به گفته جرج جرداق امام (ع ) در شب شهادت ساعتى زانوها را در بغل گرفت و لحظاتى به فكر فرو رفت . گذشته زندگى خود را از روزگاران دور به نظر آورد، به ياد آورد:
روزگار كودكى و حيات خود را در خانه پيامبر(ص ) كه سايه او را بر سر داشت و دست پر مهر او را در بازوگيرى از او.
روزگار قبول اسلام و رنج ها و مرارت هاى را كه در دوران قبل از هجرت متحمل شده و شايد زجرها و شكنجه هاى ياران و مؤ منان اوليه بود.
شب هجرت و ساعات پر هراس شب را كه به اتكاى پروردگار در بستر رسول خدا (ص ) خوابيد تا او جان سالم به در برد و در خدمت رشد بشريت باشد.
دوران پس از هجرت تا زمان فوت رسول خدا(ص ) كه سراسر آن به جنگ و درگيرى با جاهلان و مشركان گذشت و در فاصله 10 سال 84 غزوه و يا كمتر را پشت سر گذارده بود.
دوران سقيفه و پايه گذارى ها و صدمات و لطمات ناشى از آن غصب خلافتى كه سبب شد او 25 سال از دوران عمر خود را به دور از اعمال قدرت اسلامى بگذراند.
ياران و دوستان و وفاداران كه هر كدام يا در ميدان به شهادت رسيدند و يا ترور شدند و يا با مرگ طبيعى رخ به نقاب خاك كشيدند.(346)