مقصود از امكان فلسفى يا منطقى آن است كه با مراجعه به عقل هيچ گونه مشكل عقلى و فلسفى كه مخالف با نظريه طول عمر باشد وجود نداشته باشد.
شكى نيست كه طولانى شدن عمر انسان به هزاران سال از جنبه عقلى و منطقى ممكن است و هيچ گونه اشكال عقلى ندارد و هيچ گاه مستلزم تناقض نخواهد شد زيرا در مفهوم حيات و زندگى ، مرگ سريع نهفته نشده است .
فخر رازى در توجيه طول عمر انسان در ذيل آيه شريفهفلبث فيهم الف سنة الا خمسين عاما ...(1073) ، مى گويد:((برخى از اطبا گويند: عمر انسان بيش از 120 سال نمى شود ، ولى آيه بر خلاف آن دلالت داشته و عقل نيز بيش از اين را تاءييد مى كند؛ زيرا بقا بر تركيبى كه در انسان است ذاتا ممكن است و گرنه باقى نمى ماند. دوام تاءثير موثر در او ممكن است ؛ زيرا موثر در وجود انسان اگر واجب الوجود است كه دوام دارد و اگر غير واجب الوجود باشد براى او موثرى است و بالاخره به واجب الوجود باز مى گردد كه دوام دارد. لذا ممكن است كه تاثير واجب الوجود دائمى شود كه در نتيجه بقا ذاتا ممكن مى گردد و چنانچه بقا نداشته باشد به جهت امر عارض است و عارض هم ممكن العدم است . و اگر وجود عارض مانع واجب بود به همين مقدار عمر هم نمى توانست باقى بماند نتيجه اينكه حرف برخى از اطبا كه گفته اند عمر انسان از 120 سال فراتر نمى رود باطل است)).
شيخ مجتبى قزوينى خراسانى در استدلال عقلى و فلسفى بر ضرورت وجود شخص طويل العمر در خارج مى گويد:((طبق قواعد فلسفى و حكمى ، هر طبيعتى كه قابل زياده و نقصان در عالم وجود است بايد فرد كامل آن طبيعت در خارج موجود گردد؛ زيرا هر طبيعتى طالب كمال نهايى خود است مطابق اين قاعده تعدادى از مسائل فلسفى پايه گذارى شده است كه از جمله آنها وجود فرد كامل در بين بشر به اسم نبى يا حكيم است . و مطابق اين قانون كه با برهان به اثبات رسيده قابليت زندگى و عمر بيشتر داراى مراتب متعددى در خارج است . عمر 1000 سال يا 2000 سال را نمى توان نهايت مرتبه امكان زندگى به طور يقين دانست بلكه ممكن است كه بيش از اين مقدار نيز باشد ...))(1074)
1073- سوره عنكبوت ، آيه 14.
1074- بيان القرآن ، ج 5 ، ص 11 و 12.
منبع : کتاب موعود شناسی و پاسخ به شبهات
نویسنده : علی اصغر رضوانی