اشتراکات و افتراقاتپيروان مذاهب اسلامى در مسئله مهدويت
در ابتدا بهدوازده مورد از مشتركات پيروان مذاهب اسلامى در مسئله مهدويت اشاره می شود.
بدنبال آن هفت مورد از نقاط افتراق مذاهب در مسئله مهدويت مورد بحث قرار خواهد گرفت.
از جمله نقاط مهم افتراق، نوعى بودن يا شخصى بودن مسئله مهدويت است. اين بحثبه دليل اهميت آن يا تفصيل بيشترى مورد بررسى قرار گرفته، و دلايل هر دو گروه، يعنىهم دلايل طرفداران مهدويت شخصى، و هم دليل طرفداران مهدويت نوعى به تفصيل مورد بحثقرار خواهد گرفت.
و سرانجام با بيان هشت دليل، نظريه مهدويت نوعى نقد، و نظريه مهدويت شخصى بهاثبات خواهد رسید.
پيروان مذاهب مختلف اسلامى با همه اختلافهايى كه در زمينههاى ديگر اعتقادى بايكديگر دارند، در اين مسئله متحدند كه آينده بشريت و امّت بزرگ اسلامى، سرانجام بهحكومت جهانى مهدى موعود منتهى خواهد شد. آنان با وجود اين كه در كليات مسئله مهدويتبا هم مشتركند، در جزئيات اين مسئله ميانشان اختلاف نظر وجود دارد. اين قضيه بهمذاهب گوناگون محدود نشده، بلكه گاه در ميان پيروان يك مذهب نيز اين تفاوتها بهچشم مىخورد.
تنها مذهبى كه از اين درگيرى بركنار مانده و ميان پيروان آن در مسايل مهدويتاختلاف چندانى ديده نمىشود، مذهب شيعه دوازده امامى است. در اين نوشتار نظرخوانندگان گرامى را به مواردى از مشتركات و تفاوتهاى مذاهب اسلامى در مسئله مهدويتجلب مىكنم.
نقاط اشتراك
پيروان مذاهب اسلامى در زمينه مهدويت در چند اصل داراى وحدتنظرند:
1 ـ مهدى (ع) هم نام پيامبر:
نام مهدى(ع) همانند نام مبارك پيامبر اكرم (صلى اللّه عليهو آله) است.
لا تقوم الساعَةُ حتى يلى رَجُل من اهل بيتى يواطىء اسمه اسمى
قيامت به پا نخواهد شد تا آن كه مردى از اهل بيت من فرا رسد كه نام او همانندنام من است.
(مسند احمد 1/376؛ مسند بزار 1/281؛ سنن ترمذى 4/505، باب 52؛ معجم كبيرطبرانى 10/165؛ تاريخ بغداد، خطيب 4/388؛ الحاوى للفتاوى 2/59؛ غيبة الطوسى ص 113؛كشف الغمة 3/228؛ بحار 51/75 )
2 ـ مهدى(ع) از اهل بيت است:
اتفاق بر این که مهدی (ع) از اهل بیت پیامبر(ص) است
با ملاحظه روایاتی که از طرق شیعه و سنی به دست ما رسیده است پی می بریم که یکی دیگر از موارد اتفاقی بین این دو فرقه در قضیه مهدویت، اتفاق در این است که مهدی موعود از اهلبیت و ذریه رسول گرامی اسلام است. اینک به بعضی از روایات این باب اشاره می کنیم:
و نیز از ابو سعید خدری روایت شده که رسول خدا فرمود:
لا تقوم الساعة حتی تملأ الأرض ظلما و عدوانا. قال ثم یخرج رجل من عترتی او من اهل بیتی یملأها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما و عدوانا؛
قیامت بر پا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و جور شده باشد. فرمود: سپس مردی از عترتم یا از اهل بیتم قیام می کندو زمین را پر از داد و عدل می نماید، همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد.
(مسند احمد،ج 3،ص36،؛مسند ابی یعلی،ج 2.ص274،حدیث 987؛ صحیح ابن حبان، ج 8، ص290-291، حدیث 6874،حدبث6874؛ مستدرک حاکم.ج4،ص557. )
ترمذی به سند خود از پیامبر اکرم نقل کرده است:
یلی رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی؛
شخصی از اهل بیتم متولی کل زمین خواهد شد که همنام من است.
(جامع ترمذی.ج4،ص505؛ مسند احمد،ج 1،ص 376 )
به تصريح احاديث رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) مهدى(ع)از اهل بيت آن حضرت است.
لو لم يبق من الدهر الاّ يوم لبعث اللّه رجلاً من اهل بيتى يملأها عدلاً كماملئت جورا
اگر باقى نماند از جهان جز يك روز، به طور حتم خداوند مردى از اهل بيت مرابرمىانگيزد تا جهان را از عدل پُر سازد همان گونه كه از ظلم پُر شده باشد.
(مسند احمد 1/99؛ مسند بزار 1/104؛ جامع الاصول، ابن اثير 11/49؛ سنن ابى داود 4/107؛ دارالمنثور 6/58؛ مستدرك حاكم 4/557؛ تاريخ بخارى 3/346؛ مجمع البيان 7/67 )
3 ـ مهدى(ع) فرزند فاطمه (عليها السلام):
روی سعید بن مسیب قال: کنّا عند ام سلمة فتذاکرنا المهدی فقالت: سمعت رسول الله (ص) یقول: المهدی من عترتی من ولد فاطمة؛
سعید بن مسیب می گوید: نزد ام سلمه بودیم که سخن از مهدی به میان آمد. ام سلمه فرمود: از رسول خدا شنیدیم که می فرمود: مهدی از عترتم و از اولاد فاطمه است.
المهدى(ع) حق و هو من ولد فاطمه
مهدى(ع) حقاست و او از فرزندان فاطمه(س) است.
(تاريخ بخارى 3/346؛ سنن ابى داود، كتاب المهدى، 4/107؛ سنن ابن ماجه 2/1368؛معجم كبير طبرانى 23/267؛ مستدرك حاكم 4/557؛ الصواعق المحرقه ص 163؛ غيبت طوسى ص 114؛ مجمع البيان 7/67 )
4 ـ قيام ناگهانى و پيروزى سريع
روایات اسلامی بر این امر اتفاق کرده اند که خداوند متعال امر فرج آن حضرت (ع) را در یک شب اصلاح خواهد کرد، همان گونه که امر حضرت موسی را یک شبه اصلاح کرد و او را به نبوت رسانید. اینک به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
1. احمد بن حنبل به سند خود از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود:
المهدی منّا اهل البیت. یصلحه الله فی لیلة؛
مهدی از ما اهل بیت است. خداوند امر فرج او را در یک شب اصلاح خواهد کرد.
(مسند احمد 1/84؛ تاريخ بخارى 1/317؛ سنن ابن ماجه ج 2/ص 1367 باب 34 حدیث 4085؛ مسند ابو يعلى 1/359 دلائل الامامه، طبرى 247؛ كشف الغمة، اربَلى3/267 )
5ـ فزونى ستم پيش از قيام مهدى(ع)
پيش از قيام مهدى(ع)، جهان را نابرابرى و ستم فراخواهد گرفت؛
لا تقوم الساعة حتى تمتلىء الارض ظلما و عدوانا، ثم يخرج رجل منعترتى....
قيامت به پا نمىگردد تا آن كه زمين از ستم و تجاوز پر شود. سپس مردى از عترت منقيام مىكند...
(مسند احمد 3/36؛ مسند ابويعلى 2/274؛ مستدرك حاكم 4/557؛ دلائل الامامه ص 249؛ كشف الغمه 3/ 258 ،)
6 ـ قيام دادگستر
احادیث بسیاری در متون اسلامی شیعی و سنی به این امر اتفاق دارند که امام زمان، حضرت مهدی (ع) بعد از ظهورخود زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است. اینک به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
1. ابوسعید خدری از رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمود:
لا تقوم الساعة حتی تملیء الارض ظلماً و عدواناً. قال: ثم یخرج رجل من عترتی او من اهل بیتی یملأ ها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً وعدواناً؛
قیامت بر پا نمی شود تا اینکه زمین پر از ظلم و ستم گردد. سپس فرمود: آن گاه شخصی از عترتم یا از اهل بیتم (تردید از راوی است) خروج کرده، زمین را از داد و عدل پر خواهد کرد، همان گونه که ازظلم و ستم پر شده است
ابو داود به سند خود از امام علی(ع) نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمود:
لو لم یبق من الدهر الا یوم لبعث الله رجلاً من اهل بیتی یملأها عدلاً کما ملئت جوراً؛
اگر از عمر زمین بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند مردی را از اهل بیتم را برمی انگیزاند تا زمین را پر از عدل کند آن گونه که پر از جور شده است
( سنن ابی داود، 4ج،ص107؛ مسند احمد.ج1،ص99؛ مصنف این ابی شیبه؛ باب 321 )
فّيّملأ الارض قسطا و عدلاً...
... سپس زمين را از عدل و داد پرمىسازد.
(مسند احمد 3/28؛ مستدرك حاكم 4/558؛ كشف الغمه 3/258؛ بشارة المصطفى ص 250)
7 ـ عُمران و آبادانى در عصر حكومت مهدى(ع)
... فيبعث اللّه رجلاً من عترتى من اهل بيتى فيملأ به الارض قسطا... يرضى عنهساكن السماء و ساكن الارض، لاتدع السماء من قطرها شيئا الا صبتّهُ مدرارا و لاتدعالارض من مائها شيئا الا اخرجتهُ، حتى تتمنى الاحياء الاموات
پس خداوند مردى از اهل بيتم را بر مىانگيزد و جهان را بدست او از عدل و دادپُر مىسازد چنان كه ساكنان آسمان و زمين از او راضى مىشوند. آسمان قطراتباران را پى در پى بر زمين مىريزد و زمين آبهاى نهفته در خود را بيرون مىسازد،چنان كه زندهها آرزو مىكنند كه مردگان زنده شوند....
(مصنف عبدالرزاق 11/371؛ مستدرك حاكم 4/465؛ شرح مقاصد 1/307؛ الحاوى للفتاوى 2/65؛ اثبات الهداه 3/608؛ بحار 51/104؛ مجمع الزوائد 7/317 )
8 ـ نمونه كامل مردم سالارى دينى
در احاديث رسول خدا(ص) آمده است كه مهدى(ع) در حكومتخود رضايت خاطر مردم را جلب مىكند؛ به گونهاى كه نه تنها ساكنان زمين، بلكه اهلآسمان نيز از حكومت او رضايت خواهند داشت؛ «... يرضى بخلافته اهل السماء و اهلالارض...».
با مراجعه به روایات فریقین در می یابیم که در عصر ظهور امام زمان (ع)، توسعه و رفاه اقتصادی مطلوبی ایجاد خوا هد شد؛ به حدی که بشر مانند آن را در طول تاریخ کره زمین به خود ندیده است. و این به برکت حکومت عدل توحیدی امام زمان (ع) است. از این روایات استفاده می شود که گناه موجب فقر و فلاکت و در مقابل، عدالت و رستگاری و اطاعت از دستورهای خدا و پیاده کردن فرمانهای الهی در روی زمین و اینکه هیچ کس در جهان گناه نکند، و از طرفی دیگر، دعای حضرت و حضور حجت خدا در میان مردم، سبب وسعت برکت بر روی زمین خواهد شد. اکنون به برخی از روایات اشاره می کنیم
ابو سعید خدری از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود:
تنعم امتی فی زمن المهدی نعمة لم ینعموا مثلها قط، ترسل السماء علیهم مدراراً، و لا تدع الأرض شیئا من النبات الا اخرجته و المال کدوس. یقوم الرجل فیقول: یا مهدی اعطنی. فیقول: خذ؛
امتم در زمان ظهور مهدی متنعم به نعمتی می شوند که هرگز از مانند آن را بر خوددارنشده بودند. آسمان برای آنها آب فراوان خواهد فرستاد و زمین از هیچ گیاهی برای آنان فروگذار نخواهد کرد. اموال متراکمی شود.(مثلاً) شخصی بر می خیزد به آن حضرت (ع) عرض می کند: ای مهدی به من عنایت کن. حضرت(ع) نیز به او می فرماید: بگیر.
(عقد الدرر، ص 144- 145. باب 7؛ القول مختصر، ص 5، باب 1 حدیث 10؛ الاذاعه، ص 125؛، کشف الغمه،ج3،ص263.)
بخاری به سند خود از ابی موسی نقل می کند که پیامبر (ص) فرمود:
لیاتین علی الناس زمان یطوف الرجل فیه بالصدقة من الذهب، ثم لا یجد احدا یاخذها؛
به طور حتم بر مردم زمانی خواهد آمد که شخص مالدار صدقه ای از طلا را به دست گرفته، بین مردم می گردد تا مستحقی را پیدا کند به او بدهد ولی کسی را پیدا نمی کند که صدقه را از اوبگیرد.
(صحیح بخاری، .ج 2،ص114؛ صیح مسلم، ج 3،ص84؛ کنزالعمال، ج 14،ص 222 و38483. )
مسلم به سند خود از ابی هریره نقل می کند که رسول خدا(ص) فرمود:
والله لینزلنّ ابن مریم... لیدعون الی المال فلا یقبله احد؛
به خدا سوگند که فرزند مریم از آسمان پایین آمده...، مردم به مال دعوت می شوند. ولی هیچ کس آن را قبول نمی کند.
(صحیح مسلم،ج 1،ص94. )
يخرج رجل من امتى يعمل بسنتى، ينزل اللّه له البركة من السماء، و تخرج له الارضبركتها...
مردى از امتم قيام نموده و بر اساس سنت من عمل مىكند. خداوند بركات خود را ازآسمان بر او فرو مىفرستد و زمين بركات خود را براى او خارج مىسازد.
در آخر الزمان خليفهاى قيام مىكند كه اموال را بدون آن كه بشمارد، مىبخشد.
(مجمع الزوائد 7/317؛ الحاوى للفتاوى 2/62؛ البرهان، متقى هندى ص 164؛ كشفالغمه 3/262؛ اثبات الهداة 3/595؛ بحار 51/82؛ القول المختصر ص 5 ،. صحیح مسلم، ج 4،ص4322. باب 18. حدیث 2913؛ بحارالانوار، ج 28،ص18. باب 1. حدیث 25. )
11 ـ مقتداى مسيح(ع)
فرود آمدن مسيح(ع) و نماز گذاردن وى پشت سر مهدى (عليه السلام) رخدادى است كه مذاهباسلامى بر آن اتفاق نظر دارند.
مسلم در صحیح با سند خود از جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که: از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود:
لا تزال طائفة من امتی علی الحق ظاهرین الی یوم القیامة. قال: فینزل عیسی بن مریم فیقول امیرهم: تعال صل لنا فیقول: لا ان بعضکم علی بعض امراء تکرمة الله هذه الامة؛
دائماً طایفه ای از امتم بر حق و ظاهرند تا روز قیامت. سپس فرمود: عیسی بن مریم از آسمان فرود آمده، امیر آنها به حضرت عیسی می گوید: پیش آ و برای ما امامت کن. او در جواب می گوید: خیر، به راستی بعضی از شما بر بعضی دیگر امیر است به جهت اکرام خدا براین امت
(صحیح مسلم،ج 1،ص137.)
بخاری به سند خود از ابی هریره نقل می کند که رسول خدا (ص) فرمود:
کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم؛
چگونهاید زمانی که فرزند مریم فرود آمده در حالی که امام شما از میان شما امت اسلامی است؟
(صحیح بخاری،ج4،ص205 )
منّا الذى يصلّى عيسى بن مريم خلفَهُ
از ماست كسى كه عيسى بن مريم پشت سراو نماز مىگذارد
(الحاوى للفتاوى، سيوطى 2/65؛ جامع الصغير 2/546؛ كنزالعمال 14/ 264 حدیث38673؛ ينابيع المودهص 187؛ فيض القدير 6/17؛ كشفالغمة 3/264؛ اثبات الهداة 3/596؛ عقد الدرر باب 34 ص 25 ، بحار 51/84 )
12 ـ مكان بيعت
از جمله موارد اتفاقی بین امت اسلام در قضیه مهدویت، اتفاق بر این نکته است که با آن حضرت (ع) هنگام ظهورش بین رکن و مقام بیعت خواهد شد. به بعضی از روایات این باب اشاره می کنیم:
1. مقدس شافعی به سند خود از حذیفة بن یمان روایت کرده که پیامبر (ص) در قصه حضرت مهدی (ع) فرمود:
یبایع له الناس بین الرکن و المقام، یردالله به الدین و یفتح له فتوح، فلا یبقی علی وجه الارض الا من یقول: لا اله الاالله؛
مردم با او بین رکن و مقام بیعت می کنند. خداوند به سبب او دین را به جایگاه اصلی خود بر می گرداند و برای او فتوحاتی انجام خواهد داد. پس بر روی زمین کسی باقی نمی ماند مگر آنکه قائل به لا اله الاالله می شود.
(عقد الدرر، ص 222، باب 9؛ فرائد الفکر، ص 9 باب 4 )
يُبايَع المهدى(ع) بينالركن و المقام...».(
با مهدى(ع) در كنار خانه كعبه، ميان ركن و مقام بيعت خواهد شد؛
(القول المختصر، ابن حجر ص 19؛ مسند ابى داود طيالسى، ص 312، 313؛ مستدركحاكم 4/452؛ مسند احمد 6/316؛ سنن ابى داود 4/107؛ مجمع الزوائد 7/314؛ دارالمنثور5/251؛ عون المعيود 1130، ص 375؛ كشف الغمه 3/269؛ غيبت طوسى ص 274 )
نقاط افتراق
نمونه هايى از اختلافات مذاهب در مسئله مورد نظر اين گونهاست:
1 ـ شخصى يا نوعى بودن مهدى(ع):
يعنى شخصيتى معين و شناخته شده است يا شخصيتى غيرمعين و ناشناخته كه با اين نام و اوصاف خواهد آمد، در ميان دانشمندان اهل سنتاختلاف است. بسيارى از آنان مهدويت را نوعى دانسته و گفتهاند: پس از اين درآخرالزمان، در زمانى نامشخص، فردى نامعيّن، از پدر و مادرى ناشناخته، با اين نام واوصاف متولد خواهد شد و انجام وظيفه خواهد كرد
(المهدى المنتظر(ع) فى ضوء الاحاديث و الآثار الصحيحه ج 1 ص 13، عبدالعظيمبستوى )
شمارى از آنان نيز همانند شيعه اماميه مهدى را شخصى؛ يعنى فردى شناخته شده ومعين مىدانند و معتقدند او پيش از اين متولد شده و هم اكنون به زندگى خود ادامهمىدهد. از جملهاند
1-مسعودى ( اثبات الوصيه ص 272)
2- محىالدين عربى ( اليواقيت و الجواهر، عبدالوهاب شعرانى 2/143)
3-ابن طلحه شافعى ( مطالب السؤل فى مناقب الرسول 2/152)
4- سبط ابنجوزى ( تذكرة الخواص، ص 325، بيروت 1401)
5- گنجى شافعى (البيان فى اخبار صاحب الزمان(ع )48)
6-ابراهيم بن محمد جوينى شافعى(فرائد السمطين، 2/337، بيروت، 1400 هـ)
7- ابن صباغ مالكى(الفصول المهمه ص 288، مؤسسه اعلمى، بيروت)
8-عبدالوهاب شعرانى) اليواقيت و الجواهر، 2/561)
9- قرمانى حنفى ( اخبار الدُول ص 353 و 354، فصل 11)
10-حنفى قندروزى (ينابيع المودة، ج 3 ص 114، باب 79)
2 ـ ولادت:
در ولادت حضرت مهدى(ع) ميان اهل سنت اختلاف است. بسيارى از آنان بر اينباورند كه مهدى(ع) هنوز متولد نشده است، بلكه در آخرالزمان زاده مىشود و رسالت الهىخويش را به انجام خواهد رسانيد.
(الاحاديث الوارده فى المهدى فى ميزان الجرح و التعديل، عبدالعظيم بستوى،1/60 )
شمارى از آنان نيز همانند شيعه اماميه معتقدند كه مهدى (عج) متولد شده و بهزندگى خود ادامه مىدهد تا روزگار قيامش فرا رسد. (اندكى پيش، از برخى از آنان يادشد)
3 ـ سال ولادت:
در سال ولادت حضرت مهدى (عليه السلام) ميان آن دسته از دانشمنداناهل سنت كه ولادت مهدى(ع) را پذيرفتهاند، اختلافهايى روى داده است. بسيارى از آنانهمانند دانشمندان شيعه اماميه، سال ولادت حضرت را 255 ه دانستهاند. مانند:
1- مسعودى ( مروج الذهب، 4/199)
2- ابن اثير (الكامل فى التاريخ، 7/274)
3- ابن عربى (اليواقيت و الجواهر، 2/143)
4- سبط ابن جوذى حنفى (تذكرة الخواص، ص 325)
5- صلاح الدينصفدى (الوافى بالوفيات، 2/336)
6- ابن صباغ مالكى (الفصول المهمه، ص 288)
7- ابن طولون دمشقى (الائمة الاثنا عشر، ص 117)
8- ابن حجر مكى (الصواعق المحرقه، ص 207 و 208)
9- ابن عمادحنبلى (شذرات الذهب، 2/141)
10- محمد امين بغدادى (سبائك الذهب، ص 346)
ابن اثیر، مورخ معروف اهل تسنن، در پایان حوادث سال 260هجری چنین مینویسد: «... و در این سال، ابومحمّد علوی عسگری وفات نمود و او طبق مذهب امامیه، یكی از ائمهی دوازدهگانه است و او پدر محمّد است. همان كسی كه امامیه معتقدند او «منتظر» است»
(الكامل فی التاریخ، ج 7، ص 274. )
و نیز ابن خلكان از دانشمندان معروف اهل تسنن میگوید: «ابوالقاسم محمّد، فرزند حسن عسگری دوازدهمین امام از امامان امامیه است كه به عنوان «حجت» معروف است و ولادتش درروز جمعه نیمهی شعبان سال 255هجری بوده است»
(وفیات الاعیان، ج 4، ص 176. )
برخى نيز ولادت وى را در سال 258 هـ دانستهاند. مانند:
1- عبداللّه بن محمد مفارقى (وفيات الاعيان، 2/317 )
2- ابن طلحه شافعى (مطالب السؤل، 2/152 )
ُِّ3 - ديار بكرى (تاريخ الخميس، 2/288 )
4 ـ ماه ولادت: ماه ولادت مهدى(ع)
این قضیه نيز نزد معتقدان به ولادت آن حضرت تا حدودىمورد اختلاف واقع شده است.
برخى ولادت حضرت را در نهم ربيعالاول دانستهاند. مانند
عبداللّه بن محمدمفارقى ( وفيات الاعيّان، 2/317 )
شمارى ولادت وى را در بيست و سوم رمضان دانستهاند، مانند:
ابن طلحه شافعى (طالب السؤل، 2/ 153 )
ودياربكرى (تاريخ الخميس، 2/288 )
ولى بيشتر معتقدان به ولادت از ميان دانشمندان اهل سنت، همانند دانشمندان شيعه،ولادت آن حضرت را در ماه شعبان دانستهاند.
5 ـ روز ولادت:
روز ولادت پيشواى موعود نيز مورد اختلاف است. اكثر قريب باتفاقمعتقدانِ به ولادت مهدى(ع) از پيروان مذاهب مختلف، روز ولادت آن حضرت را روز نيمهشعبان دانستهاند. شمارى نيز، هشتم شعبان، بيست و سوم رمضان، و نهم ربيعالاول راروز ولادت گفتهاند.
6 ـ پدران مهدى(ع):
در اين كه مهدى(ع) از نسل كداميك از فرزندان على (عليه السلام) وفاطمه (سلام اللّه عليها) است (حسن (عليهالسلام) يا حسين (عليهالسلام)) ميان اهلسنت اختلاف است. برخى آن حضرت را از نسل امام حسن (عليه السلام) دانسته اند مانند
(الملاحم و الفتن، ابن كثير، 1/30؛ منهاج السنته 2/132؛ عقيده اهل السنته والاثر، سمهودى ص 144 )
و بسيارى ازنسل امام حسين (عليه السلام) دانستهاند.
( اليواقيت و الجواهر، شعرانى ج 2، ص 562 چاپ بيروت، تذكرة الخواص ص 325؛فرائد السمطين 2/325 ـ 326؛ ذخائر العقبى ص 136 و 137؛ القول المختصر ابن حجر ص 7؛سيره حلبى 1/193؛ كشف الغمه 3/259؛ الفصول المهمه ص 295؛ دلائل الامامه، طبرى ص 234؛ البيان فى اخبار صاحب الزمان، گنجى شافعى ص 119 )
در اين گيرودار برخى از طرفداران دودمان عباسى نيز با جعل احاديثى كوشيدهاندچنين وانمود كنند كه مهدى(ع) از نسل عباس است.
( تاريخ بغداد، 1/63؛ تاريخ دمشق، 4/178 ـ 179؛ مجمع الزوائد 5/187؛ تهذيبتاريخ دمشق 7/236؛ ميزان الاعتدال 1/89؛ الفتن، ابن حماد، ص 110؛ مستدرك حاكم، 4/514، دلائلالنبوة بيهقى، 6/513 )
7 ـ نام پدر مهدى(ع):
درباره نام پدر حضرت مهدى(ع) نيز اختلاف وجود دارد. شمارى ازدانشمندان سنى، همانند عالمان شيعه اماميه، نام پدر مهدى(ع) را «حسن» و آن حضرت رافرزند امام حسن عسكرى (عليه السلام) دانستهاند.
( محىالدين ابن عربى و عبدالوهاب شعرانى حنفى، اليواقيت و الجواهر ج 2، ص 562، ينابيع الموده ج 3، ص 166 باب 94؛ تذكرة الخواص ص 325؛ اخبار الدول، قرمانى، ص 353 و 354)
برخى نيز بر اساس زايدهاى كهدر يك حديث وجود دارد آمده است وجود دارد، نام پدر آن حضرت را همانند نام پدر رسول اكرم (صلى اللّهعليه و آله) «عبداللّه» دانستهاند.
( منهاج السنته، ابن تيميه، 4/211 )
حدیث فوق الذکر این است:
در يكى از احاديثى كه ابى داود در سنن خود نقل كرده،عن النبى (صلى اللّه عليه و آله) انه قال: لو لم يبق من الدنيا الايوم لطوهاللّه ذلك اليوم حتى يبعث اللّه رجلاً منّى او من اهل بيتى يواطىء اسمه اسمى «واسم ابيه اسم ابى» يملأ الارض قسطا و عدلاً كما ملئت ظلما و جورا. (سنن ابى داودكتاب المهدى) حديث بالا از راههاى مختلفى نقل شده است. در بيشتر نقلهاى حديثآمده است. «يواطئى اسمه اسمى» و جمله اضافه «و اسم ابيه اسم ابى» در آن ديدهنمىشود. از جمله «ترمذى و احمد بن حنبل» حديث نام برده را از راههاى گوناگونى نقلكردهاند و در هيچ يك از نقلهاى آنان جمله اضافى «و اسم ابيه اسم ابى» وجود ندارد. (سنن ترمذى ج 4، ص 505، مسند احمد 1/376، 377، 430، 448) و تنها در يك نقل، زايدهفوق وجود دارد كه به نظر مىرسد حاكمان عباسى يا پيروان عبداللّه بن محض، پدر محمدنفس زكيه آن را ساخته و بر حديث افزودهاند
دانشمندان شيعه اماميه در همه موارد گذشته متحد و هماهنگ بدون هيچ اختلافى ازعصر ولادت حضرت تا كنون همين يك نظر را بيان كردهاند. اينان مهدويت را شخصى، مهدى(ع)را از نسل حسين (عليه السلام) و فرزند امام حسن عسكرى (عليه السلام)، سال تولد اورا 255 هـ، ماه تولد را شعبان و روز تولد را پانزدهم شعبان دانستهاند.
مهدى(ع)، شخصى يا نوعى
چنان كه پيشتر اشاره شد، دانشمندان اهل سنت در بحثمهدويت به دو دسته تقسيم شدهاند. بيشتر آنان، مهدى(ع) مطرح شده در احاديث رسول خدا(ص)را ـ كه پيامبر بشارت آمدن او را در آخر الزمان دادهاند ـ شخصى ناشناخته و نامعيندانستهاند. اينان معتقدند مهدى(ع) هنوز زاده نشده و پس از اين در آخرالزمان، در زمانىنامعيّن از پدر و مادرى ناشناخته، زاده مىشود و در زمانى نامشخص قيام خواهد كرد واوضاع نابسامان جهان را سامان خواهد داد. اينان بر اين باورند كه مهدويت مسئلهاىنوعى است نه شخصى. به عبارت ديگر، مهدى(ع) شخص خاص، فرزند پدر و مادرى شناخته شده وداراى تاريخ تولدى مشخص نيست، بلكه فردى است به اين نام امام نامعلوم، از پدر ومادرى ناشناخته و داراى تاريخ تولدى نامشخص. در مقابل، شمارى از آنان نيز به مهدويتشخصى معتقدند. و بر اين باورند كه مهدى(ع)، شخصى است شناخته شده و معيّن، او زاده شدهو جهان از فيض وجود او بهرهمند است. معتقدان به شخصى بودن مهدويت، مصداق بشارتهاىرسول خدا(ص) درباره مهدى(ع) را همان مهدى موعود، فرزند امام حسن عسكرى (عليه السلام)دانستهاند. اين دسته از دانشمندان اهل سنت، در بحث شخصى بودن مهدى تا اندازه زيادىبا دانشمندان شيعه هم عقيدهاند.
مهدويت شخصى و دلايل آن
در بررسى احاديث مهدى(ع) و اسناد و مدارك ديگر اسلامى،به دلايل و شواهدى برمىخوريم كه از ميان دو قول گذشته، نظر دوم؛ يعنى مهدويت شخصىرا تأييد مىكند. شمارى از دلايل مورد نظر چنين است:
1 ـ حديث خلفاى اثنا عشر
صحابى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) جابر بن سمرهاز آن حضرت نقل مىكند كه فرمود:
لايزال الدين قائما حتى تقوم الساعةُ او يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلهم منقريش.
همواره دين پابرجاست تا آن كه قيامت فرا رسد يا دوازده نفر خليفه بر شما خلافتكنند كه همگىِ آنان از قريشند.
( صحيح مسلم، كتاب اماره، باب 1، مسند احمد 5/99)
يكون لهذه الامة اثنا عشر خليفة كلهم من قريش»
براى اين امّت دوازده نفر خليفه وجود خواهند داشت كه همگى آنان از قريشند.
(مسند احمد 5/106، معجم كبير طبرانى، 2/198؛ كنزالعمال، ج 12، ص 33،الرساله)
همان گونه كه مىبينيد، خلفاى امت اسلامى و جانشينان رسول خدا(ص) دوازده نفرند،آنان خلفاى كل امتاند و همگى آنان از قريشند.
شمارى از دانشمندان اهل سنت به صراحت حضرت مهدى(ع) را يكى از خلفاى دوازدهگانهمورد نظر رسول خدا(ص) در حديث ياد شده دانستهاند. از آن جملهاند:
1- ابى داودسجستانىسنن ابى داود، كتاب المهدى.
2-جلال الدين سيوطىتاريخ الخلفاء، ص 20، دارالقلم، بيروت 1406 هـ.
3-ابن كثيرتفسير ابن كثير ج 2، ص 32، ذيل آيه و بعثنامنهم اثنى عشر نقيبا.، مائده /. 12
4-شيخ سليمان حنفى قندوزى(ينابيع الموده، حنفى قندوزى، ج 3، ص 105، باب 77.
حديث خلفاى اثنا عشر چنانكه ديديم داراى ويژگىهايى است كه آن ويژگىها جز برامامان دوازدهگانه اهل بيت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) بر كس ديگرى قابلتطبيق نيست؛ چرا كه بجز امامان معصوم، هيچ گروهى را در ميان امت اسلامى نمىشناسيمكه براى آنان ادعاى خلافت شده باشد.، خلفاى پيامبر(ص) باشند، همگى آنان از قريش باشند،تعدادشان دوازده نفر باشد، خلفاى كل امت اسلامى باشند و جهان هيچگاه از وجود يكىاز آنان خالى نباشد.
افزون بر حديث امامان اثناعشر و اظهارات دانشمدان اهل سنت، شخص رسول خدا(ص) نيز دراحاديث ديگرى به صراحت حضرت مهدى(ع) را يكى از خلفاى امت اسلامى معرفى كرده است. بهنظر مىرسد اقدام دانشمندان ياد شده در تعيين مهدى(ع) به عنوان يكى از مصاديق خلفاىاثناعشر برگرفته از اين احاديث باشد.
من خلفائكم خليفة يحثو المال حثيا لا يعدّه عددا.
يكى از خلفاى شما خليفهاى است كه اموال را مىبخشد بدون آن كه آن را بشمارد.
( صحيح مسلم، كتاب فتن 68683، مسند احمد 3/5، 37، 49، 6، 96، 317؛ كنزالعمال ج 14، ح 38672 مسند ابويعلى موصلى 1/421؛ مستدرك حاكم 4/454؛ درالمنثور 6/58؛ الصواعقالمحرقه ص 164 )
يكون فى آخر امتى خليفة يحثى المال حثيا لا يعدّه عددا
در پايان دوران امتم خليفهاى خواهد بود كه اموال را مىبخشد بدون آن كه آن رابشمارد.
( صحيح مسلم، كتاب فتن، 673؛ مستدرك حاكم 4/454؛ كنز العمال 59/386 )
و به شهادت تاريخ صحيح، از سلسله امامان دوازدهگانه، دوران امامت يازده نفرآنان تا ميانههاى سده سوم هجرى قمرى پايان يافته است و اكنون دوران امامت دوازهمينامام از سلسله امامان معصوم يعنى حضرت مهدى موعود (عليه السلام) است. لازمه احاديثبالا و سخن آن دسته از عالمان اهل سنت كه حضرت مهدى (عليه السلام) را جزء خلفاىدوازده گانه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) دانستهاند، پذيرفتن مهدويت شخصى استنه نوعى.
2 ـ اولى الأمر
قرآن كريم به صراحت در آيه 59 سوره نساء اعلام مىدارد در هرعصرى تا قيامت، براى مؤمنانى كه در آن عصر زندگى مىكنند اولىالأمر واجبالاطاعهاى وجود دارد كه همه مؤمنان موظفند بدون هيچ قيد و شرطى از اولىالامر زمانخويش پيروى كنند؛
«يا ايها الذين آمنوا اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و اولى الامرمنكم...»
همانگونه اجماع مفسران شيعه و جمعى از مفسران اهل سنت تصريح كردهاند، فرمانخداوند به پيروى بىقيد و شرط مؤمنان از اولىالامر، بيانگر عصمت اولىالامراست
( تفسير كبير، فخر رازى، ج 4 ص 113؛ تفسير المنار، ج 5 ص 181 )
هم چنين از ديدگاه سنت رسول خدا(ص) و دلايل عقلى، اين امر مسلم است كه مصداق اولىالامر در هر عصرى يك نفر بيشتر نمىتواند باشد.
( صحيح مسلم، كتاب اماره باب 10 به شرح صحيح مسلم، نووى 12/474؛ احكامالسلطانيه ماوردى ص 9؛ المحلى، ابن حزم 9/360؛ مجمع الزوائد 5/359؛ سنن كبرى بيهقى 8/144؛ اتحاف السادة المتقين 2/232 )
از آن جا كه امر خلافت و امامت در جامعه اسلامى تا قيامت به قريش اختصاصدارد (صحيح مسلم، كتاب اماره باب 1؛ صحيح بخارى 4/218 و 9/78 دارالجيل؛ فتح البارى 13/114، ) بدين جهت مصداق اولى الامر بايد فردى از تبار قريش و از دودمان رسولخدا(صلى اللّه عليه و آله) باشد هم چنين نظر به اين كه واژه «اَمر» در كلمه اولىالامر به معناى خلافت است (معالم المدرستين، مرتضى عسكرى 1/162؛ صحيح بخارى، فتن باب 2؛ صحيح مسلم،اماره باب 8؛ الموطا، مالك، كتاب الجهاد باب 1، سنن ابن ماجه، جهاد باب 41؛ مسنداحمد 3/441 و 316/314؛ فتح البارى 13/8. ) بايد مصداق اولى الامر كسى باشد كه در سنت رسول خدا(ص)براى او ادعاى خلافت شده و از خلفاى امت اسلامى به شمار آمده باشد.
حال وقتى به جهان معاصر نگاه مىكنيم، اولى الامرى كه از تبار قريش و داراىويژگىِ عصمت باشد، در سراسر جهان يك نفر باشد، و براى او در احاديث صحيح رسول خداادعاى خلافت شده و از خلفاى امت اسلامى به شماره آمده باشد (صحيح مسلم كتاب فتن 683؛ مسند احمد 3/5، 37، 49، 60، 96، 317، ذ33؛ مستدركحاكم 4/454؛ جامع الاصول، ابن اثير 11/84؛ الحاوى للفتاوى 2/60؛ دارالمنثور 6/58؛الصواعق المحرقه ص 164 )جز حضرت مهدى(عليهالسلام) كسى ديگرى نيست. اگر حضرت مهدى (عليه السلام) را مصداق آيه مورد نظرندانيم، براى آيه در جهان معاصر مصداق ديگرى نخواهيم يافت و اين قبيح و محال است كهخداوند به همه مؤمنان، در سراسر جهان و در اعصار و قرون مختلف دستور دهد كه بىهيچقيد و شرطى از اولىالامر پيروى كنند، ولى در جهان خارج چنين اولىالامرى وجودنداشته باشد. پس هيچ راهى وجود ندارد جز آنكه حضرت مهدى (عليه السلام) را موجود وايشان را مصداق اولى الامر در آيه مورد نظر بدانيم.
3ـ حديث ثقلين
رسول گرامى اسلام(ص) در حديث معروف ثقلين به صراحت اعلام داشتهاست كه پس از خود، دو شيىءگرانبها در ميان امت، باقى مىگذارد؛ «كتاب خدا و اهلبيت» ايشان. او تصريح كرده است كه اين دو هرگز از يكديگر جدانخواهند شد تا در قيامتبا هم در كنار حوض كوثر بر پيامبر وارد شوند؛ «و انهما لن يفترقا حتى يردا علىالاحوض)).
با توجه به صراحت حديث بالا، در همه روزگاران از درگذشت رسول خدا(ص) تا قيامتهمانگونه كه قرآن در ميان جامعه اسلامى وجود دارد، فرد معصومى از اهل بيت آن حضرتنيز بايد همراه قرآن باشد.
ابن حجر هيثمى مكى پس از آوردن حديث ثقلين، مىنويسد:
و فى احاديث الحثّ على التمسك باهل البيت اشارة الى عدم انقطاع متأهل منهمللتمسك به الى يوم القيامه، كما ان الكتاب العزيز كذلك و لهذا كانوا امانا لأهلالأرض كما يأتى. و يشهد لذلك الخبر السابق: فى كل خلف من امتى عدول من اهلبيتى.
احاديثى كه ما را به تمسك به اهل بيت ترغيب مىكند، اشاره دارد به اين كههمانطور كه قرآن كريم همواره اهليّت تمسك دارد، اهل بيت نيز اين گونهاند و ازآنان همواره كسى وجود دارد كه از شايستگى و قابليتِ تمسك برخوردار باشد. به همينخاطر است كه اهل بيت مايه امان اهل زمينند و خبر گذشته كه مىگفت: «در ميان هر نسلىاز امتِ من افراد عادلى از اهل بيت من وجود دارند»، گواه اين مدعاست.
(الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص 151، چاپ مصر )
اكنون كه به جهان اسلام نگاه مىكنيم و آثار امت اسلامى را مورد بررسى قرارمىدهيم مىبينيم از ميان اهلبيت پيامبر(ص) (كسى كه به نص سخن آن حضرت جزء اهل بيتايشان باشد (سنن ابى ماجه، كتاب الفتن، باب 34؛ مسند احمد 1/84؛ مستدرك حاكم 4/557؛درالمنثور 6/58؛ المصنف ابن شيبه 15/197؛ الحاوى للفتاوى سيوطى 4/224؛ كنز العمال 14/264 مؤسسه الرساله ) كسى جز حضرت مهدى (عليه السلام) باقى نمانده است.
حال اگر فرض كنيم همانگونه كه بخشى از دانشمندان اهل سنت مىگويند حضرت مهدى(ع)متولد نشده باشد، از اهل بيت پيامبر(ص) كسى در جهان وجود نخواهد داشت. در نتيجه ميانكتاب خدا و عترت پيامبر جدايى خواهد افتاد و سخن پيامبر در حديث ثقلين تكذيب خواهدشد. حال آن كه صحت حديث ثقلين مورد پذيرش دانشمندان فريقين است و به صراحتِ حديثياد شده ميان قرآن و عترت هرگز جدايى نخواهد افتاد.
نتيجه آن كه حضرت مهدى (عليه السلام) متولد شده و در جهان وجود دارد.
او در ميان جامعه اسلامى، تنها كسى است كه از شايستگىِ لازم برخوردار است تامصداق «ثقل اصغر» و همتاى قرآن در حديث ثقلين قرار گيرد.
4 ـ خليفه قريش تبار
در احاديث صحيح رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) آمدهاست كه خلافت پس از ايشان تا قيامت به قريش اختصاص دارد، و هيچ قوم و قبيله ديگرىرا از آن بهرهاى نيست؛
لايزال هذا الامر فى قريش ما بقى من الناس اثنان.
همواره خلافت در ميان قريش است تا آن گاه كه دو نفر انسان در جهان باقى باشند. همچنين در سخنان پيامبر(ص) آمده است كه عدد خلفاى قريشى تبار براى كل امت اسلامى،دوازده نفر است.
( صحيح مسلم، كتاب اماره باب 1؛ فتح البارى 13/117؛ سنن بيهقى 8/141؛ المحلىابن حزم 9/359 )
لا يزال الدّين قائما حتى تقوم الساعةُ، او يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلهم منقريش.
همواره دين پابرجاست تا آن كه قيامت فرا رسد، يا دوازده نفر خليفه بر شما خلافتكنند كه همگىِ آنان از قريشند.
(صحيح مسلم، كتاب اماره باب 1؛ مسند احمد 5/99 )
يا اين سخن پيامبر(ص):
يكون لهذه الامة اثنا عشر خليفة كلهم من قريش.
براى اين امّت دوازده نفر خليفه وجود خواهند داشت كه همگى آنان از قريشاند.
( مسند احمد 5/106، معجم كبير طبرانى 2/198، كنز العمال ج 12 ص 33الرسالة )
تنها كسى كه در عصر حاضر داراى شرايط بالا است از تبار قريش و از دودمان رسولخدا(ص)، از امامان دوازدهگانه اهل بيت پيامبر(ص) و هم طبق (نص سخن رسول خدا(ص) از خلفاى امتاسلامى است) تنها، حضرت مهدى (عليهالسلام) مىباشد. اگر كسى حضرتمهدى(عليهالسلام) را مصداق احاديث ياد شده نداند، براى احاديث مصداق ديگرى در جهانكنونى نخواهد يافت. چون در جهان اسلام به جز امام مهدى(ع) كس ديگرى نيست كه هم به نصاحاديث رسول خدا(ص) از خلفاى امت اسلامى باشد و هم از تبار قريش.
در اين صورت احاديث رسول خدا(ص) نيز تكذيب خواهد شد؛ در حالى كه صحت احاديث رسولخدا(ص) مورد پذيرش فريقين بوده و ساحت مقدس پيامبر(ص) از دروغ منزه است.
به همين دليل، لازمه پاىبندى به احاديث ياد شده اين است كه حضرت مهدى (عليهالسلام) در جهان كنونى وجود داشته باشد تا مصداق اين احاديث قرار گيرد.
5 ـ ضرورت وجود امام در هر زمان
حافظان اهل سنت، از رسول خدا(ص) احاديث بسيارىنقل كردهاند كه بر اساس آن در هر زمانى براى مسلمانان امامى وجود دارد و آنانوظيفه دارند آن امام را بشناسند و بيعت او را به گردن بگيرند.
تفتازانى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) نقل كرده است:
من مات و لم يعرف امام زمانِهِ مات ميتة جاهليه.
هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است
( شرح المقاصد، ج 5 ص 239، انتشارات رضى قم )
عبداللّه بن عمر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) نقل كرده است:
من مات بغير امام مات ميتة جاهليه...
هر كس بميرد بدون آن كه امامى داشته باشد، به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.
( مسند ابى داود طيالسى ص 259، دار المعرفة، مسند احمد 3/446؛ تاريخ بخارى 6/445؛ معجم كبير طبرانى 5/224. )
از حديثهاى بالا به روشنى مىتوان به اين نكته رسيد كه در هر زمانى براى جامعهاسلامى امامى وجود دارد كه از نظر اهميت، شناخت او عين دين و عدم شناخت او عينجاهليت است. بىترديد مقصود از اين امامان، حاكمان جور نمىتوانند باشند؛ چون قرآن،مؤمنان را از نزديك شدن به آنان برحذر داشته است؛ «و لاتركنوا الى الذين ظلموافتمسكم النار»
( سوره هود، آيه 113 )
از سوى ديگر، چنانكه پيشتر ديديم، خلافت بر امت اسلامى مخصوص قريش است. بنابراين، امامى كه در روايات بالا نام برده شده بايد قريشى باشد و امروز در ميانامت اسلامى، تنها مذهبى كه داراى امام و خليفهاى قريشى است، مذهب شيعه اماميه استو اين پيشواى قرشى، امام مهدى موعود (عليه السلام) است. كسى كه به نص سخن رسول خدا(ص)،هم جزء اهل بيت آن حضرت است و هم جزء خلفاى امت اسلامى.
اگر كسى معتقد باشد كه حضرت مهدى (عليهالسلام) متولد نشده است، براى احاديثبالا مصداق و راهحلى نخواهد يافت و سخن رسول خدا(ص) نيز تكذيب خواهد شد. از آن جا كهساحت مقدس رسول خدا(ص) از هر دروغى منزه است، پس بايد احاديث ايشان درست و داراى مصداقخارجى باشد و مصداق خارجىِ اين سلسله از احاديث در جهان معاصر جز حضرت مهدى (عليهالسلام) كس ديگرى نمىتواند باشد.
6 ـ شمارى از دانشمندان اهل سنت، مهدى(ع) را همان امام دوازدهم شيعيان می دانند
افزون بر مباحث گذشته، شمارى از دانشمندان اهل سنت، مهدىِ مورد بشارت احاديثرسول خدا(ص) در آخرالزمان را همان امام دوازدهم شيعيان يعنى فرزند امام حسن عسكرى(عليهالسلام) دانسته و به ولادت ايشان در سال 255 هـ (يا اندكى بعد) تصريحكردهاند شمارى از اينان عبارتند از:
عبدالوهاب شعرانى (اليواقيت و الجواهر، شعرانى 2/143 )
قرمانى حنفى (اخبار الدُول ص 353 و 354، فصل 11 )
کنجىشافعى (البيان فى اخبار صاحب الزمان ص 148، باب 25 )
حنفى قندروزى (ينابيع الموده ج 3 ص 114 باب 79 )
نظر دانشمندان ياد شده تنها با نظريه مهدويت شخصى سازگار است.
7 ـ محدود كردن بيت امام حسن عسكرى (عليه السلام)
تاريخ نشان مىدهد كه بانزديك شدن روزگار ولادت حضرت مهدى (عليه السلام) حاكمان وقت محدوديت بيشترى براىامامان معصوم پديد آوردهاند. به طورى كه در روزگار امام هادى(ع) و امام عسكرى(ع)،محدوديتهاى وضع شده از سوى حكومت براى اين دو امام به اندازهاى رسيده بود كهارتباط مردم با اين دو امام، به كمترين اندازه ممكن كاهش يافته بود. حاكمان وقتجاسوسانى بر خانه امام حسن عسكرى(ع) گمارده بودند تا زندگى آن حضرت را زير نظر گرفته وبه حكومت گزارش دهند. هدف از همه اين اقدامات اين بود كه از ولادت مصلح كل جلوگيرىكنند و به گمان خويش، حكومتهاى ستمگرانه خود را از قيام عدالتگستر آن مُنجىِ بزرگايمنى بخشند.
اين اقدام حاكمان، به درستى نشان مىدهد كه آنان مصداق احاديث مهدى(ع) را كه رسولخدا(ص) به آمدن او بشارت داده بود، امام دوازدهم شيعيان، مهدى موعود(ع) فرزند امام حسنعسكرى (عليهالسلام) مىدانستند. وگرنه، اين همه اقدامات پيشگيرانه آنان براىجلوگيرى از پديد آمدن چنين فردى معنا نداشت
(ارشاد مفيد، ج 2، ص 336، مؤسسه آل البيت 1413 هـ )
امام حسن عسكرى (عليهالسلام) نيز در مقابل حكومت اقدامات پيشگيرانه دقيقى بهاجرا گذاشته بود تا فعاليتهاى حكومت را بىاثر كند؛ به گونهاى كه ولادت حضرت مهدى(ع)به صورت كاملاً سرّى انجام پذيرفت بىآنكه حكومت از اين واقعه باخبر گردد.
حضرت عسكرى (عليه السلام) خبر تولد حضرت مهدى(ع) را چند روز پس از تولد ايشان بهتنى چند از ياران خاص خود داد و از آنان نيز خواست كه رازدارى نمايند و از نقل آنبراى ديگران خوددارى كنند.
قرينه فوق به روشنى گواه مهدويت شخصى است؛ زيرا اگر مهدى، فردى نا معين بود، پدرو مادر او مشخص نبودند و تاريخ ولادت او نيز معلوم نبود. انجام تدابير پيشگيرانهبراى جلوگيرى از ولادت آن حضرت از سوى حاكمان عباسى اقدامى منطقى و خردمندانهنبود.
8ـ يكى از صفاتى كه در روايات رسول خدا(ص) براى مهدى(ع) ذكر شده لقب «منتَظَر» است
منتظر يعنى كسى كه مردم چشم به راه آمدن او هستند و اين معنا با مهدى شخصى تناسببيشترى دارد تا با مهدىِ نوعى. چون منتظر و چشم به راهِ كسى بودن، با شخصى كهپيشتر متولد شده و زندگى مىكند و مردم در انتظار آمدن او هستند سازگارتر است، تاكسى كه هنوز متولد نشده و زمان ولادت او نيز روشن نيست. مجموعه دلايل و شواهد گذشتهبه روشنى نشان مىدهد كه مهدى، شخصيتى كاملاً شناخته شده است؛ اين شخصيتِ بزرگِالهى پيش از اين متولد شده و هم اكنون جهان از فيض وجود او بهرهمند است.
دليل مهدويت نوعى
تنها دليل طرفداران مهدويت نوعى، حديثى است كه ابى داودسجستانى در سنن خود نقل كرده است
لو لم يبق من الدنيا الايوم لطّول اللّه ذلك اليوم حتى يبعث فيه رجلاً من اهلبيتى يواطئى اسمُه اسمى، و اسم ابيه اسم ابى
اگر باقى نماند از دنيا جز يك روز، به طور حتم خداوند آن روز را (آن قدر) طولانىخواهد كرد تا مردى از اهل بيت مرا برانگيزد كه نام او همانند نام من و نام پدرشهمانند نام پدر من است.
(سنن ابى داود، كتاب المهدى )
طرفداران نظريه مهدويّت نوعى مىگويند: جمله «و اسم ابيه اسم ابى» نشان مىدهدكه مهدىِ مورد نظر در احاديث رسول خدا، امام دوازدهم شيعيان نيست، چون اين مهدى نامپدرش عبداللّه است، ولى مهدىِ امام دوازدهم شيعيان نام پدرش حسن است. و اين دو باهم تفاوت دارند.
در پاسخ به هواداران نظريه ياد شده مىگوييم:
حديث بالا را حافظان حديث از طرق مختلفى نقل كردهاند. در ديگر طرق، جمله «و اسمابيه اسم ابى» وجود ندارد و حديث بدون اين زايده، ذكر شده است تنها در يك نقل ازنقلهاى حديث، زايده فوق ديده مىشود.
از جمله:
1 ـ خود «ابى داود» در نقل ديگرى حديث ياد شده را بدون آن زياده آوردهاست
(سنن ابى داود كتاب المهدى )
2 ـ «ترمذى» در صحيح خود همين حديث را دو بار از دو طريق بدون زيادى فوق نقلكرده است
(سنن ترمذى ج 4 ص 505 )
3 ـ احمد بن حنبل حديث را در كتاب خود «مسند» پنج بار با پنج سند، بدون زيادىفوق نقل كرده است
(مسند احمد ج 1 ص 376، 377، 430، 448 )
4 ـ بزار در مسندش حديث را چند بار از چند طريق، بدون زياده نقل كرده است
(مسند بزار ج 1 ص 281 و 284.)
5 ـ ابو نعيم در حلية الاولياء حديث را بدون آن زياده ذكر كرده است
(حلية الاولياء ج 5 ص 75 )
6 ـ خطيب بغدادى نيز حديث را بدون آن زياده نقل كرده است
(تاريخ بغداد ج 4 ص 388 )
چنان كه مىبينيد از نقلهاى گوناگون حديث، تنها در يك نقل آن، زياده فوق وجوددارد و در ديگر نقلها اثرى از آن زياده به چشم نمىخورد.
از ميان 31 تن از حافظان بزرگ حديث كه حديث مورد نظر را نقل كردهاند، تنها درنقل يك نفر از آنان زايده فوقالذكر ديده مىشود و 30 نفر ديگر حديث را بدون آنزايده نقل كردهاند
(البيان فى اخبار صاحب الزمان، گنجى شافعى ص 96 )
بدينسان براى افراد خردمند ترديدى باقى نمىماند كه آن زياده هيچ اعتبارى ندارد.
البته احتمال دارد اين زياده از ساختههاى بنىعباس باشد؛ چرا كه اين امر بارويه آنان در به خدمت گرفتن افراد دروغگو براى جعل احاديثى كه تأمين كننده اهدافسياسى آنان باشد سازگار است.
شايد زياده فوق از ساختههاى پيروان عبداللّه بن محض باشد بدين گونه كه آنهابراى پيشبرد دعوت به مهدويت فرزند او، محمد بن عبداللّه بن محض، مقلب به نفس زكيهاين انحراف را پديد آورده باشند. گواه اين مدعا اين كه «محمد بن على بن طباطبامعروف به ابن طقطقى (متوفى 709 هـ) در تاريخ خود «الفخرى » آورده است
: و كان فى ابتداء الأمر قد شُيّع بين الناس انّه المهدى الذى بُشّر به، واثبت ابوه هذا فى نفوس طوائف من الناس و كان
يُروى ان الرسول (صلى اللّه عليه وآله) قال: لو بقى من الدنيا يوم لطوّل اللّه ذلك اليوم حتى يبعث فيه مهديّنا اوقائمنا، اسمه كاسمى و اسم ابيه كاسم ابى.
در آغاز كار ميان مردم شايع شده بود كه نفس زكيه همان مهدى است كه رسول خدا بهآمدن وى بشارت داده است. پدر نفس زكيه نيز اين مطلب را براى گروههايى از مردم نقلو تأييد مىكرد و روايت مىنمود كه رسول خدا فرموده است «اگر از دنيا يك روز باقىبماند، خداوند آن روز را (آن قدر) طولانى خواهد كرد تا اين كه در آن روز مهدى وقائم ما را برانگيزد. نامش همانند نام من و نام پدرش همانند نام پدر مناست.
(الفخرى فى الآداب السلطانيه والدول الاسلاميه ص 165 و 166، چاپ رضى قم 1414 هـ )
چنان كه مىبيند، در آن روزگار پدر نفس زكيه و طرفدارن وى حديث پيامبر(ص) را بازياده ياد شده نقل كرده و مصداق آن را محمد نفس زكيه مىدانستهاند. پس اين احتمالوجود دارد كه زياده ياد شده را آنان به حديث مورد نظر افزوده باشند تا مهدويت نفسزكيه را اثبات كنند.
از اين گذشته، چنان كه پيشتر ديديم، دلايل گوناگونى ثابت مىكرد كه مهدى موعود(ع)،متولد شده و در ميان جامعه اسلامى حضور دارد. جمعى از دانشمندان اهل سنت نيز بهولادت حضرت مهدى(ع) در سال 255 هـ (يا اندكى پس از آن) تصريح كرده و به صراحت اعلامداشتهاند كه او، همان مهدى موعودى است كه رسول خدا(ع) آمدن او را بشارت داده است. همهعالمان و مورخان شيعه نيز آنان را در اين عقيده همراهى كردهاند.هم چنين، روشن شدكه مسئله ولادت حضرت مهدى(ع) از پدر و مادرى شناخته شده و در زمانى مشخص، مؤيد نظريهمهدويت شخصى است و با مهدويت نوعى به هيچ روى سازگارى ندارد.
نيز گفتيم: مهدويت نوعى پيامدىهاى منفى فراوانى نيز دارد؛ چون بر اساس آن درجهان كنونى، اولى الامرى معصوم، امام و خليفه قريشىتبار و فرد معصومى از اهل بيتكه همراه قرآن باشد وجود نخواهد داشت. در نتيجه، شمار زيادى از احاديث صحيح رسولخدا(ص) تكذيب خواهد شد و از آن جا كه ساحت مقدس رسول گرامى(ص) از هر گونه دروغى منزه است،پس بايد اولىالامر معصوم، خليفهاى قرشىتبار، و فرد معصومى از اهل بيت در جهانوجود داشته باشد. اين فرد در روزگار حاضر مصداقى جز مهدى منتظر(عج) نمىتواند داشتهباشد؛ تنها كسى كه مىتواند مصداق آيه اولىالامر و احاديث «ثقلين»، «سفينه، «امامان اثناعشر»، «خليفه قرشى» و «ضرورت وجود امام در هر زمان» باشد، مهدى موعوداست.
بدينسان در اسناد و مدارك و منابع امت اسلامى هيچ جايى براى انديشه مهدويت نوعىكه گروه بسيارى از دانشمندان اهل سنت آن را پذيرفتهاند، وجود ندارد و مهدويّتشخصى، اصلى مسلّم و ترديد ناپذير است.
توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: