((185- از امام صادق (عليه السلام ) روايت كنند كه فرمود: گويا من حضرت قائم را بر فراز منبر كوفه مى بينم كه قبائى در بر دارد و از جيب قباى خود (يا از زير آن ) نامه اى كه به طلا مهر شده بيرون آورد و آن مهر را بشكند و نامه را بر مردم قرائت كند، و در اثر شنيدن مضمون آن مردم هم چنانكه گله گوسفند رم مى كند از دورش پراكنده شوند و كسى جز سردسته هاى آنان به جاى نماند پس سخن ديگرى به زبان آرد، و مردم فرارى چون پناهگاهى نيابند به سوى آنحضرت باز گردند، و به راستى هم اكنون من آن سخنى كه او بزبان آورد مى دانم .
شرح :
مجلسى (رحمة الله عليه ) گويد: شايد آن نامه مشتمل بر لعن (خلفاء ناحق ) و ائمه مخالفين باشد و يا مشتمل بر احكامى باشد كه مخالف با عقيده اكثر مردم است . ))
سَهْلٌ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ كَأَنِّى بِالْقَائِمِ ع عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ عَلَيْهِ قَبَاءٌ فَيُخْرِجُ مِنْ وَرَيَانِ قَبَائِهِ كِتَاباً مَخْتُوماً بِخَاتَمٍ مِنْ ذَهَبٍ فَيَفُكُّهُ فَيَقْرَؤُهُ عَلَى النَّاسِ فَيُجْفِلُونَ عَنْهُ إِجْفَالَ الْغَنَمِ فَلَمْ يَبْقَ إِلَّا النُّقَبَاءُ فَيَتَكَلَّمُ بِكَلَامٍ فَلَا يَلْحَقُونَ مَلْجَأً حَتَّى يَرْجِعُوا إِلَيْهِ وَ إِنِّى لَأَعْرِفُ الْكَلَامَ الَّذِى يَتَكَلَّمُ بِهِ