((507- معلى بن خنيس گويد: از امام صادق (عليه السلام ) درباره علم نجوم پرسيدم كه آيا راست است ؟ فرمود: آرى همانا خداى عزوجل مشترى را بصورت مردى به زمين فرستاد و او مردى از عجم را گرفت و علم نجوم را تعليم او كرد تا آنجا كه پنداشت آن را ياد گرفته سپس بدو گفت : اكنون بنگر مشترى در كجاست ؟ آنمرد گفت : من آن را در فلك نمى بينم ، و نمى دانم در كجاست .
مشترى او را از خود دور كرد و دست مردى از هنديان را گرفت و به او تعليم كرد تا آنجا كه پنداشت او به پايان آن رسيده در آنوقت بدو گفت : اكنون بنگر مشترى در كجاست ؟ آنمرد گفت : حساب من دلالت دارد بر اينكه تو مشترى هستى .
مشترى كه اين سخن را شنيد فريادى زده از دنيا رفت ، و علم او به خاندان آنمرد به ارث رسيد و از اينرو علم مزبور آنجاست .
توضيح :
اين حديث البته از نظر سند ضعيف است و بعيد نيست بر فرض صحت منظور كنايه باشد از اينكه علم نجوم را عجم نتوانست بخوبى درك كند ولى اهل هند توانستند و اين علم نزد اهل هند است منتهى روى جهات و نظرهائى كه اكنون بر ما پوشيده است امام (عليه السلام ) اين مطلب را بدين صورت بيان فرموده چنانچه نظائر آن در جاهاى ديگر ديده شده ، والله اعلم . ))
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَطِيَّةَ الزَّيَّاتِ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النُّجُومِ أَ حَقٌّ هِيَ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ الْمُشْتَرِيَ إِلَى الْأَرْضِ فِي صُورَةِ رَجُلٍ فَأَخَذَ رَجُلًا مِنَ الْعَجَمِ فَعَلَّمَهُ النُّجُومَ حَتَّى ظَنَّ أَنَّهُ قَدْ بَلَغَ ثُمَّ قَالَ لَهُ انْظُرْ أَيْنَ الْمُشْتَرِى فَقَالَ مَا أَرَاهُ فِى الْفَلَكِ وَ مَا أَدْرِى أَيْنَ هُوَ قَالَ فَنَحَّاهُ وَ أَخَذَ بِيَدِ رَجُلٍ مِنَ الْهِنْدِ فَعَلَّمَهُ حَتَّى ظَنَّ أَنَّهُ قَدْ بَلَغَ وَ قَالَ انْظُرْ إِلَى الْمُشْتَرِى أَيْنَ هُوَ فَقَالَ إِنَّ حِسَابِى لَيَدُلُّ عَلَى أَنَّكَ أَنْتَ الْمُشْتَرِى قَالَ وَ شَهَقَ شَهْقَةً فَمَاتَ وَ وَرِثَ عِلْمَهُ أَهْلُهُ فَالْعِلْمُ هُنَاكَ