ناگاه صدايى از در مسجد بلند شد و ابن ملجم را دست بسته از در مسجد به درون مى آوردند، و مردم او را لعنت مى كردند و آب دهان بر روى نحسش مى انداختند و گوشش را به دندان مى جويدند و مى گفتند: اى دشمن خدا چه كردى ؟ امت محمد را هلاك كردى ، و بهترين مردم را شهيد كردى .
آن ملعون ساكت بود و سخن نمى گفت ، حذيفه نخعى شمشير برهنه در دست داشت در پيش روى آن ملعون مى آمد و مردم را مى شكافت تا آنكه او را به نزديك حضرت آورد، چون نظر امام حسن (ع ) بر او افتاد، فرمود: اى ملعون تو كشتى اميرمؤ منان و امام مسلمانان را، آيا جزاى او از تو اين بود كه تو را پناه داد و بر ديگران اختيار كرد و به تو عطاها فرمود، اى بدبخت ترين امت ، سر به زير افكند و جواب نگفت (376)
376-تاريخ 14 معصوم ، ص 446 340