خاتمه مقاصد است .
هر گاه اين كيفيت ها و خواص عجيب را شنيدى و علاوه بر آنها، شنيدى كه در روايت آمده است كه هر چيزى ثواب مشخصى دارد، بجز اشكى كه به خاطر ما ريخته مى شود؛ يعنى ميزان ثواب آن معلوم نيست و حدود قابل ذكرى ندارد، تعجب نكن و آن را به خاطر اين عمل اندك ، زياد به حساب نياور؛ زيرا در واقع اين اجر و ثواب و عطاى بر گريه كننده ، به خاطر ارزش آن قطره اشك نيست ، بلكه عطا و بخششى از جانب حسين عليه السلام در ازاى آن چيزى است كه شخص گريه كننده بذل كرده است ؛ و اين مقدار از جانب آن حضرت زياد نيست ، چرا كه در اخبار مربوط به احوال پادشاهان و ملوك با سخاوت آمده است كه آنها در قبال يك خدمت جزئى يا در ازاى قصيده اى كه در مدح آنها سروده شده ، آنچنان بذل و بخشش كرده اند كه به عنوان موضوعى تعجب برانگيز در طول زمان باقى مانده است . به عنوان مثال ، معن بن زائد صد هزار درهم به كسى كه در مدح او يك بيت شعر گفت ، عطا كرد. آنگاه روز بعد اين عطا را دو برابر نمود و روز سوم نيز به مقدار آن افزود. سپس روز چهارم در پى آن شاعر فرستاد. آمدند و گفتند: از ترس اينكه مبادا آن عطايا را از او باز پس بگيرى فرار كرده است . معن گفت : اگر مى ماند تمام خزائنم را در عطاى به او هزينه مى كردم .
در صورتى كه معن بن زائد تمام خزائن خود را - كه جز آن چيزى نداشت و به آن محتاج بود - به كسى مى بخشد كه او را با يك بيت شعر، آن هم زبانى نه قلبى ، مدح كرده است ، آيا ممكن است خدايى كه خزائنش پايان ناپذير است و جود و كرم جز بر كثرت عطايش نيفزايد، به كسى كه جان ، سر، و دست و تمام اعضا و جوارح ، فرزند، عيال ، راحتى و حيات خود را در راه او بذل كرده است ، مانند آن را عطا نكند؟! علاوه بر اينها، آن حضرت ، غمگين ، تشنه لب و در امور مربوط به اهل و عيال و كودكانش متحير بود و زخم هاى شمشير و زخم زبان ، نيزه و سنان ، سرزنش و دشنام و سنگ هر لحظه هم بر ايشان مى باريد.
همچنين حكايت شده است كه معشوقه هشام ، زنى به نام خالصه ، تمام زيور و جواهرات خود را به شاعرى داد تا يك حرف از حروف الف باء را در يك بيت شعر خود تغيير دهد و به اين ترتيب آن بيت شعر را از هجو او به مدح و ستايش او تبديل كند.
وقتى زنى تمام مايملك خود را كه برايش بسيار عزيز است ، مى بخشد تا يك حرف از حروف الف باء را به خاطر خود تغيير دهد، عطاى خالق آسمان ها و زمين و آنكه بخشنده ترين است ، به كسى كه تمام وجودش را در راه او داده است ، چگونه خواهد بود؟!
پس اگر خداوند هر آنچه را كه قابل تصور است و مى توان به كسى بخشيد، به حسين عليه السلام عطا كرده باشد، جاى تعجب و شگفتى ندارد و نبايد منكر چنين عطايى از جانب خداوند شد؛ زيرا در غير اين صورت ، به خداوند جواد و بخشنده نسبت بخل داده مى شود و آن طور كه سيد على حسينى در خواب ديده و مرحوم مجلسى و ديگران آن را نقل كرده اند، باعث شكستن دل زهراى بتول سلام الله عليها مى شود و همچنين موجب كاستن از قدر حسين عليه السلام و تقليل اجر آن حضرت مى گردد.
پس همه آن ثواب ها ناشى از اجر حسين عليه السلام است . بنابراين اگر به اين خاطر كه حسين عليه السلام از شهر و ديارش رانده شد، قلبت متاءثر شد و اشك از ديده ات جارى گرديد، اجر و پاداش تو با آن ويژگى هايى كه ذكر كرديم ، به خاطر اشك تو نيست تا آن را زياد بپندارى ، بلكه اجر و پاداشى است براى چگونگى رانده شدن و در به درى آن حضرت ، به نحوى كه ايشان از هر نقطه اى بر روى زمين رانده و آواره شدند، تا جايى كه حتى دشمنانش اجازه نمى دادند كه سر بريده و پيكر بر زمين افتاده آن حضرت در جايى استقرار يابد.
بنابراين ، آن اجر و پاداشى كه توصيف آن گفته شد، در اصل اجر و پاداش چنين حالتى براى آن حضرت است . آيا چنان اجرى نسبت به آن حضرت زياد است ؟!
و اگر به خاطر تشنگى حسين عليه السلام متاءثر شدى و به اين خاطر اشك از ديدگانت جارى شد، اجر و پاداشى كه به تو داده مى شود، اجر جارى شدن اشك نيست ، حتى تنها اجر عطش آن حضرت نيست ، بلكه اجر سوزش كبد آن حضرت و اجر زخمى شدن زبان ايشان است كه از شدت تشنگى از بس آن را دور دهانش چرخاند زخمى گرديد و همچنين اجر خشك شدن لبان آن حضرت و تيره و تار شدن آسمان در مقابل چشمانشان از شدت تشنگى مى باشد و بالاتر از اينها، اجر قلب سوخته آن حضرت به خاطر زخم زبانى است كه دشمن به ايشان زد و گفت به تو آب نمى دهيم تا وارد جهنم شوى و از حميم آن بياشامى .
و اگر به خاطر زخمى شدن اعضاى بدن آن حضرت متاءثر شدى و اشك در چشمانت جمع شد، اجرى كه به تو داده مى شود، اجر تحمل زخم هاى وارده بر آن حضرت است كه هر زخمى بر روى زخم ديگر وارد مى شد. وقتى تصور شود بدنى كه 7 وجب طول آن است ، چهار هزار تير، هفتاد و اندى ضربت شمشير و به همين تعداد ضربت نيزه بر او وارد شده است ، به جاى اشك ، از ديده خون جارى مى شود.
و اگر به خاطر نحوه شهادت آن حضرت متاءثر شوى و اشك از چشمانت جارى شود، اجر و پاداش تو به خاطر اين كار، همان اجرى است كه به آن حضرت داده مى شود، آن هم اجر و پاداشى كه نه تنها به خاطر شهادت آن حضرت ، بلكه به خاطر اينكه او را از قفا سر بريدند. چه مصيبت بزرگى ! اين مصيبت در آسمان ها و زمين ها چه بزرگ است
منبع : خصائص الحسينيه و المزايا المظلوم
نویسنده : آية الله شيخ جعفر شوشترى