ فى وِلايَتِكَ الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللّهِ بِمَحَبَّتِكَ الْبَرىءِ مِنْ أَعْدائِكَ، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِكَ مَقْرُوحٌ ودَمْعُهُ عِنْدَ ذِكْرِكَ مَسْفُوحٌ، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزينِ الْوالِهِ الْمُسْتَكينِ، سَلامَ مَنْ لَوْ كانَ مَعَكَ بالطُّفُوفِ لَوَقاكَ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّيُوفِ، وَبَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَكَ لِلْحَتُوفِ وَجاهَدَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَنَصَرَكَ عَلى مَنْ بَغى عَلَيكَ، وَفَداكَ بِرُوحِهِ وَجَسَدِهِ وَمالِهِ وَوَلَدِهِ، وَرُوحُهُ لِرُوحِكَ فِداءٌ، وَأَهْلُهُ لاَِهْلِكَ وِقاءٌ.
فَلَئِنْ أَخَّرَتْنى الدُّهُورُ، وَعاقَنى عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ، وَلَمْ أَكُنْ لِمَنْ حارَبَكَ مُحارِباً وَلِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَداوَةَ مُناصِباً فَلاََنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَمَساءً وَلاََبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةً عَلَيْكَ، وَتَأَسُّفاً عَلى ما دَهاكَ وَتَلَهُّفاً، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ، وغُصَّةِ الاْكْتِيابِ. (فرازى از زيارت ناحيه مقدسه)
سلام بر تو، سلام آن كسى كه به حرمتِ تو آشناست، ودر ولايت ودوستىِ تو اخلاص مىورزد، وبه سببِ محبّت وولاى تو به خدا تقرّب مى جويد واز دشمنانت بيزار است; سلام كسى كه قلبش از مصيبت تو جريحه دار، واشكش به هنگام ياد تو چونان سيل، جارى است; سلام كسى كه ـ در عزاى تو ـ دردمند وغمگين وسرگشته وبيچاره است; سلام كسى كه اگر با تو در كربلا مى بود، با جانش در برابرِ تيزىِ شمشيرها از تو محافظت مى نمود، ونيمه جانش را در دفاع از تو به دست مرگ مى سپرد، ودر پيشگاه تو جهاد مى كرد، وتو را عليه ستم كنندگانِ بر تو يارى مى داد وجان وتن ومال وفرزندش را فداى تو مى نمود، وجانش فداى جان تو وخانواده اش سپر بلاىِ اهل بيت تو مى بود. پس اگرچه زمانه مرا به تأخير انداخت ومقدّرات الهى مرا از يارىِ تو بازداشت ونبودم تا با آنان كه با تو جنگيدند بجنگم وبا كسانى كه با تو دشمنى ورزيدند به ستيز برخيزم، در عوض، از روى حسرت وتأسّف واندوه بر مصيبت هايى كه بر تو وارد شد، صبح وشام نالانم وبه جاى اشك براى تو خون گريه مى كنم، تا زمانى كه از سوزِ مصيبت وگلوگيرى حزن واندوه، زندگى ام به پايان رسد.
منبع : شفا یافتگان
نویسنده : واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران