1- امام صادق (ع) فرمود: پيغمبر (ص) در خطبهاى فرموده است. آيا بهترين اخلاق دنيا و آخرت را به شما خبر ندهم، عفو از كسى كه به تو ستم كرده پيوستن با كسى كه از تو بريده، نيكى با كسى كه به تو بدى كرده، عطا و بخشش به كسى كه تو را محروم ساخته است.
2- ابو حمزه ثمالى گويد از علىّ بن حسين (ع) شنيدم كه فرمود: چون روز رستاخيز شود خداوند اوّلين و آخرين را در يك سرزمين گردآورد منادى فرياد كشد صاحبان فضيلت كجايند؟ گروهى از مردم برمىخيزند، فرشتگان آنها را ملاقات مىكنند و مىپرسند فضيلت شما چه بوده است؟ پاسخ مىدهند، به كسى كه از ما مىبريد مىپيوستيم، و به كسى كه ما را محروم مىساخت بخشش مىنموديم، و كسى كه به ما ستم روا مىداشت درمىگذشتيم، به آنان گفته مىشود: راست گفتيد وارد بهشت شويد.
3- امام صادق (ع) فرمود: سه چيز از صفات خوب دنيا و آخرت است. عفو از كسى كه به تو ستم روا داشته، پيوستن به كسى كه از تو بريده، خويشتن دارى زمانى كه با تو نادانى كنند.
4- امام باقر (ع) فرمود: سه چيز است كه خدا به وسيله آنها بر عزّت مسلمان مىافزايد، عفو كسى كه به او ستم كرده است، و بخشش بر كسى كه وى را محروم ساخته است، پيوستن با كسى كه از او بريده است.
5- پيغمبر (ص) فرمود: آيا شما را به بهترين اخلاق دنيا و آخرت راهنمايى نكنم؟ پيوستن به كسى كه از تو بريده، بخشيدن كسى كه محرومت ساخته گذشتن از كسى كه به تو ستم كرده است.
6- على بن موسى الرضا (ع) از پدرانش نقل كرده است كه پيغمبر (ص) فرمود: شما را به صفات خوب سفارش مىكنم، چون خداوند مرا براى آن مبعوث نموده است. از جمله صفات خوب آن است. كه انسان عفو كند كسى را كه به او ستم روا داشته، و ببخشد كسى را كه وى را محروم نموده، و بپيوندد با كسى كه از او بريده، و ديدن كند از كسى كه به ديدن وى نيامده است.
7- على (ع) در وصيّت به فرزندش محمد حنفيّه فرمود: بريدن برادرت از تو از پيوستن تو با او، و بدى كردنش از نيكى تو نبايد افزونتر باشد.
8- زراره گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مىفرمود: ما خاندانى هستيم كه جوانمردى ما گذشت از كسى است كه به ما ستم كرده است.
9- علىّ بن جعفر بن محمد گويد: هنگامى كه محمد بن اسماعيل مىخواست به عراق مسافرت كند از عمويش امام موسى كاظم (ع) اجازه خواست حضرت اجازه فرمود: محمد برخاست و گفت اى عمّ بزرگوار دوست دارم مرا نصيحت فرمايى، حضرت فرمود: سفارش مىكنم ترا به اين كه در ريختن خون من از خدا پروا كنى، محمد گفت خدا لعنت كند كسى را كه در ريختن خون تو كوشش نمايد، سپس گفت اى عمّ بزرگوار مرا نصيحت بفرما، حضرت مجددا فرمود: سفارشت مىكنم به اين كه در ريختن خون من از خدا پروا داشته باشى، راوى گويد: آنگاه حضرت كيسه پولى را كه در آن صد و پنجاه دينار بود به وى داد، محمد آن را گرفت، سپس حضرت كيسه ديگرى را كه صد و پنجاه دينار داشت به او عطا فرمود. محمد آن را نيز گرفت، براى سوّمين بار كيسه ديگرى را كه صد و پنجاه دينار داشت به او عطا فرمود، سپس هزار و پانصد درهم را كه نزد محمد بود نيز به او بخشيد. راوى گويد: عرض كردم پول زيادى به او بخشيدى، حضرت فرمود: اينها مطمئنترين دليل و حجّت من باشد بر او وقتى كه او از من قطع رحم كند و من نسبت به او صله رحم كنم. آنگاه راوى مىگويد: محمد پيش هارون الرشيد از عمويش موسى بن جعفر (ع) سعايت كرد كه وى ادعاى خلافت دارد، برايش خراج مىرسد، هارون دستور داد صد هزار درهم به محمد بدهند و او در همان شب درگذشت. كلينى عين همين روايت را نقل كرده با اين تفاوت گفته است در آن كيسه صد دينار و در آخر روايت گفته است كه در كيسه سه هزار درهم بوده است.