ترجمه نامه 28نهج البلاغه- جواب نامه معاويه: كه يكى از نيكوترين نامه‏هاى امام است

فهرست مطالب
1 افشاى ادّعاهاى دروغين معاويه
2 فضائل بنى هاشم
3 فضائل بنى هاشم و رسوايى بنى اميّه:
4 مظلوميّت امام عليه السّلام
5 پاسخ به تهديد نظامى

(جواب نامه معاويه: كه يكى از نيكوترين نامه‏هاى امام است كه پس از جنگ جمل در سال 36 هجرى نوشته شد)
1 افشاى ادّعاهاى دروغين معاويه
پس از ياد خدا و درود نامه شما رسيد، كه در آن نوشتيد، خداوند محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را براى دينش برگزيد، و با يارانش او را تأييد كرد، راستى روزگار چه چيزهاى شگفتى از تو بر ما آشكار كرده است تو مى‏ خواهى ما را از آنچه خداوند به ما عنايت فرمود، آگاه كنى و از نعمت وجود پيامبر با خبرمان سازى داستان تو داستان كسى را ماند كه خرما به سرزمين پر خرماى «هجر» برد  يا استاد خود را به مسابقه دعوت كند و پنداشتى كه برترين انسان‏ها در اسلام فلان كس، و فلان شخص است  چيزى را ياد آورده‏اى كه اگر اثبات شود هيچ ارتباطى به تو ندارد، و اگر دروغ هم باشد به تو مربوط نمى ‏شود، تو را با انسانهاى برتر و غير برتر، سياستمدار و غير سياستمدار چه كار است اسيران آزاد شده  و فرزندانشان را چه رسد به تشخيص امتيازات ميان مهاجران نخستين، و ترتيب درجات، و شناسايى منزلت و مقام آنان هرگز خود را در چيزى قرار مى ‏دهى كه از آن بيگانه‏ اى، حال كار بدين جا كشيد كه محكوم حاكم باشد اى مرد چرا بر سر جايت نمى ‏نشينى  و كوتاهى كردن‏هايت را  به ياد نمى ‏آورى و به منزلت عقب مانده ‏ات باز نمى ‏گردى برترى ضعيفان، و پيروزى پيروزمندان در اسلام با تو چه ارتباطى دارد تو همواره در بيابان گمراهى سرگردان، و از راه راست روى گردانى
2 فضائل بنى هاشم
«آنچه مى ‏گويم براى آگاهاندن تو نيست، بلكه براى ياد آورى نعمت‏هاى خدا مى ‏گويم» آيا نمى‏ بينى جمعى از مهاجر و انصار در راه خدا به شهادت رسيدند و هر كدام داراى فضيلتى بودند امّا آنگاه كه شهيد ما «حمزه» شربت شهادت نوشيد، او را سيّد الشهداء خواندند، و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در نماز بر پيكر او بجاى پنج تكبير، هفتاد تكبير گفت آيا نمى‏ بينى گروهى كه دستشان در جهاد قطع شد، و هر كدام فضيلتى داشتند، امّا چون بر يكى از ما  ضربتى وارد شد و دستش قطع گرديد، طيّارش خواندند كه با دو بال در آسمان بهشت پرواز مى‏ كند و اگر خدا نهى نمى ‏فرمود كه مرد خود را بستايد، فضائل فراوانى را بر مى‏ شمردم، كه دل‏هاى آگاه مؤمنان آن را شناخته، و گوش‏هاى شنوندگان با آن آشناست.
3 فضائل بنى هاشم و رسوايى بنى اميّه:
معاويه دست از اين ادّعاها بردار، كه تيرت به خطا رفته است، همانا ما، دست پرورده و ساخته پروردگار خويشيم، و مردم تربيت شدگان و پرورده ‏هاى مايند. اينكه با شما طرح خويشاوندى ريختم، ما از طايفه شما همسر گرفتيم، و شما از طايفه ما همسر انتخاب كرديد، و برابر با شما رفتار كرديم، عزّت گذشته، و فضيلت پيشين را از ما باز نمى ‏دارد، شما چگونه با ما برابريد كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ماست، و دروغگوى رسوا از شما،  حمزه شير خدا (اسد اللّه) از ماست، و ابو سفيان، (اسد الاحلاف)  از شما، دو سيّد جوانان اهل بهشت از ما، و كودكان در آتش افكنده شده از شما،  و بهترين زنان جهان از ما، و زن هيزم كش دوزخيان از شما،  از ما اين همه فضيلت‏ها، و از شما آن همه رسوايى ‏هاست.

اسلام ما را همه شنيده، و شرافت ما را همه ديده ‏اند، و كتاب خدا براى ما فراهم آورد آنچه را به ما نرسيده كه خداى سبحان فرمود: «خويشاوندان، بعضى سزاوارترند بر بعض ديگر در كتاب خدا» و خداى سبحان فرمود: «شايسته‏ ترين مردم به ابراهيم، كسانى هستند كه از او پيروى دارند، و اين پيامبر و آنان كه ايمان آوردند و خدا ولىّ مؤمنان است». پس ما يك بار به خاطر خويشاوندى با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و بار ديگر به خاطر اطاعت از خدا، به خلافت سزاوارتريم، و آنگاه كه مهاجرين در روز سقيفه با انصار گفتگو و اختلاف داشتند، تنها با ذكر خويشاوندى با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر آنان پيروز گرديدند، اگر اين دليل برترى است پس حق با ماست نه با شما، و اگر دليل ديگرى داشتند ادّعاى انصار به جاى خود باقى است. معاويه، تو پندارى كه بر تمام خلفا حسد ورزيده ‏ام و بر همه آنها شوريده‏ام اگر چنين شده باشد جنايتى بر تو نرفته كه از تو عذر خواهى كنم. «و آن شكوه‏هايى است كه ننگ آن دامنگير تو نيست»  
4 مظلوميّت امام عليه السّلام
و گفته ‏اى كه مرا چونان شتر مهار كرده به سوى بيعت مى‏ كشاندند. سوگند به خدا خواستى نكوهش كنى، امّا ستودى، خواستى رسوا سازى كه خود را رسوا كرده‏ اى، مسلمان را چه باك كه مظلوم واقع شود، ما دام كه در دين خود ترديد نداشته، و در يقين خود شك نكند، اين دليل را آورده ‏ام حتّى براى غير تو كه پند گيرند، و آن را كوتاه آوردم به مقدارى كه از خاطرم گذشت. سپس كار مرا با عثمان به ياد آوردى، تو بايد پاسخ دهى كه از خويشاوندان او مى ‏باشى راستى كدام يك از ما دشمنى ‏اش با عثمان بيشتر بود و راه را براى كشندگانش فراهم آورد آن كس كه به او يارى رساند، و از او خواست به جايش بنشيند، و به كار مردم رسد يا آن كه از او يارى خواست و دريغ كرد و به انتظار نشست تا مرگش فرا رسد نه، هرگز، به خدا سوگند: «خداوند باز دارندگان از جنگ را در ميان شما مى ‏شناسد، و آنان را كه برادران خود را به سوى خويش مى‏ خوانند، و جز لحظه‏ هاى كوتاهى در نبرد حاضر نمى‏شوند» من ادّعا ندارم كه در مورد بدعت‏هاى عثمان، بر او عيب نمى ‏گرفتم، نكوهش مى‏ كردم و از آن عذر خواه نيستم، اگر گناه من ارشاد و هدايت اوست، بسيارند كسانى كه ملامت شوند و بى‏ گناهند. «و بسيارند ناصحانى كه در پند و اندرز دادن مورد تهمت قرار گيرند»  «من قصدى جز اصلاح تا نهايت توانايى خود ندارم، و موفّقيت من تنها به لطف خداست، و توفيقات را جز از خدا نمى ‏خواهم، بر او توكّل مى ‏كنم و به سوى او باز مى ‏گردم»
5 پاسخ به تهديد نظامى
نوشته ‏اى كه نزد تو براى من و ياران من چيزى جز شمشير نيست در اوج گريه انسان را به خنده وا مى ‏دارى فرزندان عبد المطلب را در كجا ديدى كه پشت به دشمن كنند و از شمشير بهراسند پس «كمى صبر كن كه هماورد  تو به ميدان آيد» آن را كه مى‏ جويى به زودى تو را پيدا خواهد كرد، و آنچه را كه از آن مى‏ گريزى در نزديكى خود خواهى يافت، و من در ميان سپاهى بزرگ، از مهاجران و انصار و تابعان، به سرعت به سوى تو خواهم آمد، لشكريانى كه جمعشان به هم فشرده، و به هنگام حركت، غبارشان آسمان را تيره و تار مى‏كند. كسانى كه لباس شهادت بر تن، و ملاقات دوست داشتنى آنان ملاقات با پروردگار است، همراه آنان فرزندانى از دلاوران بدر، و شمشيرهاى هاشميان مى ‏آيند كه خوب مى ‏دانى لبه تيز آن بر پيكر برادر و دايى و جدّ و خاندانت چه كرد،  مى‏ آيند. «و آن عذاب از ستمگران چندان دور نيست»

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن