جايگاه ، اهميت و ضرورت مبانى در تربيت

جايگاه ، اهميت و ضرورت مبانى در تربيت
منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه) – 11

مهمترين مبنا و اساس در تربيت انسان و تكامل و شدن او در جهت مطلوب ، معرفت و شناخت است و اين امر از امتيازات انسان است ، چنانكه امير مؤ منان على (عليه السلام) در توصيف انسان چنين فرموده است :
ثُمَّ نَفَخَ فِيها مِن رُوحِهِ فَمَثْلَتْ اِنْسانا ذا اءَذْهانٍ يُجِيلُها، وَ فِكْرٍ يَتَصَرَّفُ بِها، وَ جَوارِحِ يَخْتَدِمُها، وَ اءَدَواتٍ يُقَلَّبُها، وَ مَعْرِفَهٍ يَفْرُقُ بِها بَيْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ وَالْاءَذْواقِ وَالْمَشامِّ وَالاَلْوانِ وَالْاءَجْناسِ . (31)
پس ، از دم خود در آن دميد تا به صورت انسانى گرديد : خداوند ذهنها، كه آن ذهنها را به كار گيرد، و انديشه اى كه تصرف او را پذيرد. با دست و پايى در خدمت او و اعضايى در اختيار و قدرت او. با دانشى كه بدان حق را از باطل جدا كردن داند، و مزه ها و بويها و رنگها و ديگر چيزها را شناختن تواند.
انسان به ميزان معرفت و شناخت خود در مراتب كمال بالا مى رود، و شناخت و معرفت ملاك و معيار هر برنامه و هر حركت و عمل است و هيچ اقدامى فارغ از شناختن صحيح راه به جايى نمى برد. امام على (عليه السلام) در سفارشى گرانقدر به كميل بن زياد فرموده است :
يا كميل ! ما من حركة الا و اءنت محتاج فيها الى معرفة . (32)
اى كميل ، هيچ حركتى و كارى نيست ، جز آنكه در آن به شناخت و معرفت نيازمندى .
بيشتر امور و كارهايى كه به نتيجه مطلوب نمى رسد، همانهاست كه مبتنى بر شناخت درست نبوده است و در واقع پايگاهى كور دارد. از اين روست كه در بيانات امير مؤ منان على (عليه السلام) فقدان شناخت و بصيرت ، كورى حقيقى و اساس انحراف آدمى است و هيچ چيز مانند آن انسان را آسيب پذير نمى سازد :
فقد البصر اءهون من فقدان البصيرة . (33)
فقدان چشم سر آسانتر است از فقدان چشم دل .
شناخت و معرفت در هر برنامه و عمل و اقدامى تاثيرى اساسى دارد و در حقيقت ، شناخت نقطه شروع و مبناى درست حكومت كردن است ، چنانكه از امير مؤ منان على (عليه السلام) وارد شده است :
"من جهل موضع قدمه زل ." (34)
هر كه از جاى پاى خود بى خبر باشد، خواهد لغزيد.
شناخت و معرفت در امور انسانى و به ويژه در آنچه به تربيت آدمى ارتباط مى يابد، از حياتى ترين و اصلى ترين كارهاست و لازم است به گونه اى جدى مورد توجه قرار گيرد، چنانكه در خطبه ها و نوشته ها و حكمتهاى علوى به طور عميق و گسترده و همه جانبه وارد شده است . امام على (عليه السلام) راه تربيت آدمى و راز خودسازى را بر شناخت و معرفت همه جانبه و عميق متوقف دانسته و در نامه تربيتى خويش به حضرت مجتبى (عليه السلام) چنين فرموده است :
اءَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ، وَ اءَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ، وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ، وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ، وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ، وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا، وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ، وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَالْاءَيَّامِ، وَاعْرِضْ عَلَيْهِ اءَخْبَارَ الْمَاضِينَ ... (35)
قلبت را به اندرز زنده دار، و سركشى آن را به پارسايى بميران ، و دلت را به يقين نيرو بخش ، و به حكمت روشن گردان ، و با ياد مرگ خوارش ساز، و به اقرار به نيست شدنش وادار ساز، و به سختيهاى دنيا بينايش گردان ، و از صولت روزگار و دگرگونى آشكار شب و روزش بترسان ، و خبرهاى گذشتگان را به او عرضه دار.
وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْاءَرْضِ الْخَالِيَةِ، مَا اءُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْءٍ قَبِلَتْهُ، فَبَادَرْتُكَ بِالْاءَدَبِ قَبْلَ اءَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ، وَ يَشْتَغِلَ لُبُّكَ . (36)
و قلب جوان همچون زمين ناكشته است ؛ هر چه در آن افكنند، بپذيرد. پس ‍ به ادب آموختنت پرداختم ، پيش از آنكه دلت سخت شود، و خردت هوايى ديگر گيرد.
وَ رَاءَيْتُ - حَيْثُ عَنَانِي مِنْ اءَمْرِكَ مَا يَعْنِي الْوَالِدَ الشَّفِيقَ، وَ اءَجْمَعْتُ عَلَيْهِ مِنْ اءَدَبِكَ - اءَنْ يَكُونَ ذَلِكَ وَ اءَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ، وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ، ذُو نِيَّةٍ سَلِيمَةٍ، وَ نَفْسٍ صَافِيَةٍ . (37)
و چون به كار تو چونان پدرى مهربان عنايت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم ، چنان ديدم كه اين عنايت در عنفوان جوانى ات به كار رود و در بهار زندگانى ات كه نيتى پاك دارى و نهادى دور از آلودگى .
وَاعْلَمْ اءَنَّكَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلاْخِرَةِ لاَ لِلدُّنْيَا، . (38)
و بدان كه تو براى آن جهان آفريده شده اى نه براى اين جهان .
اين نمونه ها و موارد بسيار ديگر از اين دست در بيانات امير مؤ منان على (عليه السلام) كه به جايگاه انسان ، اهداف و راه تربيت ، و ديگر مباحث مبانى تربيت توجه دارد، نشانگر آن است كه رويكرد به مبانى تربيت در نظام تربيتى جايگاهى والا و اصيل دارد و فارغ از آن نمى توان راه به مقصد برد.

31- نهج البلاغه ، خطبه 1؛ در تمام كتاب از ترجمه هاى زير استفاده شده است :
الف . ترجمه سيد جعفر شهيدى ، چاپ اول ، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ، 1368 ش .
ب . ترجمه عبدالمحمد آيتى ، چاپ اول ، بنياد نهج البلاغه ، 1376 ش .
ج . ترجمه اسدالله مبشرى ، چاپ پنجم ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، 1371 ش .
د. ترجمه و شرح فشرده ، محمد جعفر امامى و محمد رضا آشتيانى ، زير نظر ناصر مكارم شيرازى ، چاپ اول ، مؤ سسه مطبوعاتى هدف ، قم .
ه‍. ترجمه و شرح علينقى فيض الاسلام ، چاپخانه حيدرى ، 1330 ش .
32- ابو محمد الحسن بن على بن الحسين بن شعبه الحرانى ، تحف العقول عن آل الرسول ، مكتبة بصيرتى ، قم ، 1394 ق . ص ‍ 119.
33- جمال الدين محمد خوانسارى شرح غرر الحكم و درر الكلم ، با مقدمه و تصحيح و تعليق مير جلال الدين حسينى ارموى ، چاپ سوم ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1360 ش . ج 4، ص 413.
34- جمال الدين محمد خوانسارى شرح غرر الحكم و دررالكلم ، با مقدمه و تصحيح و تعليق مير جلال الدين حسينى ارموى ، چاپ سوم ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1360 ش . ج 5، ص 189.
35- نهج البلاغه ، نامه 31.
36- نهج البلاغه ، نامه 31.
37- نهج البلاغه ، نامه 31.
38- نهج البلاغه ، نامه 31.
منبع : منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
نویسنده : مصطفى دلشاد تهرانى

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن