اميد آرزو، از ويژگيهاى انسان است و در زمره فطريات بشر قرار دارد. زيرا كه هر دو نگاهى به آينده دارند.
هنوز ثابت نشده كه در ميان جانداران ، جاندارى آينده نگر باشد. و دانسته نشده كه جانورانى كه لانه مى سازند و يا خوراك مى اندوزند، از روى دانش و بينش چنين مى كنند. دور نيست كه اين كارها از روى غريزه باشد. آنان به طور غريزى ، اداى وظيفه مى كنند، بدون آن كه خودشان بدانند كه چه مى كنند.
دانش ، اكتسابى است و نياز به آموزش و تعلم دارد.
نخستين معلم اين گروه از جانوران ، كه بوده ؟ و كيفيت تعليم آنها چگونه بوده است ؟
از اين رو، مى توان كه لانه سازى و خوراك اندوزى جانوران از روى غريزه است .
اميد و آرزو
پس اميد و آرزو از ويژگيهاى انسان است و بس . انسان است كه مى تواند آينده نگر باشد. اميد و آرزو بر پايه آينده نگرى قرار دارد. اميد و آرزو، هر دو، نمايانگر خواسته هاى بشر بوده و هستند و هر دو پيك سعادت انسان و نويد خوشبختى او هستند.
تفاوتى كه ميان اميد و آرزو موجود است و آنها را دو كرده و از هم جدا مى سازد، آن است كه اميد، با عقل بشر همراه است و خواسته اش خردمندانه و امكان پذير بوده و به محال تعلق نمى گيرد.
بيمار، اميد بهبودى دارد. ناتوان ، اميد توانا شدن ، دانش پژوه ، اميد دانشورى دارد. ستمديده ، اميد قطع ستمگر را دارد.
ولى آرزو چنين نيست ؛ گاه با عقل هماهنگى دارد و گاه هماهنگى ندارد و خواسته اش عقلايى و خردمندانه نيست و امكان پذير نخواهد بود. آرزو، به محالها تعلق مى گيرد و تقاضاى هست شدن نشدنيها را دارد. پير، آرزومند جوانى است ، چاه كن آرزوى رسيدن به گنج و هر كس در دم مرگ ، آرزوى حيات دارد.
از اين تفاوت ، تفاوت ديگر ميان اميد و آرزو به وجود مى آيد:
و آن عبارت است از آن كه آرزومند مى نشيند و انتظار رسيدن به آرزو دارد، هرگز گامى به سوى مقصد بر نمى دارد، از آسمان انتظار دارد كه آرزويش را محقق سازد و عوامل جوى بدو كمك كند.
ولى اميدوار، چنين نيست ؛ در پى اميد خود مى رود و هر گامى كه بر مى دارد، به اميدى مى رسد؛ چون اميد اصلى ، بوجود آورنده اميدهاى فرعى است و هر يك از اين اميدها كه محقق شود، پايه اى مى گردد تا به سوى اميد بالاتر گام بر دارد.
هنگامى كه اميد، اشتداد يافت و نيرومند گرديد، هدف و آرمان مى شود؛ زيرا كه آرمان ، عقلايى است و اميد، خردمندانه است و هر دو با يكديگر همگام و همراه .
منبع : راه مهدى
نويسنده : آية الله سيد رضا صدر
باهتمام : سيد باقر خسرو شاهى