((594- معلى بن خنيس گويد: خدمت امام صادق (عليه السلام ) بودم كه محمد بن عبدالله (بن الحسن كه شرح حالش در پايان حديث خواهد آمد) پيش آنحضرت آمده سلام كرد و برفت ، امام صادق (عليه السلام ) دلش بحال او سوخت و اشك از چشمانش جارى شد من به آنحضرت عرض كردم : شما را ديدم كه با او رفتارى كردى كه پيش از اين چنين نمى كردى ؟ فرمود: بحال او رقت كردم چون او را بچيزى نسبت دهند كه حق او نيست (يعنى او را مهدى موعود و شايسته امر خلافت دانند در صورتيكه او نيست و شايسته آن هم نيست ) او را من در كتاب على (عليه السلام ) نه از خلفاى اين امت و نه از پادشاهان آنها يافته ام (و نامش در زمره خلفاى اين امت ثبت نشده ).
محمد بن عبدالله كه نامش در اين حديث ذكر شده فرزند عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب (عليه السلام ) است كه در زمان منصور دوانيقى (دومين خليفه عباسى ) قيام كرد و خود را مهدى موعود دانست و كشته شد، و كلينى (رحمة الله عليه ) جريان آمدن عبدالله بن حسن را براى جلب موافقت امام صادق (عليه السلام ) براى بيعت با فرزندش محمد در اصول كافى نقل كرده است بدانجا مراجعه شود كه در آنجا هم امام صادق صريحا به عبدالله بن حسن فرمود كه كار بيعت مردم با محمد سر نخواهد گرفت و او بدست منصور كشته خواهد شد. و او را اندرز داد كه بر عليه منصور قيام نكند ولى با كمال تاسف عبدالله بن حسن اندرزهاى آنحضرت را نپذيرفت بلكه سخنان آنحضرت را حمل بر حسادت كرده نسبت بدانحضرت گستاخى نمود و بالاخره هم چنان شد كه امام (عليه السلام ) فرموده بود.))
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَنْبَسَةَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ أَقْبَلَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فَسَلَّمَ ثُمَّ ذَهَبَ فَرَقَّ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ فَقُلْتُ لَهُ لَقَدْ رَأَيْتُكَ صَنَعْتَ بِهِ مَا لَمْ تَكُنْ تَصْنَعُ فَقَالَ رَقَقْتُ لَهُ لِأَنَّهُ يُنْسَبُ إِلَى أَمْرٍ لَيْسَ لَهُ لَمْ أَجِدْهُ فِى كِتَابِ عَلِيٍّ ع مِنْ خُلَفَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَا مِنْ مُلُوكِهَا