اشعث بن قيس در حالى كه به غضب آمده بود گفت : اى پسر ابى طالب ، چه مانعى داشتى هنگامى كه با ابوبكر و عمر و بعد از آنها با عثمان بيعت شد، جنگ كنى و شمشير بزنى ؟! تو از روزى كه به عراق آمده اى براى ما خطبه اى نخوانده اى مگر اين كه در آن قبل از اين كه از منبر پايين بيايى گفته اى : (به خدا قسم من سزاوارترين مردم نسبت به آنان هستم و از هنگامى كه خداوند محمد (ص ) را قبض روح كرده همچنان مظلوم بوده ام ). چه چيزى تو را مانع شده كه با شمشيرت از مظلوميت خود دفاع كنى ؟
اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: اى پسر قيس ، سخنت را گفتى جواب را بشنو: ترس و يا كراهت از لقاى پروردگار مرا از اين اقدام مانع نبوده ، و نه اين كه نمى دانستم آنچه نزد خداست از دنيا و بقاى در آن براى من بهتر است . آنچه مرا از اين كار مانع شد امر پيامبر (ص ) و پيمان او با من بود. پيامبر (ص ) به من خبر داد كه امت بعد از او با من چه خواهند كرد.
بنابراين هنگامى كه كارهايشان را با چشم مى ديدم علم من و يقينم قوى تر از قبل نبود، بلكه من به سخن پيامبر (ص ) بيشتر از آنچه با چشم ديدم و شاهد بودم يقين داشتم . عرض كردم : يا رسول الله ، وقتى چنين كارهايى به وقوع پيوست چه سفارشى به من مى فرمايى ؟
فرمود: (اگر يارانى پيدا كردى به آنان اعلان جنگ كن و با ايشان جهاد كن ، و اگر يارانى نيافتى دست نگهدار و خون خود را حفظ كن تا زمانى كه براى برپايى دين و كتاب خدا و سنت من يارانى پيدا كنى ).
و پيامبر (ص ) به من خبر داد كه به زودى امت مرا خوار كرده و با غير من بيعت مى كنند و تابع ديگرى مى شوند.
و پيامبر (ص ) به من خبر داد كه من نسبت به او همچون هارون نسبت به موسى هستم ، و امت بعد از او بمنزله هارون و پيروانش و گوساله و پيروانش خواهند شد، آن جا كه موسى گفت : (يا هارون ، ما منعك اذرايتهم ضلو الا تتبعن اءفعصيت امرى قال يابن ام ان القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى ) و قال : (يا بن ام لا تاخذ بلحيتى و لا براسى انى خشيت ان تقول فرقت بنى اسراييل و لم ترقب قولى ) (180) (اى هارون ، چرا وقتى ديدى مردم گمراه مى شوند دست از متابعت من برداشتى ؟ آيا با فرمان من مخالفت كردى ؟ گفت : اى پسر مادرم ، گريبان مرا مگير و دست از سرم بردار، من ترسيدم بگويى بين بنى اسراييل اختلاف انداختى و گفتار مرا مراعات نكردى ).
مقصود پيامبر (ص ) اين بود كه موسى وقتى هارون را جانشين خود در ميان آنان قرار داد به او دستور داد كه اگر گمراه شدند و يارانى پيدا كرد با آنان جهاد نمايد، و اگر ياران پيدا نكرد خوددارى كند و خون خود را حفظ كند و آنان تفرقه نيندازد. من هم ترسيدم برادرم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) همين سخن را به من بگويد كه : (چرا بين امت تفرقه انداختى و مراعات سخن مرا نكردى ، در حالى كه با تو عهد كرده بودم كه اگر يارانى نيافتى دست نگه دارى و خون خود و اهل بيت و شيعيانت را حفظ كنى )؟(181)
180- سوره اعراف ، آيه 150.
181- اسرا آل محمد، ص 319 317.