خصائص الحسينيه و المزايا المظلوم - 153
صالح عليه السلام صاحب ناقه اى بود كه مبتلى به سيراب كردن آن شد، حسين عليه السلام هم صاحب عيال و اطفالى بود كه مبتلى به سيراب كردن آنها گرديد.
صالح خواست يك روز تمام ، آب براى ناقه باشد، به نحوى كه غير از او كسى ننوشد، و آنها اين كار را براى مدتى انجام دادند. يك روز نوشيدن آب به آنها اختصاص داشت و يك روز به ناقه ؛ ولى حسين عليه السلام براى عيال و كودكانش يك مشك آب و سپس براى آن كودك يك جرعه و بعد براى جگر (سوخته ) خودش يك قطره آب خواست ، اما از همان اول به او ندادند.
وقتى ناقه صالح را پى كردند، بچه اش ضجه اى كشيد و بر بالاى كوه رفت و تا به حال هر كس بر آن كوه گذر كند دچار وحشت مى شود. حسين عليه السلام نيز وقتى براى كودكش درخواست آب كرد، اما او را با تير مورد اصابت قرار دادند و طفل چنان ضجه اى زد كه جانش در آن بود، خطاب به خداوند عرض كرد: خدايا! اين كار به درگاه تو از بچه ناقه صالح كم ارزش تر نيست ، پس انتقام او را بگير و اگر اينك مصلحت در انتقام نيست ، بهتر از آن به ما عطا كن . به اعتقاد من ، بهتر از انتقام عاجل ، همان چيزى است كه به جبران فرياد آن طفل خداوند، فريادرسى به ضجه كنندگان در محشر و در مواقف و ضجه كنندگان در آتش را به آن حضرت عطا كرد، بويژه اگر در اين دنيا صداى ضجه نسبت به فرياد اين طفل و مصيبت يزرگ او بلند باشد.
منبع : خصائص الحسينيه و المزايا المظلوم
نویسنده : آية الله شيخ جعفر شوشترى