ابان گفت : سليم گفت : با على (ع ) ملاقات كردم و از اين كار عمر كه از قنفذ ماليات نمى گيرد از او پرسيدم . فرمود: آيا مى دانى چرا از قنفذ دست برداشت و چيزى از وى غرامت نگرفت ؟
گفتم : نه .
فرمود: زيرا او بود وقت فاطمه (س ) آمد تا بين من و آنان قرار گيرد، با تازيانه اش او را زد، چنانكه وقتى فاطمه (س ) از دنيا رفت ، جاى تازيانه همچون بازوبند روى بازويش مانده بود.(287)
ابان گفت : سليم گفت : در حلقه اى در مسجد رسول خدا(ص ) حاضر شدم كه جز سلمان ، ابوذر، مقداد، محمد بن ابى بكر، عمر بن ابى سلمه ، قيس بن سعد بن عباده ، همه از بنى هاشم بودند. عباس به على (ع ) گفت : به نظر شما، چرا عمر، قنفذ را مانند ديگر كارمندانش وادار به پرداخت غرامت نكرد؟
على (ع ) نگاهى به اطراف انداخت . چشمانش پر از اشك شد، سپس فرمود: اين پاداش ضربه تازيانه اى بود كه به فاطمه (س ) از دنيا رفت ، اثر اين ضربه همچون بازوبندى روى بازو او بود...
287- بحارالانوار، ج 30 صص 302 - 303