برخى مى گويند:((معروف نزد قدما چنين بوده كه هر روايتى در مسائل تاريخى و از آن جمله موضوع مهدويت را بدون بررسى سند آن نقل مى كردند ولى بعد از آن عصر ، حركت جديدى پديد آمد. و بين روايات تمييز داده شد تا زمانى كه حركت اصوليين پديد آمد و اخبار را به دسته هاى مختلف از قبيل : صحيح ، حسن ، قوى و ضعيف تقسيم نمودند. ولى اين پيشرفت و حركت شامل روايت هاى تاريخى كه از آن جمله روايات مهدويت است ، نگرديد ...)). (368)
پاسخ :
1- آنچه از قدماى محدثين اماميه مى دانيم آن است كه آنان نهايت سعى و كوشش و احتياط خود را در جمع و نقل احاديث در كتب خود داشته اند كه از آن جمله كلينى رحمة الله عليه است . او نزد اهل فن حديث ، معروف به دقت نظر و احتياط در نقل اخبار است و نيز مى دانيم كه بزرگانى امثال شيخ طوسى رحمة الله عليه چه اهتمام وافرى به شناخت شيوخ روايى خود داشته اند. شخصى مثل شيخ صدوق رحمة الله عليه عادتا شيوخ خود را مى شناخته و نيز از حالات آنان از ايمان و عدالت آگاهى داشته است و از كسى كه او را نمى شناخت روايت نقل نمى كرده است .
2- ما اطمينان داريم كه اين بزرگان به صحت اين گونه روايات كه در باب امامت و مهدويت وارد شده اطمينان كامل داشته اند و يا لااقل به جهت برخى قرائن معتبر كه همراه آنها بوده و موجب جبران ضعف برخى از آنها مى شده ، آنها را با اطمينان كامل نقل مى كردند. و گرنه جاى اين سؤال باقى است كه امثال شيخ صدوق و طوسى و ديگران چه اهدافى غير از احتجاج و استدلال به آنها داشته اند مگر اين نيست كه شيخ صدوق كتابش را براى رفع حيرت در امر حضرت مهدى عليه السلام نوشته است ؟
3- تمام يا بيشتر اصول و منابع اصلى احاديث مهدويت كه در سه قرن اول نوشته شده به دست شيخ صدوق ، طوسى و نعمانى رسيده و از خود به آن كتاب ها استناد داشته اند ، و لذا به آن روايات استدلال مى نمودند.
4- گر چه تقسيم حديث به چهار قسم از اصطلاحات متاخرين است ولى قدماى محدثين از آن جمله شيخ طوسى رحمة الله عليه روش خاصى در قبول خبر داشته اند.
شيخ بهايى بعد از تقسيم حديث به چهار قسم معروف ، مى گويد:((اين اصطلاح نزد قدما معروف نبوده بلكه آنان حديث صحيح را به حديثى اطلاق مى كردند كه مقرون به قرائن مورد وثوق و اطمينان باشد و ين قرائن انواعى دارد:
الف : وجود حديث در اصول 400گانه حديثى كه نزد راويان مشهور بوده است .
ب : تكرار حديث در يك يا دو اصل يا بيشتر از اين اصول با سندهاى متعدد و معتبر.
ج : وجود حديث در اصلى كه انتسابش به يكى از اصحاب ائمه ثابت و اجماع اصحاب بر صدق او بوده است .
د : وجود حديث در يكى از كتبى كه بر ائمه عرضه شده و آن حضرات ، مصنّف آن كتب را تمجيد نمودند ، از قبيل كتاب : عبيدالله بن على حلبى كه بر امام صادق عليه السلام عرضه شد. (369)
ه : وجود حديث در كتبى كه نزد قدما مورد وثوق و اطمينان بوده است . (370)
- علماى رجال ، مجهول را بر دو نوع تقسيم كرده اند:
الف : مجهول اصطلاحى : و آن به كسى اطلاق مى شود كه تصريح به جهاليت او از سوى رجاليون شده باشد.
ب : مجهول لغوى : و آن به كسى اطلاق مى شود كه وضعيت او معلوم نيست و لذا در كتب رجال از او يادى به ميان نيامده است . تنها قسم اول از جهالت است كه موجب ضعف راوى است و در مورد دوم احتياج به بررسى دقيق دارد كه سبب مطرح نشدن او در كتب رجال چيست ؟ گاه ممكن است به جهت معروف بودنش درباره او سكوت كرده اند. (371)
6- احتمالى نيز وجود دارد كه بناى قدما بر تمسك به((اصالة الصدق و العدالة))باشد. يعنى اصل اولى بر صدق و عدالت راوى است مگر آنكه خلاف آن ثابت شود. و مقصود به آن ، همان اصل عدم و يا استصحاب عدم فسق است به همين جهت است كه ما احتياجى به اثبات عدالت - خواه به معناى ملكه يا حسن ظاهر - نداريم ؛ زيرا احراز آن مستلزم تعطيل امور و تضييع بسيارى از مصالح است . كمتر كسى است كه بتوان عدالت او را به اثبات رسانيد. اين مطلب مورد تاءييد عقلا نيز هست .
7- براى اثبات اعتبار روايات نبايد تنها اعتبار سندى را مطرح ساخت بلكه بايد به همه راه ها و اسباب اعتبار شخص توجه كرد و در نظر داشت كه مبناى بسيارى از عالمان شيعه بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان ، حجيت خبر موثوق به است ؛ يعنى خبرى كه از طرق مختلف به آن اطمينان و وثوق حاصل شود.
368- تطور الفكر السياسى ، ص 209.
369- رجال نجاشى ، ص 230.
370- وسائل الشيعه ، ج 30 ، ص 197 و 198.
371- الرواشح ، ميرداماد ، ص 60 و 61.
منبع :موعود شناسی وپاسخ به شبهات
نویسنده: علی اصغر رضوانی
انتشارات مسجد مقدس جمکران