در شب شهادت حضرت على (ع ) وصفش چنان بود كه گويى مرگ را انتظار مى كشد. مرتب به آسمان و ستاره ها مى نگريست و مى فرمود: به خدا قسم ، دروغ نگفته ام و رسول خدا(ص ) به من دروغ نگفت . كمربند خود را محكم بست و به شعرى بدين گونه تمثل جست :
اشدد حياريمك للموت اى على كمر خود را براى مرگ محكم ببند.
فان الموت لاقيكا زيرا كه مرگ ترا ملاقات خواهد كرد.
ولا تجزع من الموت از مرگ آه و ناله سرمده .
اذا حل بواديكا زيرا مرگ تو را به سر منزل مقصود مى رساند.(و به سراى تو وارد شد).