اصول مكتبهاى اسلامى
مكتب فلسفى
مكتب مدنى
مكتب اقتصادى
مكتب اجتماعى
مكتب اخلاقى
نكته شايان ذكر
روش نوين در مباحث اخلاقى
مقدمه
به نام خدا
چند سالى است كه در شبهاى پنجشنبه، در محضر گروهى از آقايان فضلاى حوزه علميه قم، سخنانى در موضوعات مختلف اخلاقى واجتماعى، ايراد مىكنم و مطالبى درباره اين دو مكتب ثروتمند اسلام بيان مىدارم.
پس از آن كه چندى از تشكيل اين جلسات گذشت، به خاطرم رسيد كه آنچه مىگويم يادداشت كرده و به اصطلاح فلاسفه، وجود كتبى را ضميمه وجود لفظى كنم.
در اين هنگام، موضوع سخن به «استقامت» رسيد و چند شب پنجشنبه، در آن سخن رفته بود كه چنين تصميمى پيدا شد، ولى متاسفانه سخنرانىهاى گذشته را يادداشت نكرده بودم و آنچه در فكر آمده و بيان شده بود، به حافظه نسپرده بودم; لذا مطالب آنها از دست رفت واگر چيزى پس از آن به خاطر آمده باشد، بدون التفات، در ضمن سخنرانىهاى ديگر، ذكر شده است.
روش من در نوشتن، چنين بود: پس از آنكه سخن پايان مىيافت و آقايان مىرفتند و تنها مىشدم، آنچه را كه گفته بودم، مىنوشتم; لذا نوشتهها صد در صد مطابق گفتهها نيست و به تعبير آقايان فضلا: نسبت ميان نوشتهها و گفتهها، عموم من وجه خواهد بود. در كليات، اغلب باهم شريك بودند، ولى در جزئيات و عبارات، اختلاف داشتند، چهبسا مطالبى در هنگام سخنرانى گفته بودم و يا تعبيراتى برزبان آمده بود كه هنگام نوشتن، فراموش كرده بودم و چه بسا مطالب و تعبيراتى در هنگام تحرير، به خاطر مىآمد ولى در سخنرانى ذكر نشده بود.
پس، من به شما قول نمىدهم كه هر چه آنجا گفته شده، اينجا نوشته شده است، ياهرچه در اين جا نوشته شده، آن جا گفته شده است.
حتى از لحاظ تاريخ هم معلوم نيست كه تمامى نوشتهها و گفتهها تطبيق كند، شايد بعضى را در شب پنجشنبه گذشته گفته باشم و به مناسبتى تاريخش را شب پنجشنبه آينده نوشتهام و يامطالبى را در موقع يادداشتسخنرانى، فراموش كردهام و يا به علتى ننوشتهام و هنگامى كه سخنرانى ديگرى را يادداشت مىكردم، به خاطر آمده و ذكر كردهام.
گذشته از اينها، چند سخنرانى را بعدا در نوشتهها اضافه كردم كه اصلا در گفتهها، نامى از آن ها برده نشده است.
منظور اصلى از تاريخهايى كه گذارده شده، از لحاظ واقع نيست، بلكه تنها از لحاظ ترتيب است، هر چند بعضى از آنها باواقع هم تطبيق مىكند.
گفتارهايى كه به نظر خواننده عزيز مىرسد به طور كلى از مكتب اخلاقى -اجتماعى اسلام بحث مىكند و از قرآن و سخنان پيامبر اسلام و اوصياى گرامىاش(ع) ريشه مىگيرد. اميدوارم كه خداوند توفيق عنايت كند تا نويسنده و خواننده از ربيتيافتگان اين مكتب بشوند.
اصول مكتبهاى اسلامى
اصول مكتبهاى اسلامى پنج تاست: مكتب فلسفى، مكتب مدنى، مكتب اجتماعى، مكتب اقتصادى ومكتب اخلاقى.
مكتب فلسفى
مكتب فلسفى كه همان مكتب اصول عقايد استبه اصطلاح دانشمندان اسلام، علم كلام ناميده مىشود.
در اين مكتب، از اعتقادات اسلامى گفتوگو مىشود و به وسيله براهين عقلى (در جايى كه احتياج به برهان عقلى دارد) و ادله نقلى (در جايى كه احتياج به دليل نقلى دارد) اصول عقايد اسلام، اثبات مىگردد. دانشمندان اين مكتب، با آزادى كامل، دقيقترين ايرادها را ذكر كرده و به جواب آنها مىپردازند.
سنگ بناى اين مكتب، به وسيله قرآن گذارده شده است، اين كتاب مقدس، به وسيله مواد برهانى كه به صورت خطابى ذكر كرده، مسلمانان را با بحث و استدلال آشنا مىسازد، و ايشان را وادار مىكند كه تقليد را كنار گذارده و عقايدشان را با استدلال بياموزند.
اين مكتب، از آغاز اسلام تا قرون اخير، رواج كامل داشته و كتابهاى بسيارى در اين فن نوشته شده است كه بهترين آنها كتاب و شرحمواقف ميرسيد شريف (2) است. پس از آن كه فلسفه از يونان آمد، دانشمندان اسلامى، قسمتى از مطالب آن را كه به نظرشان استوار بود گرفته و رنگ اسلامى به آن داده و اضافاتى بر آن نمودند كه فلسفه اسلامى از آن پديد آمد.
عدهاى نيز از پاك دلان اسلام، فلسفه را باتهذيب باطن توام نموده و پايه آن را «معرفةالله» قرار دادند و تعاليم اسلام را بر آن افزودند و مكتب عرفان را ايجاد كردند.
مكتب مدنى
مكتب مدنى اسلام، عالىترين مكتبهاى مدنى مىباشد كه تاكنون يافتشده است.
سيزده قرن است كه دانشمندان اسلامى، در آن سخن مىگويند و مطالب آن را با دقيقترين كيفيت، بحث مىكنند; اين مكتب، به زبان دانشمندان اسلامى «فقه» ناميده مىشود.
علماى اماميه به مناسبت آن كه قايل به باز بودن راه اجتهاد بوده اند، در اين مكتب بسيار پيش رفت كرده و موفقيتهاى بزرگ علمى كسب كردهاند و چون روش ايشان در تمام جزئيات، بحث و انتقاد بوده است، لذا فقه اماميه، عالىترين سير خود را نموده و هنوز هم به سير تكاملى خود ادامه مىدهد. رشته خاصى از اين مكتب بزرگ را «عبادات» نامند.
عبادات عبارتند از: وظايفى كه از طرف خداى تعالى براى ارتباط بندگان با ذات اقدسش، تعيين شده است.
قسمتهاى ديگر اين مكتب و رشتههاى آن را كه مربوط به ارتباطات مردم با يكديگر است، دانشمندان امامى هر كدام نامى بر آن نهاده يا هر رشتهاى را كه مربوط به يك سنخ از امور زندگى بشرى است، به نامى ناميدهاند.
از بهترين كتابهايى كه در اين فن نوشته شده است تذكرةالفقهاى علامه حلى (3) وجواهرالكلام شيخ محمد حسن نجفى (4) است.
مكتب اقتصادى
با آن كه اين مكتب به وسيله قرآن و تعاليم رسول خدا و اوصياى گرامش(ع) پايهگذارى شده، ولى از طرف دانشمندان اسلامى كمتر كتابى مستقل در آن نگاشته شده است و علماى اسلام، مباحث اين مكتب را در فقه متعرض مىشوند و گاهى به عنوان مستقل، بحث مىكنند و گاهى در ضمن مطالب ديگرى ذكر مى شود. روىهم رفته كتابى كه به طور كامل از نظر اسلام در اقتصاديات بحث كند سراغ ندارم; لذا استادان مكتب اقتصادى دنياى غرب هم از اين مكتب اقتصادى ثروتمند، اطلاعى ندارند.
متاسفانه، اقتصاددانان مسلمان هم به واسطه آن كه در دامان دنياى غرب تربيتيافتهاند، ازاين مكتب خودشان بىاطلاعند.
مكتب اجتماعى
قرآن و پيشوايان بزرگ اسلام، در اين مكتب نيز ذخاير گرانبهايى دارند، ولى متاسفانه مسائل اين مكتب، به طور جدا گانه مورد بحث دانشمندان اسلامى قرار نگرفته است.
اسلام در مسائل اجتماعى از قبيل: وطن، حقوق مرد و زن، تفاضل و مساوات در افراد، تحول از كجا بايد شروع شود و نظاير اينها، نظريات بسيارى دارد كه هنوز هيچكدام از نظريات اجتماعىاش، دقيقا مورد مطالعه قرار نگرفته است.
دستورات اميرمؤمنان على(ع) به مالك اشتر و رساله حقوق امام سجاد(ع)، قسمتى از نظريات اسلام را در بعضى از مسائل اجتماعى بيان مىكند (5) ; هر چند بيشتر مسائل مكتبهاى اقتصادى و اجتماعى، در فقه اسلامى مورد بحث قرارگرفته است، ولى بحث در آنها از اين دو نظر نبوده، بلكه از نظر حقوقى و قضايى بوده است.
مكتب اخلاقى
اسلام بنيانگذار مكتب نوينى در علم تهذيب اخلاق است. دانشمندان اسلام در اين مكتب، كتابهاى بسيارى نگاشتهاند كه زحمات ايشان در اين موضوع، قابل تقدير و سپاسگزارى است و چون كتاب ما از اين مكتب سرچشمه مىگيرد; لذا مفصلتر در اين باب سخن مىگوييم.
نخستين پايه اين مكتب را قرآن كريم بنا نهاد. تربيتهايى كه رسول خدا از ياران خود، با كردار و گفتار مقدسش مىنمود، اين اساس محكم و نورانى را بالا برد، اميرمؤمنان(ع) مستقلا درباره آن رسالهاى نگاشت.
على(ع) نخستين كسى است در اسلام كه در اين موضوع، سخن رانده و مؤسس اين مكتب بزرگ و مقدس گرديده و آنچه را از رسول خدا فرا گرفته، توانسته استبه جامعه مسلمانان تحويل دهد.
على(ع) اول شاگرد مكتب: «بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» است و استاد بزرگ اين مكتبمقدس اسلامى است. على(ع) با گفتار و رفتار خود، بهترين معلم اين علم بهشمارمىرود.
يكى از آثارى كه در اين دانش مقدس، از آنحضرت به يادگار مانده رسالهاى است كه آن حضرت به عنوان «وصيت» خطاب به فرزند آن را در كتاب الرسائل آورده و ابواحمد حسن بن عبدالله بن سعيد عسكرى (8) آن را در كتاب زواجر و مواعظ، ذكر كرده است و او سند خود را به اصبغ بن نباته (9) مىرساند.
در قرن دوم اسلامى نخستين كسى كه در اخلاق، تاليف دارد، اسماعيل بن مهران سكونى (10) است كه از اصحاب حضرت رضا(ع) مىباشد و او نام كتابش را «صفت مؤمن و فاجر» گذاشته است. (11)
سپس، دانشمندان اسلامى، در اين فن، كتابها نگاشته و رسالهها پرداختهاند كه خداوند متعال به همه آنان اجر جزيل عطا فرمايد.
بهترين كتابى كه تا قرن پنجم هجرى نوشته شده كتابى است كه حكيم دانشمند، ابن مسكويه (12) به نام «طهارة النفس» نگاشته كه آن را «طهارة الاعراق» و «تهذيب الاخلاق» و «تطهير الاعراق» نيز مىگويند. اين كتاب، مشتمل بر شش مقاله است و خواجه نصيرالدين طوسى، قسمتى از مطالب تاليف گرانبهاى خود اخلاق ناصرى را از آن اقتباس نموده است.
نكته شايان ذكر
چيزى كه در كتابهاى اخلاقى دانشمندان اسلامى، مخصوصا متاخران، جلب توجه مىكند و آنها را از منظور اساسى علم تهذيب اخلاق دور مىسازد، روشى است كه در نگاشتن آنها پيش گرفتهاند.
نويسندگان اين كتابها تحت تاثير مباحث فلسفى قرار گرفته و مباحث اخلاقى را از مسير خود منصرف ساخته و آن را لباس فلسفى پوشانيدهاند، با آن كه علم تهذيب اخلاق، علمى است عملى و حقيقت آن عمل است و بس، ولى مباحث آن كتاب ها، شباهتى به بحث اخلاقى ندارد، بلكه كاملا شبيه به بحث فلسفى است.
آن مقدار كه در اجناس و فصول و انواع فضايل و رذايل توجه مىكنند، به سوق دادن مردم به فضايل و دور كردن آنها از رذايل اعتنايى ندارند، گويا از ياد بردهاند كه جز اين، نتيجهاى براى علم تهذيب اخلاق نمى توان يافت.
روش نوين در مباحث اخلاقى
گمان مىكنم روشى كه در اين كتاب پيموده شده علم تهذيب اخلاق را به مجراى اوليه خود بر مىگرداند و آن را از بحث فلسفى خارج كرده، جنبه عملى به آن داده است. در مباحث اخلاقى طورى بايد بحثشود كه سخن گوينده يا نويسنده در مغز شنونده و يا خواننده، اثر كند و او را به فضيلت، نزديك كرده و از رذيلت، دورش سازد; نه آن كه نتيجه اطلاع بر مباحث اخلاقى، دانستن يك عده مفاهيمى باشد كه هيچ گاه كوچكترين سودى براى داننده ندارد.
من در حدود توانايى خود، كوشش كردهام كه روش عملى را در سخنرانىها به كار برم و اگر آن طور كه شايسته بود نتوانسته باشم اين وظيفه را به خوبى انجام دهم، اميدوارم كه ديگران بتوانند با اين روش نوين، جامعه و افراد مسلمان را تهذيب نمايند تا آنها همانطورى كه رسولخدا خواستهاند، بشوند.
ميل داشتم كه مقدمه مفصلى بر اين كتاب بنگارم و عموم مكتبهاى اخلاقى اديان و فلاسفه شرق و غرب را متعرض شوم، ولى مسافرت خراسان از يكطرف و ناراحتىهاى روحى از طرف ديگر مانع شد و نتوانستم مقصود خود را عملى سازم.
مشهد، سيد رضا صدر
چهارشنبه 28 ذيحجة الحرام 1374
25 مرداد 1334
----------------------------------------------------
پىنوشتها:
2.وى از بزرگان متكلمان حنفى است، نامش على، فرزند محمد فرزند على حسينى است كه از استرآباد بوده و در سال 816ق. در شيراز وفات يافته است. كتاب مزبور، شرح بر مواقف است كه تصنيف قاضى عضدالدين عبدالرحمن ايجى فارسى، متوفاى سال 756ق. در زندان مىباشد.
3.جمالالدين ابومنصور حسن بن يوسف بن علىبن مطهر حلى كه اگر درباره ايشان بگوييم: بزرگترين دانشمند اسلامى است و از آغاز اسلام تا كنون، دانشمندى به بزرگى و جلالت و دانش او نيامده است، گزافهنيست، او در 29 رمضان 648ق. تولد يافته و در شنبه 21 محرم 726ق. وفات كرده است.
4.او تنها كسى است كه توانسته كامل ترين فقه اماميه را از آغاز تا انجام به طور مشروح استدلالى بنگارد و آن كتاب بىنظير را به وجود آورد. وفاتش در 1266ق. بوده است.
5. مرحوم آيةالله العظمى صدر (پدر بزرگوارم) رساله امام سجاد(ع) را اصل قرار داده و ساير حقوق اسلامى را از تعاليم اسلام استفاده كرده و رسالهاى در اين موضوع نگاشتهاند كه چهل سال قبل به طبع رسيده است.
6.سيد حسن صدر، تاسيس الشيعه لعلوم الاسلام، ص404.
7.بزرگترين دانشمند عصر خود بوده و نخستين كسى است كه در غيبت صغرى، در مدت بيستسال، احاديث اهلبيت را جمعآورى كرده و كتاب پر قيمت كافى را به وجود آورده است و تاليف ديگرى نيز دارد. در اين تاليف رسالههاى ائمه اثناعشر(ع) را گردآورده است. نامش محمد، كنيهاش ابوجعفر، پدرش يعقوب از كلين -كه از بلوك فشافويه تهران است - مىباشد، مدفنش در بغداد، مشهور است.
8.از بزرگان دانشمندان اهل سنت است; صاحببن عباد، دوستدار ملاقاتش بوده. تاليفات گرانبهايى دارد، ولادتش پنجشنبه شانزدهم شوال 293، وفاتش جمعه، هفتم ذيحجةالحرام 382 مىباشد. عسكرى، منصوب به عسكر مكرم است كه از خوزستان مىباشد (وفياتالاعيان).
9.اصبغ بن نباته مجاشعى، از ياران اميرمؤمنانعلى(ع) است و از سرداران آن حضرت در جنگ صفين بوده كه تا حد مرگ با آن حضرت بيعت كرده است. راوى عهدنامه مالك اشتر نيز مىباشد.
10.تاليفات ديگر او عبارتند از خطب اميرالمؤمنين(ع)، ملاحم، ثوابالقرآن، رساله اهليلجه و نوادر.
11.تاسيسالشيعه لعلومالاسلام، ص404.
12.فيلسوف دانشور، احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكويه رازى است. او تاليفى ديگر در اخلاق، به نام «آدابالعرب و الفرس» دارد و كتابى در فلسفه به زبان فارسى به نام «جاويدانخرد» كه نزديك به پنجهزار سطرمىباشد و كتابى نيز در تاريخ به نام «تجاربالامم» دارد. وى در دربار عضدالدوله ديلمى، مقامى ارجمند داشته و از طرف او به سفارت، نزد سلاطين مىرفته است مذهبش كاملا روشن نيست; ولى مشهور آن است كه ميرداماد او را شيعه مىدانست و هرگاه بر مزارش در اصفهان عبور مىكرد، مىايستاد و فاتحه مىخواند.
منبع : کتاب استقامت – تالیف آیت الله سید رضا صدر