کتاب استقامت – قسمت دوم – مقدمه

مقدمه
اصول مكتب‏هاى اسلامى
مكتب فلسفى
مكتب مدنى
مكتب اقتصادى
مكتب اجتماعى
مكتب اخلاقى
نكته شايان ذكر
روش نوين در مباحث اخلاقى


مقدمه
به نام خدا
چند سالى است كه در شب‏هاى پنج‏شنبه، در محضر گروهى از آقايان فضلاى حوزه علميه قم، سخنانى در موضوعات مختلف اخلاقى واجتماعى، ايراد مى‏كنم و مطالبى درباره اين دو مكتب ثروتمند اسلام بيان مى‏دارم.
پس از آن كه چندى از تشكيل اين جلسات گذشت، به خاطرم رسيد كه آن‏چه مى‏گويم يادداشت كرده و به اصطلاح فلاسفه، وجود كتبى را ضميمه وجود لفظى كنم.
در اين هنگام، موضوع سخن به «استقامت‏» رسيد و چند شب پنج‏شنبه، در آن سخن رفته بود كه چنين تصميمى پيدا شد، ولى متاسفانه سخنرانى‏هاى گذشته را يادداشت نكرده بودم و آن‏چه در فكر آمده و بيان شده بود، به حافظه نسپرده بودم; لذا مطالب آن‏ها از دست رفت واگر چيزى پس از آن به خاطر آمده باشد، بدون التفات، در ضمن سخنرانى‏هاى ديگر، ذكر شده است.
روش من در نوشتن، چنين بود: پس از آن‏كه سخن پايان مى‏يافت و آقايان مى‏رفتند و تنها مى‏شدم، آن‏چه را كه گفته بودم، مى‏نوشتم; لذا نوشته‏ها صد در صد مطابق گفته‏ها نيست و به تعبير آقايان فضلا: نسبت ميان نوشته‏ها و گفته‏ها، عموم من وجه خواهد بود. در كليات، اغلب باهم شريك بودند، ولى در جزئيات و عبارات، اختلاف داشتند، چه‏بسا مطالبى در هنگام سخنرانى گفته بودم و يا تعبيراتى برزبان آمده بود كه هنگام نوشتن، فراموش كرده بودم و چه بسا مطالب و تعبيراتى در هنگام تحرير، به خاطر مى‏آمد ولى در سخنرانى ذكر نشده بود.
پس، من به شما قول نمى‏دهم كه هر چه آن‏جا گفته شده، اين‏جا نوشته شده است، ياهرچه در اين جا نوشته شده، آن جا گفته شده است.
حتى از لحاظ تاريخ هم معلوم نيست كه تمامى نوشته‏ها و گفته‏ها تطبيق كند، شايد بعضى را در شب پنج‏شنبه گذشته گفته باشم و به مناسبتى تاريخش را شب پنج‏شنبه آينده نوشته‏ام و يامطالبى را در موقع يادداشت‏سخنرانى، فراموش كرده‏ام و يا به علتى ننوشته‏ام و هنگامى كه سخنرانى ديگرى را يادداشت مى‏كردم، به خاطر آمده و ذكر كرده‏ام.
گذشته از اين‏ها، چند سخنرانى را بعدا در نوشته‏ها اضافه كردم كه اصلا در گفته‏ها، نامى از آن ها برده نشده است.
منظور اصلى از تاريخ‏هايى كه گذارده شده، از لحاظ واقع نيست، بلكه تنها از لحاظ ترتيب است، هر چند بعضى از آن‏ها باواقع هم تطبيق مى‏كند.
گفتارهايى كه به نظر خواننده عزيز مى‏رسد به طور كلى از مكتب اخلاقى -اجتماعى اسلام بحث مى‏كند و از قرآن و سخنان پيامبر اسلام و اوصياى گرامى‏اش(ع) ريشه مى‏گيرد. اميدوارم كه خداوند توفيق عنايت كند تا نويسنده و خواننده از ربيت‏يافتگان اين مكتب بشوند.


اصول مكتب‏هاى اسلامى

اصول مكتب‏هاى اسلامى پنج تاست: مكتب فلسفى، مكتب مدنى، مكتب اجتماعى، مكتب اقتصادى ومكتب اخلاقى.


مكتب فلسفى

مكتب فلسفى كه همان مكتب اصول عقايد است‏به اصطلاح دانشمندان اسلام، علم كلام ناميده مى‏شود.
در اين مكتب، از اعتقادات اسلامى گفت‏وگو مى‏شود و به وسيله براهين عقلى (در جايى كه احتياج به برهان عقلى دارد) و ادله نقلى (در جايى كه احتياج به دليل نقلى دارد) اصول عقايد اسلام، اثبات مى‏گردد. دانشمندان اين مكتب، با آزادى كامل، دقيق‏ترين ايرادها را ذكر كرده و به جواب آن‏ها مى‏پردازند.
سنگ بناى اين مكتب، به وسيله قرآن گذارده شده است، اين كتاب مقدس، به وسيله مواد برهانى كه به صورت خطابى ذكر كرده، مسلمانان را با بحث و استدلال آشنا مى‏سازد، و ايشان را وادار مى‏كند كه تقليد را كنار گذارده و عقايدشان را با استدلال بياموزند.
اين مكتب، از آغاز اسلام تا قرون اخير، رواج كامل داشته و كتاب‏هاى بسيارى در اين فن نوشته شده است كه بهترين آن‏ها كتاب و شرح‏مواقف ميرسيد شريف (2) است. پس از آن كه فلسفه از يونان آمد، دانشمندان اسلامى، قسمتى از مطالب آن را كه به نظرشان استوار بود گرفته و رنگ اسلامى به آن داده و اضافاتى بر آن نمودند كه فلسفه اسلامى از آن پديد آمد.
عده‏اى نيز از پاك دلان اسلام، فلسفه را باتهذيب باطن توام نموده و پايه آن را «معرفة‏الله‏» قرار دادند و تعاليم اسلام را بر آن افزودند و مكتب عرفان را ايجاد كردند.


مكتب مدنى

مكتب مدنى اسلام، عالى‏ترين مكتب‏هاى مدنى مى‏باشد كه تاكنون يافت‏شده است.
سيزده قرن است كه دانشمندان اسلامى، در آن سخن مى‏گويند و مطالب آن را با دقيق‏ترين كيفيت، بحث مى‏كنند; اين مكتب، به زبان دانشمندان اسلامى «فقه‏» ناميده مى‏شود.
علماى اماميه به مناسبت آن كه قايل به باز بودن راه اجتهاد بوده اند، در اين مكتب بسيار پيش رفت كرده و موفقيت‏هاى بزرگ علمى كسب كرده‏اند و چون روش ايشان در تمام جزئيات، بحث و انتقاد بوده است، لذا فقه اماميه، عالى‏ترين سير خود را نموده و هنوز هم به سير تكاملى خود ادامه مى‏دهد. رشته خاصى از اين مكتب بزرگ را «عبادات‏» نامند.
عبادات عبارتند از: وظايفى كه از طرف خداى تعالى براى ارتباط بندگان با ذات اقدسش، تعيين شده است.
قسمت‏هاى ديگر اين مكتب و رشته‏هاى آن را كه مربوط به ارتباطات مردم با يكديگر است، دانشمندان امامى هر كدام نامى بر آن نهاده يا هر رشته‏اى را كه مربوط به يك سنخ از امور زندگى بشرى است، به نامى ناميده‏اند.
از بهترين كتاب‏هايى كه در اين فن نوشته شده است تذكرة‏الفقهاى علامه حلى (3) وجواهرالكلام شيخ محمد حسن نجفى (4) است.


مكتب اقتصادى

با آن كه اين مكتب به وسيله قرآن و تعاليم رسول خدا و اوصياى گرامش(ع) پايه‏گذارى شده، ولى از طرف دانشمندان اسلامى كم‏تر كتابى مستقل در آن نگاشته شده است و علماى اسلام، مباحث اين مكتب را در فقه متعرض مى‏شوند و گاهى به عنوان مستقل، بحث مى‏كنند و گاهى در ضمن مطالب ديگرى ذكر مى شود. روى‏هم رفته كتابى كه به طور كامل از نظر اسلام در اقتصاديات بحث كند سراغ ندارم; لذا استادان مكتب اقتصادى دنياى غرب هم از اين مكتب اقتصادى ثروتمند، اطلاعى ندارند.
متاسفانه، اقتصاددانان مسلمان هم به واسطه آن كه در دامان دنياى غرب تربيت‏يافته‏اند، ازاين مكتب خودشان بى‏اطلاعند.


مكتب اجتماعى

قرآن و پيشوايان بزرگ اسلام، در اين مكتب نيز ذخاير گران‏بهايى دارند، ولى متاسفانه مسائل اين مكتب، به طور جدا گانه مورد بحث دانشمندان اسلامى قرار نگرفته است.
اسلام در مسائل اجتماعى از قبيل: وطن، حقوق مرد و زن، تفاضل و مساوات در افراد، تحول از كجا بايد شروع شود و نظاير اين‏ها، نظريات بسيارى دارد كه هنوز هيچ‏كدام از نظريات اجتماعى‏اش، دقيقا مورد مطالعه قرار نگرفته است.
دستورات اميرمؤمنان على(ع) به مالك اشتر و رساله حقوق امام سجاد(ع)، قسمتى از نظريات اسلام را در بعضى از مسائل اجتماعى بيان مى‏كند (5) ; هر چند بيش‏تر مسائل مكتب‏هاى اقتصادى و اجتماعى، در فقه اسلامى مورد بحث قرارگرفته است، ولى بحث در آن‏ها از اين دو نظر نبوده، بلكه از نظر حقوقى و قضايى بوده است.


مكتب اخلاقى

اسلام بنيان‏گذار مكتب نوينى در علم تهذيب اخلاق است. دانشمندان اسلام در اين مكتب، كتاب‏هاى بسيارى نگاشته‏اند كه زحمات ايشان در اين موضوع، قابل تقدير و سپاسگزارى است و چون كتاب ما از اين مكتب سرچشمه مى‏گيرد; لذا مفصل‏تر در اين باب سخن مى‏گوييم.
نخستين پايه اين مكتب را قرآن كريم بنا نهاد. تربيت‏هايى كه رسول خدا از ياران خود، با كردار و گفتار مقدسش مى‏نمود، اين اساس محكم و نورانى را بالا برد، اميرمؤمنان(ع) مستقلا درباره آن رساله‏اى نگاشت.
على(ع) نخستين كسى است در اسلام كه در اين موضوع، سخن رانده و مؤسس اين مكتب بزرگ و مقدس گرديده و آن‏چه را از رسول خدا فرا گرفته، توانسته است‏به جامعه مسلمانان تحويل دهد.
على(ع) اول شاگرد مكتب: «بعثت لاتمم مكارم الاخلاق‏» است و استاد بزرگ اين مكتب‏مقدس اسلامى است. على(ع) با گفتار و رفتار خود، بهترين معلم اين علم به‏شمارمى‏رود.
يكى از آثارى كه در اين دانش مقدس، از آن‏حضرت به يادگار مانده رساله‏اى است كه آن حضرت به عنوان «وصيت‏» خطاب به فرزند آن را در كتاب الرسائل آورده و ابواحمد حسن بن عبدالله بن سعيد عسكرى (8) آن را در كتاب زواجر و مواعظ، ذكر كرده است و او سند خود را به اصبغ بن نباته (9) مى‏رساند.
در قرن دوم اسلامى نخستين كسى كه در اخلاق، تاليف دارد، اسماعيل بن مهران سكونى (10) است كه از اصحاب حضرت رضا(ع) مى‏باشد و او نام كتابش را «صفت مؤمن و فاجر» گذاشته است. (11)
سپس، دانشمندان اسلامى، در اين فن، كتاب‏ها نگاشته و رساله‏ها پرداخته‏اند كه خداوند متعال به همه آنان اجر جزيل عطا فرمايد.
بهترين كتابى كه تا قرن پنجم هجرى نوشته شده كتابى است كه حكيم دانشمند، ابن مسكويه (12) به نام «طهارة النفس‏» نگاشته كه آن را «طهارة الاعراق‏» و «تهذيب الاخلاق‏» و «تطهير الاعراق‏» نيز مى‏گويند. اين كتاب، مشتمل بر شش مقاله است و خواجه نصيرالدين طوسى، قسمتى از مطالب تاليف گران‏بهاى خود اخلاق ناصرى را از آن اقتباس نموده است.


نكته شايان ذكر

چيزى كه در كتاب‏هاى اخلاقى دانشمندان اسلامى، مخصوصا متاخران، جلب توجه مى‏كند و آن‏ها را از منظور اساسى علم تهذيب اخلاق دور مى‏سازد، روشى است كه در نگاشتن آن‏ها پيش گرفته‏اند.
نويسندگان اين كتاب‏ها تحت تاثير مباحث فلسفى قرار گرفته و مباحث اخلاقى را از مسير خود منصرف ساخته و آن را لباس فلسفى پوشانيده‏اند، با آن كه علم تهذيب اخلاق، علمى است عملى و حقيقت آن عمل است و بس، ولى مباحث آن كتاب ها، شباهتى به بحث اخلاقى ندارد، بلكه كاملا شبيه به بحث فلسفى است.
آن مقدار كه در اجناس و فصول و انواع فضايل و رذايل توجه مى‏كنند، به سوق دادن مردم به فضايل و دور كردن آن‏ها از رذايل اعتنايى ندارند، گويا از ياد برده‏اند كه جز اين، نتيجه‏اى براى علم تهذيب اخلاق نمى توان يافت.


روش نوين در مباحث اخلاقى

گمان مى‏كنم روشى كه در اين كتاب پيموده شده علم تهذيب اخلاق را به مجراى اوليه خود بر مى‏گرداند و آن را از بحث فلسفى خارج كرده، جنبه عملى به آن داده است. در مباحث اخلاقى طورى بايد بحث‏شود كه سخن گوينده يا نويسنده در مغز شنونده و يا خواننده، اثر كند و او را به فضيلت، نزديك كرده و از رذيلت، دورش سازد; نه آن كه نتيجه اطلاع بر مباحث اخلاقى، دانستن يك عده مفاهيمى باشد كه هيچ گاه كوچك‏ترين سودى براى داننده ندارد.
من در حدود توانايى خود، كوشش كرده‏ام كه روش عملى را در سخنرانى‏ها به كار برم و اگر آن طور كه شايسته بود نتوانسته باشم اين وظيفه را به خوبى انجام دهم، اميدوارم كه ديگران بتوانند با اين روش نوين، جامعه و افراد مسلمان را تهذيب نمايند تا آن‏ها همان‏طورى كه رسول‏خدا خواسته‏اند، بشوند.
ميل داشتم كه مقدمه مفصلى بر اين كتاب بنگارم و عموم مكتب‏هاى اخلاقى اديان و فلاسفه شرق و غرب را متعرض شوم، ولى مسافرت خراسان از يك‏طرف و ناراحتى‏هاى روحى از طرف ديگر مانع شد و نتوانستم مقصود خود را عملى سازم.
مشهد، سيد رضا صدر
چهارشنبه 28 ذيحجة الحرام 1374
25 مرداد 1334
----------------------------------------------------
پى‏نوشتها:
2.وى از بزرگان متكلمان حنفى است، نامش على، فرزند محمد فرزند على حسينى است كه از استرآباد بوده و در سال 816ق. در شيراز وفات يافته است. كتاب مزبور، شرح بر مواقف است كه تصنيف قاضى عضدالدين عبدالرحمن ايجى فارسى، متوفاى سال 756ق. در زندان مى‏باشد.
3.جمال‏الدين ابومنصور حسن بن يوسف بن على‏بن مطهر حلى كه اگر درباره ايشان بگوييم: بزرگ‏ترين دانشمند اسلامى است و از آغاز اسلام تا كنون، دانشمندى به بزرگى و جلالت و دانش او نيامده است، گزافه‏نيست، او در 29 رمضان 648ق. تولد يافته و در شنبه 21 محرم 726ق. وفات كرده است.
4.او تنها كسى است كه توانسته كامل ترين فقه اماميه را از آغاز تا انجام به طور مشروح استدلالى بنگارد و آن كتاب بى‏نظير را به وجود آورد. وفاتش در 1266ق. بوده است.
5. مرحوم آية‏الله العظمى صدر (پدر بزرگوارم) رساله امام سجاد(ع) را اصل قرار داده و ساير حقوق اسلامى را از تعاليم اسلام استفاده كرده و رساله‏اى در اين موضوع نگاشته‏اند كه چهل سال قبل به طبع رسيده است.
6.سيد حسن صدر، تاسيس الشيعه لعلوم الاسلام، ص‏404.
7.بزرگ‏ترين دانشمند عصر خود بوده و نخستين كسى است كه در غيبت صغرى، در مدت بيست‏سال، احاديث اهل‏بيت را جمع‏آورى كرده و كتاب پر قيمت كافى را به وجود آورده است و تاليف ديگرى نيز دارد. در اين تاليف رساله‏هاى ائمه اثناعشر(ع) را گردآورده است. نامش محمد، كنيه‏اش ابوجعفر، پدرش يعقوب از كلين -كه از بلوك فشافويه تهران است - مى‏باشد، مدفنش در بغداد، مشهور است.
8.از بزرگان دانشمندان اهل سنت است; صاحب‏بن عباد، دوستدار ملاقاتش بوده. تاليفات گران‏بهايى دارد، ولادتش پنج‏شنبه شانزدهم شوال 293، وفاتش جمعه، هفتم ذيحجة‏الحرام 382 مى‏باشد. عسكرى، منصوب به عسكر مكرم است كه از خوزستان مى‏باشد (وفيات‏الاعيان).
9.اصبغ بن نباته مجاشعى، از ياران اميرمؤمنان‏على(ع) است و از سرداران آن حضرت در جنگ صفين بوده كه تا حد مرگ با آن حضرت بيعت كرده است. راوى عهدنامه مالك اشتر نيز مى‏باشد.
10.تاليفات ديگر او عبارتند از خطب اميرالمؤمنين(ع)، ملاحم، ثواب‏القرآن، رساله اهليلجه و نوادر.
11.تاسيس‏الشيعه لعلوم‏الاسلام، ص‏404.
12.فيلسوف دانشور، احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكويه رازى است. او تاليفى ديگر در اخلاق، به نام «آداب‏العرب و الفرس‏» دارد و كتابى در فلسفه به زبان فارسى به نام «جاويدان‏خرد» كه نزديك به پنج‏هزار سطرمى‏باشد و كتابى نيز در تاريخ به نام «تجارب‏الامم‏» دارد. وى در دربار عضدالدوله ديلمى، مقامى ارجمند داشته و از طرف او به سفارت، نزد سلاطين مى‏رفته است مذهبش كاملا روشن نيست; ولى مشهور آن است كه ميرداماد او را شيعه مى‏دانست و هرگاه بر مزارش در اصفهان عبور مى‏كرد، مى‏ايستاد و فاتحه مى‏خواند.


منبع : کتاب استقامت – تالیف آیت الله سید رضا صدر

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن