حضرت زينب (س ) فرمود: زمانى كه ابن ملجم لعنه الله عليه پدرم را ضربت زد و من اثر مرگ را در آن حضرت مشاهده كردم محضرش عرضه داشتم :
اى پدر ام ايمن برايم حديثى چنين و چنان نقل نمود، دوست دارم اين حديث را از شما بشنوم . پدرم فرمودند:
دخترم ، حديث همان طورى است كه ام ايمن نقل كرده ، گويا مى بينم كه تو و دختران اهل تو در اين شهر به صورت اسيران در آمده ، خوار و منكوب مى گرديد، هر لحظه هراس داريد كه مردم شما را بربايند، بر شما باد به صبر و شكيبايى ، سوگند به كسى كه دانه را شكافته و انسان را آفريده روى زمين كسى غير از شما و غير از دوستان و پيروانتان نيست كه ولى خدا باشد و هنگامى كه رسول خدا(ص ) اين خبر را براى ما نقل مى نمودند و فرمودند: ابليس لعنه الله عليه در آن روز از خوشحالى به پرواز در مى آيد پس در تمام نقاط دستياران و عفريت هايش را فرا خوانده و به آنها مى گويد:
اى جماعت شياطين ، طلب و تقاص خود را از فرزند آدم گرفته و در هلاكت ايشان به نهايت آرزوى خود رسيده و آتش دوزخ را نصيب ايشان نموديم مگر كسانى كه به اين جماعت مقصود اهل بيت پيغمبر (ص ) بپيوندند از اين رو سعى كنيد نسبت به ايشان در مردم شك ايجاد كرده و آنها را بر دشمنى ايشان واداريد تا بدين وسيله گمراهى مردم و كفرشان مسلم و محقق شده و نجات دهنده اى برايشان به هم نرسد، ابليس با اينكه بسيار دروغگو و كاذب اين كلام را به ايشان راست گفت ، وى به آنها اطلاع داد.
اگر كسى با اين جماعت (اهل بيت (ع ) دشمنى باشد هيچ عمل صالحى برايش سودمند نيست چنان چه اگر با ايشان صحبت داشته باشد هيچ گناهى غير از معاصى كبيره ضررى به او نمى رساند.
زايده مى گويد: حضرت على بن الحسين (ع ) اين حديث را برايم فرمودند و سپس گفتند: اين حديث را بگير و ضبط كن ، اگر در طلب آن يك سال شتر مى دواندى و در كوه و كمر به دنبال آن جستجو مى كردى و محققا و اندك بود.(397)
397-كامل الزيرات ، ص 808 807