از قرآن كريم و روايات شيعى مىتوان مشروعيت سهگونه حكومت را به وضوح دريافت:
1. حكومت انبيا و جانشينان آنها كه از سوى خداوند تعيين شدهاند و نام آنها مشخص گرديده است. اينان انسان كامل و معصوم از خطا هستند و در تصميمها، فرمانها و دستورهاى خود خطا نمىكنند. به همين خاطر اطاعت آنها واجب است و مردم با اطاعت مطلق از آنها مىتوانند با تضمين الهى مطمئن باشند كه به راه خطا نخواهند رفت. حتى اگر ابهامى داشته باشند مىتوانند از حاكمان بپرسند و پاسخ بگيرند. در شيعه، اين افراد منحصر به پيامبر و 12 جانشين تعيين شده هستند. دختر پيامبر، حضرت فاطمه زهرا (س) نيز گرچه داراى حكومت نيست اما معصوم است و مىتوان دستورهاى او را با اصمينان خاطر به كار بست.
بجز اختلاف در شمار جانشينان پيامبر، اين باور، وجه مشترك همه شيعيان و از اصول اعتقادى شيعه به شمار مىآيد و مهمترين وجه تمايز شيعه و اهل سنت است. اين حكومت، دينى است.
2. حكومت شوراى همه امت. از آنجا كه همه غير معصومان، ناقص و جايزالخطا هستند، عقل، قرآن و روش و دستور پيامبر و امامان حكم مىكند كه دانش، تجربه و خرد همه صاحبنظران و دستاندركاران در هر تصميم كوچك و بزرگ با يكديگر پيوند خورَد تا خطاى آن به حداقل برسد. از آيات و روايات مىتوان دريافت كه خداوند چنين كوششى را بىياور نمىگذارد و راه تصميم درست را نشان مىدهد. به عبارت ديگر شورا با تأييد خداوند معصوم است. پس در نبود معصوم، شوراى همه معتقدان به اسلام و محكمات اسلامى جانشين معصوم است و اطاعت تصميمهايى كه از اين راه ساخته و گرفته مىشوند و به صورت فرمان و دستور صادر مىگردند، واجب است. اين در واقع اطاعت هر فرد عضو جمع، از عقل و دانش جمعى است.
چنين حكومتى طبيعتا دينى است زيرانگرش، عقيده و استنباطهاى اسلامى مسلمانان نيز در آن نقش اساسى دارد.
3. حكومت غيردينى كارآمد و قدرتمند، عدالتگستر و آزاديبخش. حاكم يا حاكميت در اين نوع حكومت مىتواند كافر يا اهل فسق و فجور باشد اما مؤمنان آزاد باشند كه كار خود را بكنند، كافران بهره خود را ببرند و در تنگنا نباشند، مالياتها و اموال بيتالمال به درستى گردآورى و به عدالت توزيع گردد، با دشمنان پيكار شود، راهها امن باشند، عدالت قضايى برقرار باشد، حق مظلوم از ظالم گرفته شود و كسى نتواند به كسى زور بگويد و ستم كند و همه در امنيت خاطر روز را به شب و شب را به روز رسانند.
اين حكومت، دينى نيست اما مزاحمتى نيز براى دين و دينمداران ايجاد نمىكند. اطاعت چنين حكومتى واجب است.
فلسفه حكومت در اسلام و ملاك حقانيت حكومت از ديدگاه اسلامى، اين نوع حكومت را تأييد مىكنند. در خطبه 40 نهجالبلاغه نيز حضرت على (ع) در پاسخ خوارج كه مىگفتند: حكومت، تنها از آن خداستويژگيهايى را كه پيش از اين آمد، برمىشمارد و براى چنين حكومتى نيز قائل به مشروعيت مىشود. عالم و پرهيزكار بزرگ شيعى سيدبن طاووس نيز تصريح كرده است كه: سلطان كافر عادل از سلطان مسلمان جابر افضل است(2)