تمام ملائكه براى آدم عليه السلام سجده كردند، يعنى آن حضرت قبله ملائكه بود. ملائكه نيز بر حسين عليه السلام نماز خواندند و در گرد قبرش طواف نمودند. همچنين قبر آن حضرت معراج ملائكه است .
خداوند آدم عليه السلام را در بهشتى ساكن گردانيد، در حالى كه بهشت و حورالعين از نور حسين عليه السلام خلق شد.
آدم مزين به لباس بهشتى گرديد؛ در حالى كه حسين عليه السلام زينت بهشت است .
خداوند آدم را برگزيد، در حالى كه حسين عليه السلام را صفى قرار داد.
آدم مبتلا به فراق از بهشت گرديد، اما حسين عليه السلام مبتلا به فراق محبان شد.
آدم مبتلا به كشته شدن فرزندش هابيل شد و خونى را از او ملاحظه كرد كه زمين آن را نوشيد. اما حسين مبتلا به اين شد كه فرزندش تكه تكه شود.
آدم مبتلا به نهى از خوردن (ميوه ) يك درخت شد و فراموش كرد و عزمى براى او نمى يابيم ، در حالى كه حسين عليه السلام مبتلا شد به نهى از هر گونه علاقه اى و از هر نوع خوردنى و آشاميدنى ، و فراموش نكرد و در او عزمى ملاحظه شد كه در غير از او ديده نشده است .
آدم عليه السلام صفوة الله در عالم صورت است . حسين عليه السلام صفوتى از اين صفوة در عالم معانى است . چرا كه آن حضرت از صفوة است و صفوة از اوست .
شيطان با اين گفته كه من بهتر از آدم هستم بر آدم عليه السلام فخر فروخت و آن هنگامى بود كه ديد آدم از گل نرم پست ساكن آفريده شد. يزيد لعنة الله عليه نيز بر حسين عليه السلام فخر فروخت و آن زمانى بود كه خود را بر روى تخت ديد و همچنين ملاحظه كرد كه طرفدارانش مزين به لباس هاى رنگين هستند و اهل و عيالش در قصرها و در پشت پرده ها غرق در طلا و حرير تكبر مى كنند، اما زنان و فرزندان حسين با لباس هاى پاره پاره شده و دربند در مجلس او حاضر شده اند.
همچنين ديد كه فرزندانش معاويه و خالد با بهترين زينت ها و با شكوه و جلال و اسلحه و جواهر در كنارش نشسته اند، در حالى كه فرزندان حسين عليه السلام على (اكبر) و على (اوسط) يكى با سر بدون پيكر و ديگرى در غل و زنجير و با جسمى بيمار در مقابل او قرار دارند. خودش را ديد كه بر سر تاج دارد و بر اريكه تكيه زده ، در حالى كه حسين عليه السلام سرش بدون پيكر در مجلس او بر روى زمين در مقابل او قرار دارد و سر برادران آن حضرت و اصحابش نيز همه در مقابلش قرار دارند و مجلس مملو از دشمنان حسين است و بزرگان بنى اميه بر صندلى ها نشسته اند. در چنين حالتى يزيد رو به اهل مجلس كرد و شروع به شماتت و ناسزاگويى به امام حسين عليه السلام نمود. او با اشاره به سر مبارك امام گفت : اين شخص بر من فخر مى فروخت و مى گفت : پدرم از پدر يزيد بهتر و مادرم از مادر او و جدم از جد او و خودم از او بهتر هستيم ، و همين امر باعث قتل او شد، اما اين گفته او كه ((پدر من از پدر يزيد بهتر است )) پدر من با پدر او مجادله كرد و خداوند ميان آن دو حكم داد. اما اين گفته او كه ((مادرم بهتر از مادر يزيد است )) سوگند به جان خودم كه راست گفته است ؛ چرا كه فاطمه دختر رسول خدا، از مادر من برتر است و اين گفته او كه ((جد من از جد يزيد برتر است )) كسى نيست كه به خدا و روز آخرت ايمان داشته باشد و بگويد كه او برتر از محمد صلى الله عليه و آله است . و اما اين گفته او كه ((من بهتر از يزيدم )) شايد او اين آيه را نخوانده بود كه قل اللهم مالك الملك تؤ تى الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء.(106) بگو، بار خدايا اى پادشاه ملك هستى ! تو هر كه را بخواهى عزت و ملك و سلطنت بخشى و از هر كه بخواهى بگيرى و به هر كه خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى .
اى غيرتمندان ! در اين گفته يزيد تاءمل كنيد كه چگونه با اين گفته خود در آن حالت ، قصد خوار كردن امام را داشت ؛ بنابراين ، اى شيعيان آن حضرت و اى صاحبان همت و مروت و اى غيرتمندان ! امام را عزيز بداريد، كه اين گفته يزيد به طريق تحقير، قلب را مى سوزاند. پس ما مى گوييم : حسين زينت آسمان ها و زمين است ؛ او زينت عرش خداست ، حسين عزيز درگاه الهى و عزيز رسول خداست . حسين همان كسى است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله او را با خود به بالاى منبر برد و فرمود: اين حسين بن على است ، پس او را بشناسيد. حسين عزيز زهراء سلام الله عليها است .
در اينجا همچنين به همسانى ميان ابليس و يزيد نيز دقت كن . ابليس تواضع گل و نرمى و ذلت ظاهرى آن را و حدت آتش و حرارت و برترى جويى و سوزاندن او را ديد و پنداشت كه بر گل فضل و برترى دارد، در صورتى كه آنچه را در گل است ، از جمله اينكه محل رويش شكوفه و گل ها و ريحان ها و دانه ها و ميوه ها و درختان و معدن تمام فلزات و انواع جواهرات و مخزن آبى است كه حيات جانداران به آن بستگى دارد و مواردى از اين قبيل را نديد. يزيد نيز خود را ديد كه بر تخت نشسته در صورتى كه سر بريده حسين عليه السلام بر تشت قرار دارد و نفس هايش قطع شده و از حركت باز ايستاده و همچنين ملاحظه كرد كه پيروانش مزين به انواع زيورآلات و لباس هاى فاخر هستند و افراد مسلح در خدمت ايستاده اند؛ در نتيجه گمان كرد كه بر امام برترى و فضيلت دارد و به اين مطلب استناد كرد كه خداوند به او ملك و سلطنت داده و از اين طريق او را عزيز گردانيده و حسين عليه السلام را به اين حالت ذليل ساخته است ، از اين رو آن آيه را خواند، اما آن ملعون متوجه نبود كه با اين حالت ، او ذليل و خوار است و اين حسين عليه السلام است كه عزيز مى باشد و خداوند تعالى ملك و سلطنت را با چنين حالتى به حسين عليه السلام عطا فرموده و با اعمال زشتى كه يزيد مرتكب شد ملك را از او گرفت و تمام مخالفانى كه ناسزا به هيچكدام از خلفاء را جايز نمى شمرند، سب به او را مجاز دانسته اند. اما حسين عليه السلام قلوب همه اهل دنيا را به خاطر رفتارى كه با آن حضرت شكسته است و ميل و رغبت او را دارند و اگر مى خواهى به مصداق اين فرمايش خداوند كه ((تعز من تشاء و تذل من تشاء)) پى ببرى ، به قبر ابا عبدالله عليه السلام و احترام آن و زيادى زينت آن و اوضاع آن و آبادانى آن كه از زمان شهادت آن حضرت آغاز شده و تا ابد ادامه خواهد داشت ، خوب بنگر و به قبر يزيد در شام نيز نگاه كن . از همان روزى كه آن ملعون در آنجا دفن شد تا به حال ، هر كس گذارش به آنجا مى افتد، آن را چون شيطان با سنگ رجم مى كند و با خود از دور سنگى برمى دارد و به سوى قبر او پرتاب مى كند. اين كار توسط شيعه ، سنى ، مسيحى و يهودى انجام مى گيرد. تجربه شده است كه اگر كسى آنجا را با سنگ هدف قرار ندهد، حاجتش برآورده نمى شود. آنجا به تل عظيمى از سنگ تبديل شده است .
زينب سلام الله عليها در گفتگويى با يزيد داشت او را از بطلان اين گمان آگاه نمود.
آدم عليه السلام مبتلا به مفارقت ناگهانى و به يكباره از بهشت گرديد و از آن (محل ) انس و رياض قدسى خارج و به زمين خاكى كه معدن آفات و بدى ها و درندگى ها و آزار و اذيت هاست ، آمد. آنگاه گفت : بلاد و هر كس بر روى آن است ، تغيير كرده و چهره زمين ، خاكى و قبيح است ، هر چيز با طعم و رنگى تغيير كرده و چهره هاى خندان با نمك اندك است .
حسين عليه السلام نيز به مثل آن مورد مبتلا شد، آن حضرت به طور ناگهانى و به يكباره از بهشت اجتماع محبان ، فرزندان و برادران خارج شد و همه اين موارد در ظرف دو ساعت انجام گرفت و آن طور كه در روايت آمده است : وقتى ديگر كسى (از ياران امام حسين ) باقى نمانده بود، پسربچه اى كه گوشواره بر گوش داشت ، از خيمه بيرون آمد، وحشت زده بود و به چپ و راست خود نگاه مى كرد، آنگاه هانى فرزند شبيب - لعنت الله عليه - آمد و با شمشير ضربه اى به او زد و او را به شهادت رساند. همچنين هنگامى كه ديگر كسى باقى نمانده بود كه امام با او ماءنوس شود، به خواهرش زينب عليها السلام گفت : فرزندم على اصغر را بياور، حضرت زينب او را براى امام آورد و بعد آن ماجرا واقع شد. چون آن كودك شيرخوار هم به شهادت رسيد و ديگر كسى جز زنان حرم نبود كه امام با او سخن بگويد، آنها را مخاطب قرار داد و چون از پيش آنها هم بيرون آمد و تنها به راه افتاد و ملاحظه كرد كه آن بلاد تغيير كرده و هيچ كس ديگر با او نيست ، مانند آدم كه به هنگام فراق از بهشت ، به درگاه پروردگارش دعا كرد و طبق روايت مدت دويست سال بسيار گريه نمود، آن حضرت نيز به درگاه الهى دعا كرد و گريه نمود؛ اما حسين عليه السلام در يك روز يعنى روز عاشورا در مواضع خاصى گريه كرد، لكن گريه آن حضرت با گريه آدم عليه السلام مقايسه نمى شود؛ چون گريه حسين عليه السلام ، گريه رقت و ترحم بر حال كسانى بود كه بر آن حضرت گريه مى كنند و نه به خاطر خودش . گريه آدم عليه السلام بسيار زياد و طولانى بود به نحوى كه رودها از اشك او جارى شد، اما گريه حسين عليه السلام كوتاه بود، ولى خون بود كه از چشمه قلب مى جوشيد. گريه آدم مقرون به تسلى بود، در صورتى كه وقتى حسين عليه السلام گريه كرد، كسى نبود او را تسلى بدهد. گريه آدم به خاطر تنها يك فرزند بود كه به قتل رسيده بود، اما گريه حسين عليه السلام به خاطر برادران ، فرزندان ، عموزادگان ، اصحاب و اهل و عيال و كودكانش بود.
آدم عليه السلام مبتلا به تحصيل قوت و طعام براى همسر و خودش شد، آن هم به نحوى كه كسى مانند او مبتلاى به اين كار نشد، زيرا در زمين اسباب تحصيل چيزى وجود نداشت ، ايشان مى بايست (ابتدا) در تحصيل علم اسباب آنها تلاش كند و تلاش او بدون وجود همكار و ياورى از همنوع خودش صورت مى گرفت كه اين امر، بسيار دشوار بوده است و اگر تاءييد او (از جانب خداوند) نبود، اين كار برايش امكان پذير نبود. حسين عليه السلام نيز مبتلى به تحصيل اسباب آب براى رفع عطش كودكان و اهل و عيالش گرديد، در آن هنگام كه آنها را از آب مبذول موجود جارى محروم كردند و آن حضرت در اين راه به زحمت افتاد و در اعمال اسباب آن متحمل انواع مشقت هاى جسمى و روحى گرديد. گاهى خودش آنها را در اين باره موعظه كرد و گاهى كسى را شبانه فرستاد، و يك بار اقدام به حفر چاه نمود. يك بار براى زنان طلب آب نمود، چون آنها كه اهل جنگ نبودند و يك بار براى فرزند شيرخوارش طلب آب نمود و يك بار هم در حال احتضار براى خود از آنها آب درخواست كرد.
آدم عليه السلام پس از تحمل رنج و زحمت ، طعام به دست آورد، ولى حسين عليه السلام با وجود تحمل اين رنج ها و مشقت ها، لب تشنه جان سپرد. جان عالمى به فدايت يا حسين !
آدم عليه السلام مبتلا به اين شد كه قابيل ، هابيل را به قتل برساند و او را دفن كند، اما آدم خون او را نديد، زيرا زمين آن خون را نوشيد و ملعون شد، از اين رو ديگر خون نياشاميد؛ ولى حسين عليه السلام على خود را تكه تكه ، بدون كفن بر روى زمين را ديد، به همين خاطر توانش از ميان رفت . همچنين آدم عليه السلام مدت چهل شبانه روز براى هابيل گريه كرد، سپس به او وحى شد كه به جاى او برايت هبت الله را خلق مى كنم ، آنگاه چنين فرزندى براى آدم متولد شد. ولى امام حسين عليه السلام براى فرزندش دقايقى چند گريه كرد كه همين مدت برابر چهل سال توان آن حضرت را تحليل برد، سپس بعد از آن دچار مصيبت از دست دادن على ديگرى شد و بعد نوبت به فراق ميان او و على ديگر شد.
منبع : خصائص الحسينيه و المزايا المظلوم
نویسنده : آية الله شيخ جعفر شوشترى