از مقدمه مجلسى بر بحارالانوار چنين برمىآيد كه وى معتقد به نادرستى و بىاعتبارى برخى روايات موجود در كتابهايى كه به آنها اعتماد داشته، نبوده است. بنابراين نقل و پذيرش آنها را در بحارالانوار بىاشكال مىداند و از اين كار خود پشيمان نيست. او اگر كتابى را نامعتبر مىدانسته از آغاز موضع خود را در برابر آن روشن ساخته و تنها مواردى را از آن نقل كرده است كه از ديدگاه او مورد تأييد عقل و آيات و نيز روايات ديگرند.
بسيارى از كتابهاى مورد استناد مجلسى، از آنها هستند كه وى حداقل با يكى از سلسله اجازات خود آنها را روايت مىكند يا به قراينى انتساب آنها را به مؤلفانش دريافته است. تنها در مواردى كه نسخهاى غلط و مغشوش بوده و مؤلف بهتر از آن را نيافته، به همان نسخه پرداخته است به ايمد اينكه تا نسخه بهترى پيدا نشده، اين تنها نسخه محفوظ بماند.
به هر حال، اصطلاح كتاب معتبر براى مجلسى به اين معنى است كه مؤلف آن عالِمى دقيق و داناست و در آن با روايتى مواجهيم كه يا اشكالى در واقع بر آنها وارد نيست يا مجموعه رواياتى را خواهيم ديد كه يك بار تهذيب و تنقيح شدهاند و اگر مشكلى در آنها ببينيم يا اتفاقى است و از ضعف طبيعت بشرى عالمان مايه مىگيرد، يا اشكال از درك و فهم ماست.
پرسشى كه از مجلسى درباره اعتبار برخى روايات رساله رجعت او شده و پاسخى كه مجلسى به آن نوشته است، اين ادعا ار تأييد مىكند.
سؤال: نسخه رجعت كه به فارسى نوشته شده، بعضى مردم مىگويند كه بعد از انتشار، تأمل فرمودهاند كه احاديث آنها معتمد عليها نيست. اين سخن اصلى دارد يا سخن جاهلان است؟
جواب: باسمه تعالى. در نقل احاديث كه از كتب معتبره علما و محدثين استخراج شده باشد، كسى را ندامتى نمىباشد. اما چون رساله مختصرى است، توضيح و جمع بينالاخبار را حواله به كتاب بحارالانوار كردهام. والله الموفق.(1)
البته اينگونه يكپارچه و بسيط ديدن امور و چيزهاى مركب، خالى از اشكال و تسامح نيست. اينكه كتابى را عالمى بزرگ، مشهور، انديشمند و دقيق نوشته و در آن رواياتى را گردآورده باشد كه غربال شده و مورد اعتمادند، يا دليلى بر رد آنها نيست و قراينى نيز ممكن است بر صحت آنها گواهى بدهند، به اين معنى نيست كه آن عالم در تشخيص صحت حديثى دچار اشتباه نشده باشد، يا ما براى رد حديثى كه او دليلى بر رد آن نداشت، نتوانيم دليلى اقامه كنيم. تجربه نيز اين را تأييد مىكند.
معتبر دانستن همه احاديث يك كتاب، تنها به اعتبار شخصيت، اعتبار و دقت گردآورنده آن، به گونهاى اعتقاد به عصمت آن عالم است كه با روح نقادى عالمانه و با اصول اعتقادى شيعه سازگار نيست و دستكم نياز به اقامه برهان براى عصمت آن عالم دارد. دقت و وسواس يك دانشمند حديث در كار علمى، تنها منشأ حسن ظن به كار اوست و فزونى اعتماد به نقل او و افزايش احتمال درستى همه رواياتى كه در كتاب خود نقل مىكند؛ اما ميزان اين احتمال كمتر از صددرصد خواهد بود.
در هر حال، مجلسى اين حس ظن را نسبت به همه رواياتى كه از كتب معتبر نقل مىكند، داشته است.
با اين ملاحظات، آنچه درباره مجلسى گفته مىشود كه قصد وى گردآوردى اخبار درست و نادرست بوده است تا عالمان بعدى سره آن را از ناسره جداكنند، نه تنها مأخذى در گفتارهاى او ندارد بلكه با ادعاهاى او درباره نقل از كتب معتبر، نامگذارى او بر بحارالانوار (درياهاى نور، دربرگيرنده گوهرهاى اخبار ائمه اطهار)، مقدمه وى بر اين كتاب، كوششهايش براى رفع تناقض احاديث و توجيههاى او درباره نكات غريب روايات، نقل همان روايات در برخى از كتب فارسى، و عدم نقل بىپشتوانه او از كتابهايى كه معتبرشان نمىدانسته است، سازگارى ندارد.
آرى؛ مجلسى مىتواند در همه اين موارد دچار اشتباه شده باشد. ميزان اين اشتباه، هرچه باشد، بايد آن را در مجموع كار مجلسى سنجيد. حجم كار وى آنقدر زياد است كه اگر به حساب امروز، به طور متوسط در هر جلد بحارالانوار - يعنى مثلا در هر چهارصد صفحه - به يك خطاى واقعى برخورد كنيم، تنها اندكى بيش از صد خطاى روايى خواهيم داشت كه در مجموع آثار مجلسى سيصد خطا خواهد شد.
اما تاكنون هيچ كس كتابى تأليف نكرده است شامل سيصد حديث از بحارالانوار و آثار ديگر مجلسى كه با كمك استدلال، به يقين بتوان گفت كه نمىتوانند از معصوم باشند.
حتى اگر فرض را بر اين بگذاريم كه مجلسى به طور متوسط در هر صد صفحه از نوشتارهاى خود مرتكب يك خطا شده باشد، بايد بگوييم كه فردى ستودنى است. اين ويژگى را در كمتر عالمى مىتوان يافت. كتابهاى او را از اين لحاظ بايد ستود. كدام كتاب را خواهيم يافت كه به دست انسانى جايزالخطا نوشته شده باشد و در هر يكصد صفحه آن تنها يك خطاى محتوايى بتوان ديد؟
در آثار مجلسى و در بحارالانوار خطاهايى مىتوان يافت از جمله اينكه مجلسى رواياتى را نقل مىكند و آنها را معتبر مىپندارد كه مىتوان به دلايل و براهين متعدد آنها را از نظر انتساب به معصوم مردود شمرد. اما براى قضاوت درباره ميزان اعتبار روايات بحارالانوار، بايد نخست به پژوهشى علمى - روايى دست زد و سپس شمار اين روايات به اصطلاح مطروح (يعنى: قطعا مردود) را به دست آورد، آن را بر مجموع روايات تقسيم كرد و به نسبت عددى ميان آنها و مجموع روايات رسيد.
1- حسين درگاهى، علىاكبر تلافى داريانى، كتابشناسى مجلسى، صص 237ـ 238. |