انتظار بهاروباران- 29
در بين قصه هاى كهن ايرانى، قصّه پيرمردى را مى خوانيم كه وقتى مرگ خويش را نزديك مى يابد، پسرانش را فرا مى خواند و سخن از گنجى بزرگ به ميان مى آورد كه در مزرعه مدفون است. او بدون آنكه مكان دقيق نهانى گنج را به آنان بگويد چشم از دنيا فرو مى بندد.
فرزندان او در طلب گنج سرتاسر زمين مزرعه را مى كاوند و در پايان نااميد از پيدا كردن گنج، بر زمين زير و رو شده و به خوبى شخم خورده، بذر مى پاشند. چند ماهى بعد، زمانى كه انبوه چشم نوازِ گياهانِ روييده از خاك خوب و آماده، به بار مى نشينند و محصولى سرشار و ثروتى فراوان به ارمغان مى آورند، راز گنج مزرعه گشوده مى شود و عاقبت انديشى پيرمرد حكيم بر فرزندان آشكار مى گردد. انتظار را از آن رو كه خود كندوكاوى جهادگرانه است و از آن جهت كه حركت و تلاش و مقاومت و صبر را به همراه دارد، مى توان به جستجوى بى امان فرزندان در طلب گنج موعودِ پيرمرد شبيه دانست. با اين تفاوت كه گنج موعود انتظار، خود نيز حقيقتى ترديد ناپذير است. انتظار دوران با شكوه امام زمان(عليه السلام) تنها بهانه اى براى حركت پيگير منتظران نيست، بلكه خود نيز براستى گنجى واقعى است، گنجى كه پربهاتر از آن در سرتاسر آفرينش وجود ندارد.
انتظار امام زمان(عليه السلام) يعنى انتظار خلاصه همه خوبيهاى خلقت.
و انتظار دوران امام زمان(عليه السلام) يعنى انتظار عصاره همه تاريخِ سراسر نور و هدايت پيامبران.
اگر انتظار كشيدى و به مقصود رسيدى، او را ديدى، كلام جانبخشش را شنيدى، دست عنايتش را برسرت احساس نمودى، در سايه حكومتش حكومت توحيد و عدالت و انسانيت را تجربه كردى، و در دوران خلافتش، خليفة اللّهىِ انسان را مجسّم يافتى، كامياب خواهى بود.
و اگر انتظار كشيدى و به مقصود نرسيدى، او را نديده مُردى، و طعم عدالت موعود را نچشيده وعده حق را اجابت كردى، باز هم كامياب خواهى بود; زيرا انتظار فرج خود از بالاترين مصاديق فرج و گشايش است.
(انتظار الفرج من اعظم الفرج)(7)
..........................................................
(7) امام سجاد(عليه السلام)، بحارالأنوار، ج 52، ص 122.
منبع : واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران ـ قم