باب هجدهم: در وصيت لقمان به فرزندش

قـال يـا بـنـى لا يكن الديك اكيس منك و اكثر محافظه على الصـلواه الا تـراه عند كل صلوة يوذن لها و بالاسحار يعلن بصوته و انت نائم .
لقـمـان فـرمود: اى پسرم خروس از تو زيرك تر نباشد و بـيـشتر از تو حفظ اوقات نماز را نكند! آيا او را نمى بينى هـنـگـام هـر نـمـاز بـراى نـمـاز اعلان مى كند و در سحرها با صداى بلند اعلان مى كند و تو در خوابى .
اى پـسـرم كـسى كه مالك زبانش نباشد پشيمان مى شود. و كـسى كه زياد مجادله كند دشنام داده مى شود. و كسى كه در جـاهاى بد و نا مناسب داخل شود مورد تهمت قرار مى گيرد. و كـسـى كـه بـا رفيق بد و ناصالح رفاقت و دوستى كند از آفـات سـالم نـمـى مـانـد. و كـسـى كـه بـا عـلمـاء مجالست و همنشينى كند نفع مى برد.
يا بنى لا توخر التوبه فان الموت ياءتى بغته .
اى پـسـرم تـوبـه را بـه عـقـب نـينداز كه مرگ ناگهان مى رسد.

يـا بـنـى اجـعـل غـناك فى قلبك و اذا افتقرت فلا تحدث النـاس بـفـقـرك فـتـهـون عـليـهـم و لكـن اسئل الله من فضله .
اى پـسـرم بـى نـيازى و غناى خود را در قلب خود قرار ده و اگـر زمـانـى فقير شدى براى مردم از فقر خود چيزى نگو كه سبب مى شود در نظر آنها بى اعتبار و سبك شوى وليكن از فـضـل بـى پـايـان الهـى سـؤ ال كن و بخواه تا به تو مرحمت فرمايد.
يـا بـنـى كـذب مـن يقول الشر يقطع بالشر الاترى ان النـار لا تـطـفـى بـالنـار و لكـن بـالماء و كذلك الشر لا يقطع الا بالخير.
اى پسرم دروغ گفته آن كس كه مى گويد شر را با شر مى توان قطع كرد. آيا نمى بينى آتش را آتش خاموش نمى كند وليكن آب است كه آتش را خاموش مى كند. و همچنين شر قطع نمى شود مگر با خير و خوبى .
يـا بـنى لا تشمت بالمصائب و لا تعير المبتلى و لا تمنع المعروف فانه ذخيره لك فى الدنيا و الاخره .
اى پسرم به شخص مصيبت زده شماتت مكن ! و شخص مبتلا را سرزنش ‍ و ملامت مكن . و از معروف و خوبى ها جلوگيرى نكن و آن را انجام بده كه آن ذخيره است براى تو در دنيا و آخرت .
يـا بـنـى ثـلثـه تـجـب مـداراتـهم المريض و السلطان و المراة و كن قنعا تعيش غنيا و كن متقيا تكن عزيزا.
اى پسرم مداراى با سه كس واجب است : مريض ، سلطان و زن . و قـنـاعـت كـن تا بى نياز زندگى كنى و احتياج به كسى پيدا نكنى . و تقوى داشته باش ‍ تا عزيز باشى .
يـا بـنـى انـك من حين سقطت من بطن امك استدبرت الدنيا و اسـتـقـبلت الاخره و انت فى كل يوم الى ما استقبلت اقرب منك الى مـا استدبرت فتزود لدار انت مستقبلها و عليك بالتقوى فانه اربح التجارات .
اى پـسـرم بـه درسـتـى كـه تـو از وقـتـى كـه از شكم مادر افـتـادى پـشت به دنيا و رو به آخرت نموده اى و تو در هر روز بـه سـوى آنـكـه رو كرده اى پس توشه بردار براى خـانـه اى كـه تو به سوى آن مى روى . و بر تو باد به تقوى كه آن پر نفع ترين تجارت است .
و اذا احدثت ذنبا فاتبعه بالاستغفار و الندم و العزم على ترك العود لمثله .
و هـنـگـامـى كـه گـنـاهـى از تـو سـر زد دنـبـال آن از خـداى متعال طلب مغفرت بنما و از انجام آن گناه پـشـيـمان شو و تصميم بگير كه هرگز به آن گناه عود و بازگشت نكنى .
و اجـعـل المـوت نـصـب عـينيك و الوقوف بين يدى خالقك و تـمـثـل شـهـاده جوارحك عليك بعملك و الملائكه الموكلين بك تـسـتـحـيى منهم و من ربك الذى هو مشاهدك و عليك بالموعظه فـاعـمـل بـهـا فـانـهـا عـنـد العـاقـل احـلى مـن العـسـل الشـهـد و هى على السفيه اشق من صعود الدرجه على الشيخ الكبير و لا تسمع الملاهى فانها تنسيك الاخره و لكن احـضـر الجـنـائز و زر المـقـابر و تذكر الموت و ما بعده من الاهوال فتاءخذ حذرك .
و مـرگ را در مـقـابـل چـشـم خـود قـرار بـده و ايـسـتـادن در مـقـابل مقام عدل الهى را هميشه در نظر داشته باش و شهادت اعـضـاء و جـوارح خـود را بـه اعـمـال و كـارهـايـت در مـقـابـل خـود مـمـثـل و نـمـايـان نـمـا و از شـهـادت مـلائكـه مـوكـل بـر تو كه اعمال تو را ثبت و ضبط مى نمايند غفلت نـداشـتـه بـاش پـس از آنـهـا حـيـا كـن و از خـداى خـود كـه اعـمـال تـو را مـى بـيـند شرم كن . و بر تو باد به شنيدن مـوعـظـه و نصيحت پس عمل به آن ؛ چون كه شنيدن موعظه و عـمـل بـه آن در نـزد شـخـص عـاقـل از عـسـل صـاف شده شيرين تر است . و آن براى سفيه و نادان مـشـكل تر است از بالا رفتن پير فرتوت از نردبان و پله هـاى سـخـت . و گـوش به چيزهاى بيهوده و گفتار لغو مده ؛ چـون كـه آن سـبـب مـى شـود كه آخرت را فراموش كنى و از نـظـر بـبـرى . ليـكـن بر جنازه ها حاضر شو و به زيارت قـبـور مـؤ مـنـيـن بـرو. بـه يـاد بـيـاور مـردن و هول و وحشت هاى بعد از آن را پس پند و نصيحت خود را بگير و از آن بهره مند شو!
يا بنى استعذ بالله من شرار النساء و كن من خيارهن على حذر.
اى پـسـرم پـنـاه به خدا ببر از زنهاى بد و از خوبان آنها حذر كن و احتراز نما و از شر آنها ايمن مباش .
يـا بـنـى لا تـفـرح بـظـلم احـد بل احزن على ظلم من ظلمته يا بنى الظلم ظلمات و يوم القيمه حـسـرات و اذا ادعـتـك القـدره على ظلم من هو دونك فاذكر قدره الله عليك .
اى پـسـرم به ظلم هيچ ظالمى خوشنود مباش بلكه اگر به كسى ظلم كردى براى آن عمل قبيح محزون و غمگين باش . اى پسرم ظلم سبب تاريكى دل مى شود و روز قيامت باعث حسرت و انـدوه اسـت . و هـرگـاه قـدرت تـو، تـو را واداشت كه به كـسـى ظلم كنى كه از تو ضعيف تر است پس به ياد بياور قدرت و تسلط خدا را بر خودت .
يـا بـنـى تـعـلم مـن العـلمـاء مـا جهلت و علم الناس ما علمت تذكر بذلك فى الملكوت .
اى پـسـرم آنـچه را نمى دانى از علماء ياد بگير. و آنچه را مـى دانـى بـه مـردم بـيـامـوز. چون چنين كردى و اين دو صفت نيكوى ياد گرفتن و ياد دادن در تو پيدا شد در عالم ملكوت به اين دو صفت ياد مى شوى .
يـا بـنـى اغنى الناس من قنع بما فى يديه و افقرهم من مـدعـينيه الى ما فى ايدى الناس و عليك بالياءس عما فى ايدى الناس و الوثوق بوعد الله واسع فيما فرض عليك ودع السـعـى فـيـمـا ضـمـن لك و توكل على الله فى كل امورك يكفيك .
اى پـسـرم بـى نـيـازتـرين مردم كسى است كه به آنچه در دسـت اوسـت قـنـاعـت كـند و فقيرترين آنها كسى است كه به آنـچـه در دست مردم است چشم داشته باشد و بر تو باد كه مـاءيـوس باشى از آنچه در دست مردم است . و اعتماد تو به وعـده خـدا بـاشد. و كوشش كن در آنچه بر تو واجب شده . و رزقى كه براى تو ضمانت شده و به تو خواهد رسيد لازم نـيـسـت سـعـى بـسـيـار در طـلب آن داشـتـه بـاشـى . و توكل بر خدا كن در تمام امور و كارهاى خود تا تو را كفايت كند.
و اذا صليت فصل صلوة مودع تظن ان لا تبقى بعدها ابدا و اياك و ما تعتذر منه فانه لا يعتذر من خير.
و هـر وقـت نماز خواندى نماز تو مانند نماز كسى باشد كه بـا نـمـاز وداع كند و گمان برى كه بعد از آن نماز هرگز بـاقـى نـمـانـى . و دورى كن از آنچه كه بخواهى از آن عذر خـواهـى كـنـى ، چـون كه از كار خوب هيچگاه عذرخواهى نمى شود، يعنى كار بدى نكن كه بخواهى بعدا از آن عذر خواهى كنى .
و احـب للناس ما تحب لنفسك و اكره لهم ما تكره لنفسك و لا تـقل ما لا تعلم و اجهد ان يكون اليوم خيرا لك من امس و غدا خيرا لك من اليوم فانه من استوى يوماه فهو مغبون و من كان يومه شرا من امسه فهو ملعون .
و بـراى مـردم دوسـت دار و بـخواه آنچه را كه براى خود مى خـواهى و آنچه را براى خود مكروه و ناپسند مى دارى براى ديگران نيز مكروه و ناپسند بدار و آنچه را نمى دانى اظهار نـكـن و نـگـو. و كـوشـش كـن تـا ايـنـكـه امـروز تـو بهتر از ديـروزت بـاشـد، و فـرداى تـو بـهتر از امروز تو باشد، بـراى ايـنـكـه هـر كـس دو روزش مساوى و يكسان باشد چنين كـسـى بـه غـبـن و ضـرر گـرفـتـار شـده ؛ چـون يك روز از سرمايه عمر او گذشته و در مقابل آن چيزى به دست نياورده . و هر كس امروزش بدتر از ديروزش باشد او ملعون است ؛ چـون كـارى كـه او را بـه رحـمت خدا نزديك كند انجام نداده ، بلكه موجبات دورى از رحمت خدا را براى خود فراهم ساخته و ملعون و مطرود و دور افتاده از رحمت است .
و ارض بـمـا قـسـم الله لك فـانـه سـبـحـانـه يـقـول : اعـظـم عـبادى ذنبا من لم يرض بقضائى و لم يشكر نعمائى و لم يصبر على بلائى .
و راضـى بـاش بـه آنـچـه خـدا قـسـمت تو فرموده پس به درسـتـى كـه خـداى سـبحان جلت عظمته مى فرمايد: آن بنده گـنـاهـش از هـمـه عـظـيم تر و بزرگتر است كه راضى به قـضـاى مـن نـبـاشـد و شـكـر نعمتهاى مرا نكند و بر بلاى من صبر نكند.
و اوصـى رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله مـعـاذ بـن جـبـل فـقـال له : اوصـيـك باتقاء الله و صدق الحديث و اداء الاءمـانـة و خـفض الجناح و الوفاء بالعهد و ترك الخيانة و حـسـن الجـوار و صـلة الارحـام و رحـمـة اليتيم و لين الكلام و بـذل السـلام و حـسـن العـمـل و قـصـر الامل و توكيد الايمان و التفقه فى الدين و تدبر القرآن و ذكـر الآخـرة و الجزع من الحساب و كثرة ذكر الموت و لا تسب مـسـلما و لا تطع آثما و لا تقطع رحما و لا ترض بقبيح تكن كـفـاعـله و اذكـر الله عند كل شجر و مدر و بالاءسحار و على كـل حـال يـذكـرك فـان الله تعالى ذاكر من ذكره و شاكر من شـكـره و جـدد لكـل ذنـب تـوبـة السـر بـالسـر و العـلانية بالعلانية .
پـيـغـمـبـر اكـرم صـلى الله عـليـه و آله مـعـاذ بـن جبل را وصيت نمود پس چنين فرمود: به تو وصيت مى كنم كه از خـدا بـتـرسـى و گـفـتـارت راسـت بـاشـد. و امـانت را به صـاحـبـش رد كنى . و تواضع و فروتنى داشته باشى . و با هر كس ‍ عهد كردى به آن وفا نمايى و خيانت را ترك كن . و بـا هـمـسـايه به نيكى رفتار كن . و با خويشان پيوند نما و از آنها نبر به يتيمان رحم كن . در گفتار ملايم و نرم گو باش و درشت گو و خشن كلام نباش ، در سلام بين مسلمين فـرق نـگـذار و بـه هـمـه سـلام كـن . و عملت را نيكو كن . و امـيدت را در دنيا كوتاه كن . ايمانت را محكم كن . در امور دينت دانـا باش . و در قرآن دقت كن تا به معانى آن پى ببرى . و به ياد آخرت باش و از حساب در روز جزا ترسناك باش . و بـسيار به ياد مرگ باش . و به مسلمانى دشنام نگو. و از گناهكاران پيروى ننما و از رحم خويش نبر و قطع نكن . و بـه عـمـل زشـت و قـبـيح راضى مشو كه در اين صورت گناه عمل كننده آن بر تو است . و به ياد خدا باش نزد هر درخت و سنگ و كلوخ ، يعنى هر چه را ديدى به ياد خالق آن باش و در سـحـرهـا و ساير اوقات و حالات به ياد خدا باش ، چون چنين بودى خداى متعال جلت عظمته تو را ياد فرمايد كه خدا يـاد مـى كـنـد كـسـى را كـه بـه يـاد او بـاشـد و كـسـى كـه شـكـرگـزار او بـاشـد شـكـر او را قبول فرمايد. و براى هر گناهى تجديد توبه بنما اگر گناه سرى و پنهانى است توبه آن را هم پنهانى انجام ده و اگر آشكارا و علنى است توبه آن را هم علنى انجام بده .
و اعلم ان الصدق الحديث كتاب الله و اوثق العز التقوى و اشـرف الذكر ذكر الله تعالى و احسن القصص القرآن و شـر الامـور مـحـدثـاتـهـا و احسن الهدى هدى الانبياء و اشرف المـوت الشـهـادة و اعـمـى الاعمى الضلالة بعد الهدى و خير العـلم مـا نفع و شر العمى عمى القلب و اليد العليا خير من اليد السفلى و ما قل و كفى خير مما كثرو الهى و شر المعذرة عـنـد المـوت و شـر النـدامـة يـوم القـيـمـة و مـن اعـظـم خطايا اللسان الكذب .
بـدان بـه درستى كه راست ترين گفتار كتاب است ، يعنى آنچه در كتاب نوشته شده راست تر است از آنچه به زبان بـگـويـند. و محكم ترين عزتها تقوى است . و شريف ترين ذكـرهـا يـاد خـداى تـعـالى است . و نيكوترين قصه ها قرآن كـريـم اسـت و بـدتـريـن چـيـزها تازه ها است . و نيكوترين راهنمايى ها راهنمايى پيغمبران است و بهترين مردنها شهادت در راه خـداسـت . و كـورتـريـن كـوريـها گمراهى بعد از راه يـابـى اسـت . و بهترين علم آن علمى است كه به انسان نفع بـدهـد. و بـدتـريـن كـوريـهـا كورى قلب است . و دست بالا بهتر از دست پايين است ، يعنى دست عطا كننده بهتر از دست سـؤ ال كـنـنـده اسـت و رزق كـم كـه بـه حال شخص كفايت كند بهتر است از توسعه و زيادى كه سبب سـرگـرمـى و بـاز مـانـدن از آخـرت باشد. و بدترين عذر خـواهـى هـنـگـام مـرگ اسـت ؛ چـون فـائده نـدارد. و بـدترين پـشـيـمانى پشيمانى روز قيامت است . و بزرگترين خطاهاى زبان دروغ گفتن است .
و خـيـر الغـنـى غـنـى النـفس و خير الزاد التقوى و راءس الحكمة مخافة الله فى السر و العلانية و خير ما القى فى القـلب اليـقـين و ان جماع الاثم الكذب و الارتياب و النساء حبائل الشيطان و الشباب شعبة من الجنون و شر الكسب كسب الربا و شر المآثم اكل مال اليتيم و السعيد من وعظ بغيره و ليـس لجـسـم نـبـت عـلى الحـرام الا النار و من تغذى بالحرام فـالنـار اولى بـه و لا يـسـتـجاب له دعاء و الصلوة نور و الصـدقـة حرز و الصوم جنة حصينة و السكينة مغنم و تركها مغرم .
و بـهـتـريـن بـى نـيـازى غـناى نفس است . و بهترين توشه بـراى سـفـر آخـرت تـقـوى و خـوددارى از گـنـاهـان است . و بالاترين حكمت و دانش ترس از خداست در پنهان و آشكار. و بهترين چيزى كه در قلب انسان القاء مى شود يقين است . و بـه درسـتـى كـه دروغ سـبـب جـمـيـع گـنـاهـان اسـت . و زنها ريـسـمـانـهـاى شيطانند كه به واسطه آنها بندگان را به گـنـاهـان مـى كـشـد. و جـوانـى قـسـمـتـى از ديـوانـگى است . بدترين كسب ها رباخوارى است . و بدترين گناهان خوردن مـال يـتـيـم اسـت . آدم بـا سعادت كسى است كه از غير موعظه گيرد. و بدنى كه از حرام بزرگ شده و رشد و نمو نموده غير از آتش و عذاب چيزى براى او نيست . و كسى كه از حرام بخورد آتش از هر چيزى براى او سزاوارتر است . و دعايى بـراى او مـسـتـجـاب نـخـواهـد شد. و نماز نور است و صدقه حـافظ از بليات است و روزه سپرى است محكم براى حفظ از آتش و وقار سبب بهره مندى است و ترك آن موجب ضرر است .
و على العاقل ان يكون له ساعة يناجى فيها ربه و ساعة يـتـفـكـر فـيها صنع الله و ساعة يحاسب فيها نفسه و ساعة يـتـخـلى فـيـهـا لحـاجـتـه مـن حـلال و عـلى العـاقـل ان لا يـكـون سـاعيا الا فى ثلاث تزود لمعاد و مرمة لمـعـاش او لذة غـيـر مـحـرم و عـلى العـاقـل ان يـكـون بصيرا بزمانه مقبلا على شاءنه حفظا للسانه .
و بـر شـخص عاقل است كه بوده باشد براى او ساعتى كه در آن بـا خـداى خـود مـنـاجـات كـنـد، و سـاعـتـى كـه در آن در مـصـنـوعـات خـدا فكر كند و ساعتى كه در آن به حساب خود بـرسد، و ساعتى كه در آن خلوت كند و به حاجتهاى خود از راه حلال برسد. و بر عاقل است كه كوشش او نباشد مگر در سـه چـيـز يـا بـهـره بـردارى بـراى مـعـاد خود، يعنى انجام عـبـادات و خـدمـت بـه خـلق يا اصلاح كردن امر معاش و لوازم زندگى خود و كسانى كه تحت سرپرستى او مى باشند يا لذتى كه حرام نباشد. و بر عاقل است كه به زمان خود بينا بـاشـد و شـؤ ون و شـخصيت خود را حفظ كند و زبان خود را نگهدارى كند.
و فـى تـوريـة مـوسـى (ع ) عـجـبـت لمن ايقن بالموت كيف يـفرح و لمن ايقن بالحساب كيف يذنب و لمن ايقن بالقدر كيف يـحزن و لمن ايقن بالنار كيف يضحك و لمن رآى تقلب الدنيا بـاءهـلهـا كـيـف يـطـمـئن اليـهـا و لمـن ايـقـن بـالجـزاء كـيف لا يـعـمـل و لا عـقل كالدين و لا ورع كالكف و لا حسب كحسن الخلق .
و در تـورات موسى نوشته شده : عجب دارم از كسى كه يقين بـه مـرگ دارد چـگـونـه خـوشنود است . و كسى كه يقين به حـسـاب دارد چـگـونـه گناه مى كند. و كسى كه يقين به قدر دارد چـگـونـه محزون و غمگين است . و كسى كه يقين به آتش دارد چـگـونـه مـى خـنـدد. و كـسـى كـه ديـد دنـيـا بـا اهـل خـود چگونه بى وفايى مى كند چگونه به او مطمئن مى شـود. و كـسـى كـه يـقـيـن بـه جـزا دارد چـگـونـه عـمـل نـمـى كـنـد. و نـيست عقلى مانند دين . و نيست ورعى مانند خـوددارى از گـنـاه . و نـيـسـت حـسـب و نـسبى مانند حسن خلق و گشاده رويى .
و قـال ابـوذر: اوصـانـى رسول الله صلى الله عليه و آله بـسبع خصال حب المساكين و الدنو منهم و هجران الاغنياء و ان اصل رحمى و ان لا اتكلم بغير الحق و ان لا اخاف فى الله لومـة لائم و ان انـظـر الى مـن هـو دونـى و لا انظر الى من هو فوقى و ان اكثر من سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم فانهن الباقيات الصالحات .
ابوذر گفت : پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مرا به هفت خصلت وصيت فرمود: 1ـ دوستى با فقرا و نزديك شدن به آنـهـا و دورى كـردن از اغـنـيـاء 2ـ بـه رحـم و خـويـشـان خود بـپـيـونـدم 3ـ نـگـويـم مـگـر حق 4ـ و در راه خدا از ملامت كننده نـترسم 5ـ و در امور دنيا به پايين تر از خودم نظر نمايم و بـه بـالاتـر از خـود نـظـر نـنـمايم 6ـ و بسيار بگويم : سـبـحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ، كه اينها باقيات الصالحات مى باشند.
و قال : من سلك الجد دامن من العثار و الصبر مطية السلامة و الجـزع مـطـية الندامة و مرارة الحلم اعذب من حلاوة الانتقام و ثـمـرة الحـقـد النـدامـة و مـن صبر على ما يكره ادرك ما يحب و الصـبـر عـلى المـصـيـبـة مـصيبة للشامت بها و الجزع عليها مصيبة ثانية بفوات الثواب و هى اعظم المصائب .
فـرمـود: هـر كـس در راه بـرود از لغـزش ايمن است . و صبر مـركـب سـلامت است . و جزع مركب پشيمانى است . و تلخى حلم گواراتر از شيرينى انتقام است . و ميوه حسد پشيمانى است . و كـسـى كـه صـبر كند بر آنچه مكروه طبع اوست مى رسد بـه آنـچـه دوسـت مـى دارد. و صبر كردن بر مصيبت مصيبتى اسـت بـر شماتت كننده در آن مصيبت . و جزع و ناله و فرياد در مـصـيـبـت مـصـيبت ديگر است ، چون كه ثواب آن از دست مى رود. و اين بزرگترين مصيبت است .
و قال رسول الله عليه و آله : خير الرزق ما يكفى و خير الذكر ما يـخفى و انى اوصيكم بتقوى الله و حسن النظر و لانفسكم و قـلة الغـفلة عن معادكم و ابتياع ما يبقى بما يفنى و اعلموا انها ايام معدودة و الارزاق مقسومة و الآجال معلومة و الآخرة ابد لا امد له و اجل لا منتهى له و نعيم لا زوال له فاعرفوا ما تريدون و ما يراد بكم و اتركوا من الدنيا ما يشغلكم عن الآخرة و احذروا حسرة المفرطين و ندامة المعترين .
پـيـغـمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بهترين رزق آن اسـت كه به قدر كفايت باشد. و بهترين ذكر آن است كه پنهان باشد. و من به شما وصيت مى كنم به تقوى و ترس از خداى متعال . و نسبت به خودتان نظر خوب داشته باشيد، يعنى خير خود را بخواهيد و موجبات گرفتارى دنيا و آخرت را بـه خاطر هواى نفس و خواهشهاى حيوانى براى خود ايجاد نـكـنـيـد. و از مـعـاد و جـاى بـازگـشـت خـود كـم غـافـل بـاشـيد. و با چيزهاى فانى دنيا كه در دست شماست چـيـزهـاى بـاقـى آخـرت را خـريـدارى نـمـاييد. و بدانيد كه زندگى دنيا روزهاى مختصر و معدودى است . و روزى ها قسمت شـده اسـت . و پـايـان ايـن زنـدگـى در نـزد خـداى متعال جلت عظمته معلوم است . و زندگى آخرت ابدى است كه فـانـى نـمـى گـردد و آخرى براى آن تصور نمى گردد و پايانى ندارد، و نعمتى است كه نابود نخواهد شد و بدانيد كـه چـه اراده مى كنيد و از شما چه خواسته شده است و آنچه از ايـن دنـيـا كـه شـما را از آخرت باز مى دارد ترك كنيد. و دورى كـنـيـد از حـسـرتـى كـه بـراى افراط كنندگان است ، يعنى كسانى كه در اين عالم زياده روى مى كنند در بهره مند شـدن از دنيا در قيامت حسرت مى برند كه مى توانستيم به عـوض ايـنـهـا كـارهـايـى انجام دهيم كه امروز از آن بهره مند شويم و دنيا ما را سرگرم كرد تا دست ما از انجام اين كارها كـوتـاه شـد و هـمـچـنـيـن دورى كـنـيـد از پـشـيـمـانـى اهـل غـرور، يـعـنـى آنـهـا كه گول شيطان و دنيا خورده اند و اوقـات عـمـر عـزيـز خـود را ضـايـع و باطل نموده اند روزى پشيمان خواهند شد.
و اسـتـدركـوا فـيـمـا بـقـى مـافـات و تـاءهـبـوا للرحـيـل مـن دارالبـوار الى دارالقـرار و احـذروا المـوت يفجاءكم على غرة و يعجلكم عن التاءهب و الاستعداد و ان الله تعالى قال : فلا يستطيعون توصية و لا الى اهلهم يرجعون .(225)
و بـا آنـچه از عمر باقى مانده تلافى كنيد و جبران نماييد آنـچه را كه از دست رفت و فوت شد. و مهياى كوچ كردن از مـنـزل هـلاكت و موقت دنيا به سوى خانه اى كه جاى هميشگى اسـت بـاشـيـد. و بترسيد از اينكه مرگ شما دفعة برسد و شـمـا در حـال غـرور بـه دنـيـا باشيد و ديگر نتوانيد مهيا و مـسـتـعـد بـراى زنـدگـى دائمـى خـود گـرديـد، و خـداى مـتـعـال مـى فـرمايد: وقتى مرگ آنها رسيد استطاعت و قدرت ندارند كه وصيت كنند يا به سوى اهلشان برگردند.
فـرب ذى عـقـل اشـغـله هـواه عـمـا خـلق له حتى صار كمن لا عـقـل له و لا تـعـذروا انـفـسـكـم فـى خـطـائهـا و لا تـجـادلوا بـالبـاطـل فـيـمـا يـوافـق هواكم و اجعلوا همكم نصر الحق من جـهـتـكـم او مـن جـهـة مـن يـجـادلكـم فـان الله تـعـالى يـقول : يا ايها الذين امنوا كونوا انصار الله ،(226) فلا تكونوا انصارا لهوائكم و الشيطان .
پـس چه بسيار صاحب عقلى كه هواهاى نفسانى او را از آنچه كه براى آن خلق شده باز داشته تا جايى كه مانند كسانى كـه عـقـل نـدارنـد عـمـل مـى كـنند. و هيچگاه براى نفسهاى خود عذرتراشى نكنيد كه او را در خطاهايش ‍ معذور بدانيد، بلكه او را مقصر و متجاوز بدانيد و با او به خطاب و عتاب رفتار كـنـيـد كـه چـرا چـنين و چنان كردى تا سبب شود طمع او قطع گـردد و ديـگـر مـيـل بـازگـشـت به گناه و معصيت ننمايد. و مـطـابـق خـواهـش نـفـس خـود مـجـادله در بـاطـل نـكـنـيـد. و همت خود را در يارى كردن حق قرار دهيد چه ايـنـكـه از طرف شما حاصل گردد يا از طرف آن كس كه با شـمـا مـجـادله مـى كـنـد، چـون خداوند تعالى مى فرمايد: اى اهـل ايـمـان يـاران خـدا بـوده بـاشـيـد پـس يـاران ميل خود يا شيطان نباشيد.
و اعـلمـوا مـا هـدم الديـن مـثـل امـام ضـلاله ضـل و اضـل و جـدال مـنـافـق بـالبـاطل و الدنيا قطعت رقاب طـالبـيـها و الراغبين اليها. و بدانيد به درستى كه هيچ كـس دين را مثل دو نفر خراب نكرد: يكى پيشوا و رهبر گمراه كـه خـود گـمـراه و ديـگـران را هـم گمراه مى كند. و ديگرى مـنـافـقى كه از راه باطل جدال مى كند. و دنيا گردن طالبين خـود را قـطـع كـرد و آنـان كـه رغـبـت و ميل به آن داشتند نيز به همين سرنوشت گرفتار شدند.
و اعـلمـوا ان القـبـر روضـة من رياض الجنة او حفرة من حفر النيران فمهدوه بالعمل الصالح .
و بدانيد به درستى كه قبر باغى است از باغهاى بهشت يا گـودالى اسـت از گـودالهـاى آتـش . پـس او را بـا اعمال صالح خوابگاه و آرامگاه خود قرار دهيد.
فـمـثـل احـدكـم يـعـمـل الخـيـر كـمـثـل الرجـل يـنـفـذ كـلامـه يـمـهـد له قال الله تعالى : فلانفسهم يمهدون .(227)
پـس كـسـى از شـمـا عـمـل خـيـر مـى كـنـد مثل او مثل كسى است كه نفوذ كلام داشته باشد دستور دهد تا لوازم آسايش او را تهيه كنند كه وقتى وارد شد هر چيز به جاى خود آماده باشد. خداى متعال جلت عظمته مى فرمايد: آنها بـه واسـطـه اعـمـال صـالح بـراى خود آسايشگاه تهيه مى كنند.
و اذا راءيـتـهـم الله يـعـطـى العـبـد مـا يـحب و هو مقيم على مـعـصـيـتـه فـاعـلمـوا ان ذلك اسـتـدراج له قال الله تعالى : سنستدرجهم من حيث لا يعلمون .(228)
و هـر گـاه ديديد خداى متعال آنچه بنده دوست دارد به او مى دهـد و حـال آنـكـه آن بنده به گناه و معصيت خود ادامه مى دهد پـس بـدانـيـد ايـن اسـتـدراج اسـت بـراى آن بـنـده . خـدا مـى فـرمايد: به زودى آنها را به عذاب مى افكنيم از جايى كه فهم آن نكنند.
مـعـنـى اسـتـدراج ايـن اسـت كـه : خـداى مـتـعال بنده را در اثر اعمال زشتش ‍ تدريجا جزا مى دهد به نحوى كه خود بنده نمى داند و مغرور مى شود به نعمت هاى الهـى تـا اينكه به يكبار نعمت ها از او سلب مى شود و به حسرت مبتلا مى گردد.
پـس كـسـى كـه در نـعـمـت الهـى واقـع اسـت اولا بـايـد در شـكرگزارى كوشش ‍ كند و ثانيا خائف از سلب نعمت باشد و از خدا بخواهد كه او را موفق بدارد به شكر نعمت و هميشه خـود را مـقـصـر بـدانـد و بـه درگـاه خدا اظهار شرمسارى و تضرع و زارى نمايد.
سـئل ابـن عـبـاس عـن صـفـه الذين صدقوا الله للمخافه فـقـال هـم قـوم قـلوبـهـم مـن الخـوف قرحه محزونه و اعينهم بـاكـيـه و دمـوعـهـم عـلى خـدودهم جاريه يقولون كيف نفرح و الموت من و رائنا و القبر موردنا و القيمه موعدنا و على الله عـرضـنـا و شـهـودنا جوارحنا و الصراط على جهنم طريقنا و عـلى الله حـسـابنا فسبحان الله و تعالى فانا نعوذ به من السـن و اصـفـه و اعـمـال مـخـالفـه مـع قـلوب عـارفـه فان العـمـل ثـمـره العـلم و الخـوف ثـمـره العمل و الرجاء ثمره اليقين .
از عبدالله بن عباس سؤ ال شد كسانى كه از خدا مى ترسند صـفـات و عـلامـات آنها چيست ؟ فرمود: آنها كسانى هستند كه قـلبـهـاى آنـها از ترس ‍ خدا مجروح و محزون است . و چشمان آنها گريان است و اشك آنها بر صورتهايشان جارى است . مـى گـويـنـد: چـگـونـه فـرحـنـاك و خـوشـنـود بـاشـيـم و حـال آنـكـه مـرگ دنـبال ماست ، و محل ورود ما قبر است و قيامت وعـدگـاه مـاسـت ، و بـر مـحضر عدل الهى عرضه داشته مى شويم ، و اعضا و جوارح ما بر ما شهادت مى دهند. و راه عبور مـا بـر صـراط اسـت كـه از بـالاى جـهنم است و حساب ما بر خداى متعال است . كه منزه از هر عيب است و بلند مرتبه است از ايـنـكه به غير او مقايسه شود. و ما پناه مى بريم به او از زبانى كه به توصيف او گويا باشد و اعمالى كه با امر و فـرمـان او مخالف است با اينكه قلوب عارف و آشناى به او هـسـتند. پس به درستى كه عمل نتيجه علم است و ترس از خدا نتيجه عمل است و اميد به رحمت حق نتيجه يقين است .
و مـن اشـتـاق الى الجـنـه اجـتـهـد فـى اسـبـاب الوصـول اليـهـا و مـن حذر النار تباعد مما يدنى اليها و من احب لقاء الله استعد للقائه .
و هر كس مشتاق بهشت باشد كوشش در چيزهايى است كه سبب رسـيـدن به آن است . و كسى كه از آتش مى ترسد از آنچه او را بـه آتش نزديك مى كند دور مى شود و كسى كه خدا را دوسـت دارد و لقـاى رحـمـت او را مى خواهد براى لقاى او مهيا مى شود.
و روى ان الله تعالى يقول فى بعض كتبه يابن آدم انا حى لا اموت اطعنى فيما امرتك اجعلك حيا لا تموت . يابن آدم انـا اقـول للشـى كـن فـيـكـون اطـعـنـى فـيـما امرتك اجعلك تقول للشى كن فيكون .
روايـت شـده كـه خـداى مـتـعـال در بـعـض از كتابهاى خود مى فرمايد: اى فرزند آدم من زنده اى هستم كه نمى ميرم تو مرا اطاعت كن در آنچه به تو امر مى كنم تا تو را زنده اى قرار دهم كه نميرى . اى فرزند آدم من در ايجاد هر چيز مى گويم بـوده بـاش پـس موجود مى شود. اطاعت من كن در آنچه تو را امـر كـردم تـا تـو را چـنـان قرار دهم كه به چيزى بگويى بوده باش پس ‍ موجود شود.
و كـذلك قـال الله تـعـالى فـى كـتابه العزيز: و لكم فـيـهـا مـا تشتهى انفسكم و لكم فيها ما تدعون نزلا من غفور رحيم .(229)
و هـمـچـنـيـن خداى متعال در كتاب عزيزش قرآن كريم فرموده اسـت : و بـراى شـمـاسـت در بـهـشـت آنـچـه مـيـل به آن داشته باشيد و براى شماست آنچه طلب كنيد در حـالى كـه آنـها از جانب خداى آمرزنده مهربان فرود مى آيد، يعنى هر چه هست از رحمت خداست .
و قـال رسـول الله صلى الله عليه و آله : ثلاث مهلكات و ثلاث منجيات فاما المهلكات فشح مطاع و هوى متبع و اعجاب المرء بـنـفـسـه و اما المنجيات فخشية الله فى السر و العلانية و القـصـد فى الغنى و الفقر و العدل فى الرضا و الغضب .
پـيـغـمـبـر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سه چيز هلاك كننده است و سه چيز نجات دهنده . اما هلاك كننده ها عبارتند از: 1ـ بـخلى كه در وجود شخص باشد و آن را اطاعت كند، يعنى ظاهر كند 2ـ ميل و خواهش ‍ نفسانى كه از آن پيروى شود. 3ـ و ايـنكه شخص خود پسند باشد و خود را بزرگ شمارد. و اما نجات دهنده ها عبارتند از: 1ـ ترس از خدا در پنهان و آشكار. 2ـ مـيـانـه روى در امـر مـعـاش در حـال بـى نـيازى و فقر 3ـ رفـتـار و گـفـتـار عـادلانـه در حـالى كـه از طـرف مقابل خود راضى باشد يا غضبناك .
و قـال الحـسـن عـليـه السـلام : لقـد اصـبـحت اقوام كانوا يـنـظـرون الى الجـنـة و نـعـيـمـهـا و النـار و جحيمها يحسبهم الجاهل مرضى و ما بهم من مرض و قد خولطوا و انما خالطهم امـر عـظيم خوف الله و مهابته فى قلوبهم و كانوا يقولون ليس لنا فى الدنيا من حاجة و ليس لها خلقنا و لا بالسعى لهـا امـرنـا انـفـقـوا امـوالهـم و بذلوا دمائهم و اشتروا بذلك رضـا خـالقـهـم عـلمـوا اشـترى منهم اموالهم و انفسهم بالجنة فـبـاعـوه و ربـحـت تـجـارتـهـم و عظمت سعادتهم و افلحوا و انجحوا.
امام حسن عليه السلام فرمود: هر آينه به تحقيق در اين عالم كـسـانـى صـبح كردند كه نظر به بهشت و نعمت هاى آن مى كـردنـد و آتـش و حـرارت آن را مـى ديـدنـد كـسـى كـه جـاهـل بـه حـال آنـهـا بود چون آنها را مى ديد گمان مى كرد مـريـض هـسـتـنـد و حـال آنكه در آنها مرضى نيست آنان از امر عـظـيـمـى مـضطربند خوف و هيبت خدا در قلبهاى آنها آنان را مـضطرب كرده است . و چنين مى گويند: ما را به دنيا حاجتى نـيـسـت و بـراى آن خـلق نـشـده ايم و ماءمور كوشش براى آن نـيـستيم . مالهايشان را در راه خدا انفاق و بخشش ‍ مى كنند. و خـونـهـاى خـود را بـراى حـفـظ ديـن مـقـدس اسـلام بـذل مـى كـنـنـد و بـه ايـن وسـيـله رضـايـت خـداى خـود را تحصيل و خريدارى مى كنند. مى دانند مالها و جانهاى آنها از آنـهـا خريدارى شده و در مقابل بهشت به آنها داده شده . پس فروختند و تجارت با نفعى انجام دادند و سعادت بزرگى به دست آوردند و رستگار شدند و به مطلوب خود رسيدند.
فـاقـتـفـوا آثـارهـم رحـمـكـم الله و اقـتدوا بهم فان الله تـعـالى وصـف لنـبـيـه صـلى الله عـليـه و آله صفة آبائه ابـراهـيـم و اسـمـاعـيـل و ذريـتـهـمـا و قال فبهديهم اقتده و اعلموا عبادالله انكم ماءخوذون بالاقتداء بـهـم و الاتـبـاع لهـم فـجـدوا و اجـتهدوا و احذروا ان تكونوا عـوانـا للظـالم فـان رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله قـال مـن مـشـى مـع ظـالم يـعـيـنـه على ظلمه فقد خرج من ربقة الاسلام و من حالت شفاعته دون حد من حدود الله فقد حاد الله و رسـوله و مـن اعـان ظـالمـا ليبطل حقا لمسلم فقد برء من ذمة الاسلام و من ذمة الله و ذمة رسوله .
پس آثار آنها را پيروى كنيد خدا شما را رحمت كند و به آنها اقـتـدا كـنـيـد. پـس بـه درسـتـى كـه خـداونـد مـتعال براى پيغمبرش وصف فرمود صفت پدرانش ابراهيم و اسـمـاعـيـل و ذريـه آنـهـا را فرمود به هدايت آنها اقتداء كن و بـدانـيـد اى بـنـدگـان خدا شما در اقتداى به آنها مورد سؤ ال هـسـتيد و از پيروى از آنها مؤ اخذه خواهيد شد. پس جديت و كـوشـش كـنـيـد و بـپـرهيزيد از اينكه كمك ظالم باشيد. به درسـتـى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كـه بـا ظـالمـى بـرود كه او را يارى كند پس به تحقيق از قـيـد اسـلام خارج شده است ، و كسى كه شفاعت در عدم اجراى حـدى از حـدود اسـلام نـمـايـد و مانع اجراى آن شود با خدا و رسـول او دشـمـنـى كـرده و كـسـى كـه ظـالمـى را بـراى باطل ساختن حق مسلمانى كمك نمايد او از اسلام بيرون رفته و از ذمه خدا رسول خارج شده است .
و من دعا لظالم بالبقاء فقد احب ان يعصى الله . و من ظلم بحضرته مؤ من او اغتيب و كان قادرا على نصره و لم ينصره فـقـد بـاء بـغـضب من الله و رسوله و من نصره فقد استوجب الجنة من الله .
و هـر كـس بـراى بـقـاى ظـالمـى دعا كند همانا دوست دارد كه معصيت خدا شود و كسى كه در حضور او به مؤ منى ظلم شود يـا غـيـبت مؤ منى گردد و او بر يارى كردن او قادر باشد و يـارى نـكـنـد پـس بـه تـحـقـيـق كـه مـشـمـول غـضـب خـدا و رسـول شده است . و كسى كه او را يارى كند پس به تحقيق كه از جانب خداوند متعال بهشت بر او واجب شده .
و ان الله تـعـالى اوحـى الى داود قـل لفلان الجبار انى لم ابعثك لتجمع الدنيا على الدنيا و لكـن لتـرد عـنـى دعـوة المـظـلوم و تـنصره فانى اليت على نفسى ان انصره و انتصر له ممن ظلم بحضرته و لم ينصره .

و بـه درسـتـى كـه خـداى متعال به داوود عليه السلام وحى فرمود كه : به فلان سلطان جبار بگو من تو را در اين مقام قـرار نـدادم كـه دنـيـا را جـمـع آورى كـنـى و امـوال را بـر روى يـكـديـگـر انـباشته نمايى ، ليكن تو را فـرسـتادم كه ناله مظلومان را رد كنى و آنها را يارى كنى . به درستى كه من قسم ياد كرده ام و بر خود لازم كرده ام كه مـظـلوم را يـارى كـنـم و انـتـقام بگيرم از آن كس كه مظلوم در حضور او ظلم شده و او يارى اش نكرده است .
و قـال النـبـى صـلى الله عليه و آله : من اذى مؤ منا و لو بـشـطـر كـلمـة جاء يوم القيمة مكتوب بين عينيه آيسا من رحمة الله و كـان كـمـن هـدم الكـعـبـة و البـيـت المـقـدس و قتل عشرة آلاف من الملائكة .
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه مؤ منى را اذيت كند و لو به جزء كلمه روز قيامت بيايد در حالى كه بين دو چشم او نوشته شده كه او ماءيوس از رحمت خدا است و مـانـند كسى است كه خانه كعبه و بيت المقدس را خراب كرده است و ده هزار از ملائكه را كشته است .
و قـال رفاعة بن اعين قال لى الصادق عليه السلام : الا اخـبـرك باشد الناس عذابا يوم القيمة قلت بلى يا مولاى . قـال اشـد النـاس عذابا يوم القيمة من اعان على مؤ من بشطر كـلمـة ثـم قـال الا اخـبرك باشد من ذلك فقلت بلى يا سيدى قـال مـن اعـاب عـلى شـى ء مـن قـوله او فـعـله ثـم قـال ادن منى ازدك احرفا آخر ما آمن بالله و لا برسوله و لا بـولايـتـنـا اهل البيت من اتاه المؤ من فى حاجة لم يضحك فى وجـهـه فان كانت عنده قضاها و ان لم تكن عنده تكفلها له حتى يقضيها له و ان لم يكن كذلك فلا ولاية بيننا و بينه .
رفاعة بن اعين گفت حضرت صادق عليه السلام فرمود: آيا خبر ندهم تو را از كسى كه در قيامت عذابش از همه سخت تر اسـت ؟ عـرض كـردم : بـلى يـابـن رسـول الله اى مـولاى من . فرمود، آن كس عذابش بيشتر است كـه بـر ضـرر مـؤ مـن چيزى بگويد گرچه به جزء كلمه . پس فرمود: آيا سخت تر از اين را به تو خبر ندهم ؟ گفتم : بـلى يا سيدى ، فرمود: كسى كه عيب گيرد به گفتار يا كـردارش . پـس فـرمـود نـزديـك بـيـا تـا زيـادتـر به تو بـگـويـم . ايـمـان بـه خـدا و رسـول و بـه ولايـت مـا اهل بيت نياورده كسى كه مؤ منى در نزد او آيد براى حاجتى و در صـورت او نـخـنـدد. پس اگر بر آوردن حاجت او ممكن است انـجـام دهـد والا در نظر بگيرد و عهده دار شود كه حاجت او را روا كـنـد و هـرگـاه چـنـيـن نـكرد هيچ دوستى بين ما و او وجود ندارد.
و لو عـلم النـاس مـا للمـؤ مـن عندالله لخضعت له الرقاب فـان الله تـعـالى اشـتق للمؤ من اسما من اسمائه فالله هو المـؤ مـن سـبحانه و سمى عبده مؤ منا تشريفا له و تكريما و انه يوم القيمة يومن على الله فيجير ايمانه .
و اگـر مـردم مـى دانـسـتـند كه مؤ من را در نزد حق تعالى چه مقامى است هر آينه گردنها براى او خاضع مى شد. پس به درستى كه خداى تعالى براى مؤ من اسمى از اسمهاى خود را جـدا فـرمـوده خـداى مـتـعـال مـؤ مـن است و بنده اش را مؤ من نام گـذارده بـراى شـرافت و كرامت و بزرگوارى كه براى او قـائل اسـت . و جـهـت ديـگـر كـه خـداى مـتـعـال بـنـده خـود را مـؤ مـن نـاميده اينكه در قيامت امان مى دهد كـسـانـى را بـر خـدا و امـان دادن او مـورد قبول واقع خواهد شد.
و قـال الله تـعـالى : لياءذن بحرب منى من اذى مؤ منا او اخافه .
خـداى مـتـعال فرموده : بايد اعلان جنگ با مرا بدهد كسى كه مؤ منى را اذيت كند يا اينكه او را بترساند.
و كـان عـيـسـى عـليـه السـلام يـقـول يـا مـعشر الحواريين تـحـبـبـوا الى الله ببغض اهل المعاصى و تقربوا الى الله بـالبـعـد عـنـهم و التمسوا رضاه فى غضبهم و اذا جالستم فـجالسوا من يزيد فى عملكم منطقه و يذكركم الله رويته و يرغبكم فى الآخرة عمله .
حـضـرت عـيـسـى بـن مريم ـ على نبينا و آله و عليه السلام ـ فـرمـود: اى جـمـاعـت حـواريـيـن با خدا دوستى كنيد به دشمن داشـتـن اهـل گناه و معصيت . و به خدا تقرب بجوييد به دور شـدن از آنـهـا. و رضـاى خدا را طلب كنيد در به غضب آوردن آنـهـا. و هـرگـاه خواستيد هم نشينى براى خود داشته باشيد پس با كسى مجالست و همنشينى كنيد كه گفتار او سبب زياد شـدن اعـمـال خـيـر شـما باشد و ديدن او خدا را به ياد شما بياورد و عمل او سبب رغبت شما به آخرت گردد.
و قـال امـيـرالمـؤ مـنـيـن عليه السلام لابى ذر: الزم قلبك الفـكـر و لسـانـك الذكـر و جـسدك العبادة و عينيك البكاء من خـشـية الله . و لا تهتم برزق غد. و الزم المساجد و ان عمارها هم اهل الله و خاصته قراء كتابه العاملون به .
حـضـرت اميرالمؤ منين عليه السلام به جناب ابوذر فرمود: قـلب خـود را از فـكـر جـدا مـكن و زبان خود را دائما به ذكر بـدار و بـدن خـود را بـه عـبـادت بدار و دو چشم خود را به گريه از خوف خدا عادت بده . و در غم روزى فردا مباش . و از مـسـاجـد جـدا مـشـو، بـه درستى كه تعمير كنندگان مساجد اهـل الله مـى باشند. و كسانى به مساجد اختصاص دارند كه قرآن را مى خوانند و به آن عمل مى كنند.
و قال عليه السلام المروة ست ثلاث فى السفر و ثلاث فـى الحـضـر فـالتـى فـى الحضر تلاوة القرآن و عمارة المـسـاجد و اتخاذ الاخوان فى الله . و اما التى فى السفر بذل الزاد و حسن الخلق و المعاشرة بالمعروف .
فـرمـود: مـروت در شش چيز است سه چيز در سفر و سه چيز در حـضـر. پـس ‍ آنـچـه در حـضـر است عبارتند از 1ـ تلاوت قـرآن 2ـ مـسـاجـد را معمور كردن يعنى زياد در مساجد رفتن و نماز خواندن 3ـ برادران دينى براى خود اختيار كردن كه در امـور ديـنـى از آنـها استمداد و كمك بگيرد و اما آنچه در سفر اسـت عـبـارتـنـد از: 1ـ آن توشه و خوراكى كه همراه دارد در مـوقـع خوردن به ديگران هم بدهد. 2ـ با همراهان و رفيقان بـا اخـلاق نـيـكو رفتار كند. 3ـ معاشرت و مصاحبتش با آنها به خوبى باشد و رفيقان را از خود منزجر نكند.
و كـان الحـسـن عـليه السلام يقول : يابن آدم من مثلك و قد خـلى ربـك بـيـنـه و بـيـنـك مـتـى شـئت ان تـدخـل اليـه تـوضـاءت و قـمـت بـيـن يـديـه و لم يـجعل بينك حجابا و لا بوابا تشكو اليه . همومتك و فاقتك و تطلب منه حوائجك و تستعينه على امورك .
حـضـرت امـام حـسـن عـليـه السـلام فـرمود: اى پسر آدم كيست مـثـل تـو كه خداى تو بين خود و تو را خلوت قرار داده ، هر زمـان خـواسـتـه بـاشـى تـجـديـد وضـو مـى كـنـى و در مـقـابـل او مـى ايـسـتى و هيچ حاجب و دربانى براى تو قرار نداده هم و غم خود را به او شكايت مى كنى و فقر احتياج خود را بـه او مى گويى و حاجاتت را از او مى خواهى و بر امور خود از او يارى مى جويى .
و كان يقول اهل المسجد زوار الله و حق على المزور التحفة لزائره .
و آن بـزرگـوار مـى فـرمـود: كـسانى كه در مسجد مى روند زيـارت كـنندگان خداى متعال هستند. و سزاوار است كسى كه بـه زيـارت او مى روند به زيارت كنندگان تحفه و هديه مرحمت فرمايد.
و روى ان المـنـتـخم فى المسجد يجد بها خزيا فى وجهه يوم القيمة .
و روايـت شـده : كـسـى كـه نـخـامـه و اخلاط سينه و آب دهن و بينى را در مسجد انداخت در روز قيامت براى اينكه آثار خزى و خـوارى در او ظاهر باشد آن آب دهن و نخامه را در پيشانى خود و صورت خود خواهد يافت .
و كـان النـاس فـى المـسـاجـد ثـلاثـه اصناف صنف فى الصلوه و صنف فى تلاوه القرآن و صنف فى تعلم العلوم فـاصـبـحـوا صـنـف فـى البـيـع و الشراء و صنف فى غيبة النـاس و صـنـف فـى الخـصـومـات و الاقوال الباطل .
مـردم در مـسـجـد سـه دسـتـه بـودنـد يـك دسـتـه بـه نـمـاز مـشـغول بودند و يك دسته تلاوت قرآن كريم مى نمودند و دسـتـه سـوم بـه درس گـفـتـن و يـاد گـرفـتـن عـلوم ديـنـى مـشـغـول بـودنـد. امـا اكـنـون چنين شده كه در مسجد يك دسته مـشـغـول مـعامله و بيع و شراء هستند. دسته اى به غيبت مسلمين پـرداخـته و دسته ديگر مشغول گفت و شنود و مخاصمه و رد بدل گفتار باطل با يكديگر مى باشند.
و قـال عـليـه السلام : ليعلم الذى يتنخم فى القبله انه يبعث و هى فى وجه .
فـرمـود: كـسـانـى كه نخامه و اخلاط سينه و آب دهان را به طـرف قبله مى اندازد بايد بدانند كه در قيامت مبعوث خواهند شد در حالى كه در صورت آنها آن آب دهان ديده مى شود.
و قـال يقول الله تعالى : المصلى يناجينى و المنفق يقرضنى فى الغنا ثم يتقرب الى .
فـرمـود: خـداى مـتـعـال مـى فرمايد: نمازگزار با من راز مى گويد و مناجات مى كند و آن كس كه در راه من مالش را بخشش مـى كـنـد بـه مـن قـرض مـى دهـد در حال توانايى پس به سوى رحمت من نزديك مى شود.
و قـال : ان الرجـليـن يـكـونـان فـى صلوة واحدة و بينهما مـثـل مـا بـيـن السـمـاء و الارض مـن فضل الثواب .
فرمود: دو نفر مشغول يك نماز مى باشند و تفاوت فضيلت و ثواب نماز آن دو مانند فاصله بين آسمان و زمين است .

 

_____________________________

پی نوشت:

224- سوره نساء آيه 93.
225- سوره يس ، آيه 50.
226- سوره صف ، آيه 14.
227- سوره روم ، آيه 44.
228- سوره اعراف ، آيه 182.
229- سوره فصلت آيه 31 و 32.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: