اسماعيل بن زياد گويد: ام موسى كنيز على (ع ) و سرپرست دخترش فاطمه به من گفت : از على (ع ) شنيدم به دخترش ام كلثوم مى فرمود: دختر من به زودى از مصاحبت من محروم خواهى شد و طولى نمى كشد از ميان شما مى روم .
ام كلثوم پرسيد: به چه دليل چنين فال بدى مى زنيد و ما را داغدار مى سازيد؟
فرمود: رسول خدا را در خواب ديدم كه گرد و غبار را از چهره من پاك مى كرد و مى فرمود گرفتارى هاى دنيا از تو برداشته شد و تير قضا به هدف مقصود رسيد.
نامبرده گويد: سه شبانه روز نگذشته بود كه حادثه ضربت خوردن اميرالمؤ منين (ع ) او را ساكت كرده مى فرمود: دختر من گريه مكن آرام مباش هم اكنون پيغمبر خدا را مى بينم با دست به جانب من اشاره مى كند و مى فرمايد: يا على به جانب ما بيا كه آن چه در نزد ماست براى تو بهتر است از ماندن در دنيا.(332)