نثر فارسى مجلسى به دو صورت رخ مىنمايد: اول؛ نثر ساده و روان دوران صفوى: اين نثر را مجلسى تقريبا در متن و بدنه همه نوشتههايش محفوظ نگه داشته است. نثرى است يكنواخت، يكدست، روان، ساده، گيرا و شيرين كه خواننده را به دنبال خويش مىكشد.
اين نثر، خالى از فنون ادبى و الفاظ اضافى است و مجلسى اغلب، آن را در ترجمه آيات و روايات به كار مىگيرد.
دوم؛ نثر مكلف و مسجع دوران صفوى: اين نثر را مجلسى در مقدمه و مؤخره آثار خويش به كار مىبرد و گاه در لابهلاى آثار، آنگاه كه شور عرفان و عشق و احساس و زيبايى، عنان اختيار از وى مىربايد.
نثرى است آكنده از تشبيه، استعاره، تمثيل، واژهها و تعابير مترادف و تا حدى برخوردار از آرايههاى ادبى و سجع و قافيه و اطناب غير ممل و توصيف كه گاه از تخيلآفرينى به شعر پهلو مىزند. با اين حال، نثر مكلف مجلسى روان و خالى از تعقيد است.
در كنار اين ويژگيها، نبايد از خواننده اهل فضل امروزين توقع داشت كه از نثر مكلف مجلسى ملول نشود، يا از خواننده متوسط امروزين، كه همه واژهها را در نثر ساده مجلسى دريابد.
هدف مجلسى از فارسى نويسى در يك كلام، انتقال مفاهيم عقيدتى، علمى و دينى به عامه مردمى است كه اولا، امكان يادگيرى زبان عربى ندارند؛ ثانيا چنين تكليفى از آنها خواسته نشده است؛ ثالثا رسالت عالمان دين ارتباط با مردم است و عالِم شدن آنها به بركت اين مردم و به خاطر آنهاست. البته اين عيب در برخى آثار فارسى مجلسى هست كه او گاه مخاطب خود را دست بالا مىگيرد، روايات متناقض را بدون توضيح در پيش روى او مىگذارد يا رواياتى از برخى راويان غيرقابل اعتماد نقل مىكند و تنها نام راوى را مىبرد بىآنكه به مشكل روايت يا راوى اشاره داشته باشد.
در هر حال، اين فارسى نويسىِ مجلسى بود كه توانست قرنها مردم فارسى زبان را ـ اعم از عالم و غيرعالم ـ به متن و بطن مذهب ببرد و فاصله عالم و عامى را از نظر درك مفاهيم دينى بكاهد.