توسل چيست و رابطه آن با توحيد چگونه است؟

توسل چيست و رابطه آن با توحيد چگونه است؟     
توسل و رابطه آن با توحيد - 1
توسل يعنى واسطه قرار دادن چيزى براى رسيدن به هدف مشخصى كه انسان براى دست‏يابى آن تلاش مى ‏كند.
وسيله گاه مادى و گاه معنوى است. گاه انسان است و گاه غير انسان. گاه خدا است و گاه اعمال و رفتار خوب مثل نماز، روزه و غير آن. وگاه اراده قوى، اظهار محبّت و دوستى و مانند آن مى ‏باشد. زيرا اين مطلب روشن است كه در نظام توحيدى، خداوند بزرگ، جهان را با ابزار و اسباب فراوانى آفريده است، و عقيده به واسطه ‏ها براى رسيدن به هدف، يك عقيده توحيدى مى ‏باشد، چون خداوند تمام اسباب و علل تكوينى و تشريعى را قرار داده است و انكار كردن واسطه‏ ها با توحيد واقعى ناسازگارى دارد. از نگاه انسان موحّد، مؤثّر و آفريننده جهان يكى است و ساير واسطه‏ ها اگر اثرى دارند مانند: رفع تشنگى به واسطه آب و رفع گرسنگى به واسطه غذا و اگر دكتر مريضى را مداوا نموده و شفا مى‏ دهد تمامى اين اثر بخشى از جانب
خداوند بزرگ در واسطه‏ ها نهاده شده است. البته انسان موحّد واسطه‏ ها را مؤثر استقلالى و در عرض خدا نمى ‏بيند. بنابراين همان‏گونه كه مستقل ديدن واسطه ‏ها برخلاف توحيد است انكار واسطه‏ ها و توجه نكردن به آن‏ها نيز مخالف توحيد مى ‏باشد.


توضيح مطلب:
از آنجا كه انسان‏ها در مشكلات و گرفتارى ‏هاى خود همواره در جستجوى پناهگاهى مى‏ باشند كه بتوانند با بيان مشكلات خود از سختى‏ ها و ناراحتى ‏ها رهايى يابند و روحيه خود را متحول و دگرگون نمايند و از سويى هر چه زمان رو به جلو مى‏ رود گرفتارى هاى روحى، معنوى و مادى بيشتر مى‏ شود و ضرورت ارتباط با معنويت بيشتر احساس مى‏ گردد بدين جهت مسأله توسل جايگاه خاصى در بين مردم داشته و دارد. اين پناهگاه بر اساس عقيده و باور اشخاص متفاوت است گاه پناهگاه خود را يك انسان و گاه يك بت يا طاغوت
قرار مى ‏دهد و گاه به خداى لايزال پناهنده مى ‏گردد و ذات اقدسِ او را ملجأ خويش بر مى‏ گزيند. روشن است كه عقلاى عالم كسى را به عنوان پناهگاه خود بر مى ‏گزينند كه قدرت و توانايى داشته باشد. زيرا موجود ضعيفى كه به خود نمى ‏تواند سودى برساند، چگونه مى ‏تواند مشكل‏ گشاى ديگران باشد. و از سويى تمام انسان‏ها در يك حد و مساوى مى ‏باشند جز كسانى كه خداى بزرگ به آنان توانايى بخشيده است و روشن است كه خداى بزرگ در اثر عبادت و بندگى خالصانه برخى از افراد را به مقامى مى‏رساند كه مى ‏توانند با اجازه و افاضه الهى راه گشاى مشكلات مادى و معنوى مردم باشند. اين گونه افراد و موجودات را خداوند واسطه بين خود و خلق قرار مى ‏دهد، گاه آنان را مبعوث مى‏ كند و رسالت تبليغ را به عهده آنان قرار مى ‏دهد تا در پرتو عنايت ربانى و وحى الهى راه گشاى انسان‏ها در ظلمت‏ها و تاريكى‏ ها باشند، گاه آنان را واسطه طلب آمرزش و قرب خودش مى‏ داند. روشن است كه هيچ كس شايستگى اين دو مقام را ندارد، مگر كسانى كه به مقام معنوى والايى دست يافته باشند در قرآن مى‏ فرمايد: (وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلًَْ لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً...)2 و برخى از شب را بيدار و متهجّد باش كه خدايت به مقام محمود و پسنديده‏اى مى‏رساند. اين مقام محمود پسنديده چه مقامى است؟ روشن است كه مقام معنوى بلندى در پيشگاه خداى بزرگ مى‏باشد كه هركس نمى‏تواند به آن دست يابد. در آيه ديگر مى ‏فرمايد: (وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى)3 به‏زودى پروردگارت به تو مقامى مى‏ بخشد تا به آن خشنود گردى.حق شفاعت، حق ولايت،اطاعت وديگر حقوقى كه پيامبران و ائمه دارند به خاطر اين مقامى است كه
خداوند به آنان عطاكرده است و گرنه هيچ انسانى بر ديگرى حقى ندارد. بنابراين خداى بزرگ برخى افراد را براى رساندن وحى و هدايت آنان واسطه قرار داده تا اساسى ‏ترين پيام وحى يعنى توحيد را به خلق برسانند. پس اعتقاد به اين مقام براى پيامبر(ص)، منافاتى با توحيد و اين كه مرجع و پناهگاه واقعى در مشكلات، خداى متعال است ندارد و هيچ فرد يا موجود ديگرى لياقت ندارد مگر اين كه خداوند اين لياقت را به او عطا كرده باشد. و توحيد واقعى اين است كه ملجأ و پناهگاهى جز او وجود ندارد (لا اًِّلهَ اًِّلاَّ اللهُ) وليكن از آنجا كه خداى بزرگ جسم نيست و از اوصاف جسمى و مادى نيز منزّه و پاك مى‏باشد وجود واسطه‏ها براى راهنمايى و مشكل گشايى ضرورى مى‏باشد، خداى متعال نمى ‏تواند به صورت فيزيكى و به صورت مستقيم بين مردم حكم نمايد بلكه فردياافرادى را با شرايط ويژه كه يكى از آن شرايط برخوردارى از مقام محمود است معرفى مى‏فرمايد تا خليفه و جانشين او باشد و دستورات را از خدا گرفته و حاكميت الهى را اعمال نمايد. چنان كه ولايت، اطاعت و فرمانبرى نيز چنين است پس اعتقاد به حكومت خليفه خدا كه واسطه بين مردم و خدا باشد ضرورى است و اين ديدگاه توحيد صحيح مى ‏باشد نه مانند خوارج كه گفتند ما هيچ حاكمى را قبول نداريم و حاكم فقط خداست. چنان كه با تمسك به آيه: (اًِّنِ الْحُكْمُ اًِّلاّ لِلّهِ)4 مى‏گفتند ما واسطه در حكومت بين خدا و خلق نداريم حضرت على (ع) فرمود: «كَلِمةُ حَقًّ يُرَادُ بِهَا الَباطِلٌ»5 سخن حقى است كه برداشت باطل كرده ‏اند. و اين استفاده و برداشت غلط مى ‏باشد زيرا خدا به صورت مستقيم نمى ‏تواند بين مردم حاكميت داشته باشد جز با انتخاب خليفه شايسته. شايد بتوان گفت كه نخستين انحراف در توحيد به‏ وسيله خوارج بوجود آمد. در صورتى كه توحيد صحيح آن است كه واسطه‏هايى كه خداوند قرار داده بپذيريم نه آن كه نفى كنيم. خداى بزرگ در قرآن اطاعت از خود را عبادت دانسته است و هركس را كه از غير خدا اطاعت و پيروى كند مشرك مى ‏داند. چنان‏كه مى‏ فرمايد:
(يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ...)6 روشن است كه عبادت شيطان به اطاعت و پيروى از او مى‏ باشد و از سويى اطاعت پيامبر و اول والأمر را در راستاى اطاعت خود قرار داده پس اطاعت واسطه ‏ها را توحيد صحيح معرفى فرموده است و چنان چه از واسطه ‏هايى كه خداوند معرفى فرموده اطاعت نشود، شرك مى‏ باشد. (أَطِيعُوا اللهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى اْلأَمْرِ مِنْكُمْ )7 پس هر ولايت واطاعتى كه در جهت ولايت واطاعت خدا باشد توحيد صحيح مى ‏باشد و هر اطاعتى كه بر خلاف اطاعت خدا و رسول و اول والأمر باشد شرك در اطاعت خواهد بود. خواه اطاعت از شيطان يا هواى نفسانى و خواه اطاعت از انسانى كه اجازه فرمانروايى از طرف خداوند به او داده نشده و يا ... بنابراين، واسطه خواه در حاكميت و ولايت، خواه در رساندن رزق وروزى و هر چيز ديگر، اگر با اجازه الهى باشد توحيد وگرنه شرك خواهد بود.
...................................................
منبع : توسل و رابطه آن با توحيد
مولف: حسين رجبي

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن