الف ـ عذر خواستن از پيادگان
حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنين على عليه السّلام سواره به راهى مى رفت و جمعى از مردم كوفه براى پاس داشتن حرمت امام على عليه السّلام پياده بدنبالش روان بودند.
امام رو به آنان كرد و پرسيد :
آيا كارى داريد ؟
پاسخ دادند : نه ، دوست داريم بدنبال شما بيائيم .
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام فرمود :
بـرگـرديـد، زيرا همراهى پياده با سواره مايه ذلّت و خوارى پيادگان و غرور و تباهى سواره خواهد شد. (117)
امام على عليه السّلام به بزرگ قبيله شباميان فرمود :
ارجَع ، فَإِنَّ مَشيَ مِثلِكَ مَعَ مِثلِي فِتنَةٌ لِلوَالِي ، وَمَذَلَّةٌ لِلمُؤ مِنِ.
(بـاز گـرد، كـه پـيـاده رفتن رييس قبيله اى چون تو پشت سر من ، موجب انحراف زمامدار و زبونى مؤ من است .) (118)
ب ـ نكوهش از آداب جاهلى ذلّت بار
بـسـيـارى از پـادشـاهـان و قـدرتـمـنـدان در طـول تـاريـخ مـردم را وادار مـى كردند كه در بـرابـرشان به خاك بيافتند، كُرنش كنند، خم شوند، و انواع ذلّت پذيرى ها را برخود هموار كنند.
وقـتى حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام براى رفتن به صفّين به شهر انبار رسيد ديـد كه مردم شهر تا امام على عليه السّلام را ديدند از اسب ها پياده شده ، و در پيش روى آن حضرت شروع به دويدن كردند.
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام علّت را پرسيد.
گفتند :
يك رسم محلّى است كه پادشاهان خود را اينگونه احترام مى كرديم .
امام على عليه السّلام ناراحت شد و فرمود:
فَقَالَ : وَاللّهِ مَا يَنتَفِعُ بِهذَا اءُمَرَاؤُكُم !
وَإِنَّكُم لَتَشُقُّونَ عَلَى اءَنفُسِكُم فِى دُنيَاكُم ، وَتَشقَونَ بِهِ فِى آخِرَتِكُم .
وَمَا اءَخسَرَ المَشَقَّةَ وَرَاءَهَا العِقَابُ، وَاءَربَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الاَْمَانُ مِنَ النَّارِ!
(بـه خـدا سـوگـنـد! كه اميران شما از اين كار سودى نبردند، و شما در دنيا با آن خود را بـه زحـمـت مـى افكنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت مى گرديد، و چه زيانبار است رنجى كه عذاب در پى آن باشد، و چه سودمند است آسايشى كه با آن امان از آتش جهنّم باشد.) (119)