دعا معراج مومنین و راه زندگی - 38
دعا آداب بسيار دارد و روايات و احاديث بدان اشاره دارند، ما در اينجامهمترين آنها را ذكر مىكنيم:
1 - دعا بايد پنهانى باشد، دعاى آشكار و دعايى كه در نماز جماعت و درپيش ديگران خوانده مىشود، بدون شك نيك است؛ امّا اگر دعا در دل شب ميانانسان و خدا برقرار شود، از جهت اخلاص و عمق ارتباط با خدا، با دعاى نوع اوّلتفاوت دارد، از اينرو پيامبر مىفرمايد:
"دعوة السرّ تعدل سبعين دعوة من العلانية." )بحار الانوار، ج90، ص312)
"دعاى پنهانى برابر است با هفتاد دعاى آشكار."
2 - انسان نه فقط وقتى كه رنجها و مشكلات او را در ميان گرفتهاند، بلكههنگام آسايش، رفاه و پر نعمتى نيز بايد دعا كند. پس وقتى انسان گرفتار هيچمرضى، مشكلى و سختى در زندگيش نباشد و دعا كند دعايش مستجاب مىشودوبا اين امر، هنگاميكه انسان در رنجها و گرفتاريها دعا مىكند، در استجابت دعامؤثّرتر است؛ اين بدين معنى است كه انسان خدايش را در حالت آسايش و راحتفراموش نكرده است، از اينرو پيامبر مىگويد:
"من سرّه أن يستجيب اللَّه له في الشدائد والكرب فليكثر الدعاء عند الرخاء."
بحار الانوار، ج90، ص312
"كسى كه استجابت خدا براى او در شدايد و رنجها، خوشحالش مىكندبايد به هنگام آسايش بسيار دعا كند."
پس بايد در روزگار آسايش نيز روابط خود را با خدا عميق كنى تا خداوند تورا در روزگار سختى بيادآورد و در رنجها و گرفتاريها دعايت را مستجاب كند.
3 - دعا بايد قرين عمل باشد، انسانى كه دعايش را پوشش تنبلى و مايهتوجيه سستى مىكند، دعايش مستجاب نمىشود. پيامبر مىفرمايد:
"الداعي بلا عمل كالرامي بلا وتر". )بحار الانوار، ج90، ص312)
"نيايشگر بى عمل همچون تيراندازى است كه كمانش زه ندارد."
كسى كه بدون تفنگ تيرى را پرتاب كند تيراندازيش بيهوده و بدون نفعونتيجه خواهد بود، زيرا گلوله زمانى اثر خواهد داشت كه از دهانهاى ثابتشليك شود.
دعا نيز چنين است، اگر همراه عمل نباشد سنّتى خشك و بيهوده خواهدبود. پس عمل، سكّوى پرتاب دعاست وتكيه گاه صعود دعا.
4 - انسان بايد دعايش را نخست با ثنا، حمد و شكر خدا آغاز كند و بعد برپيامبر و اهل بيتش درود فرستد آنگاه خواستههاى خود را بيان كند، اين روشبيشترين تضمين را براى استجابت دارد، امام صادقعليه السلام فرموده است:
"إيّاكم أن يسأل أحد منكم ربّه شيئاً من حوائج الدنيا والآخرة حتى يبدأ بالثناءعلىاللَّه تعالى والمدحة له، والصلاة على النبي وآله، ثمّالاعتراف بالذنب ثمّ المسألة".
بحار الانوار، ج90، ص312
"زنهار! كسى از شما چيزى از حوائج دنيا و آخرت از خداوند نخواهد مگراينكه دعا را با ثنا و ستايش خدا و درود بر پيامبر و آل او آغاز كند و سپس به گناهاعتراف نمايد، آنگاه بر سر حاجت خود رود."
از اينجاست كه مىبينيم دعاهاى به جا مانده از پيامبر و اهل بيت چنينروشى دارند. امّا گاهى پيش مىآيد كه انسان مؤمن در ثنا و حمد خدا غرق مىشودو در دعا به حالتى مىرسد كه در آن حاجتهاى خود را فراموش مىكند. پس در اينصورت چه نتيجه و ثمرى در اين حالت هست؟ امام صادقعليه السلام مىگويد:
"إنّ العبد لتكون له الحاجة إلى اللَّه فليبدأ بالثناء على اللَّه، والصلاة على محمّدوآله حتى ينسى حاجته فيقضيها اللَّه له." )بحار الانوار، ج90، ص342)
"گاهى بنده حاجتى دارد، پس دعا را با ثنا بر خدا و درود بر پيامبر آغازمىكند و نياز خود را فراموش مىنمايد، پس خدا آن را براى وى بر آوردهمىسازد."
بنابراين خدا حاجت او را بى آنكه خود درخواست كند برآورده مىسازد،زيرا خدا آنچه را كه در سينههاست مىداند و بنده ذكر حاجات خود را به سبباستغراق در حمد، ثنا و درود، فراموش كرده است. از امام صادقعليه السلام روايت شدهاست وقتى كه انسان قبل از دعا به ثنا و ستايش خدا بپردازد دعايش حتماً مستجابمىشود و وقتى قبل از ثنا به دعا پردازد اميدى به اجابت هست؛ پيامبر، ما را باگفته خود:
"سلام پيش از سخن." بحار الانوار، ج90، ص313
ادب فرموده، پس هنگامى كه دعا مىكنيم بايد قبل از دعا، سلام كنيم؛ امّاسلام كردن بر خدا چگونه است؟
- با حمد و ثنا و تهليل و تمجيد...
5 - انسان بايد هنگام دعا غرقِ خوارى، و خشوع و خضوع باشد نه اينكه درحالت غرور، تكبّر و بزرگمنشى به دعا پردازد و تا حالت حقيقى خوارى و خشوعبرايش حاصل نشده، بايد به اين حال تظاهر كند، امام صادقعليه السلام مىفرمايد:
"خدا به موسى وحى كرد: هرگاه در پيشگاه من ايستادى، همانند انسانِخوارِ نيازمند بايست."
بعضى از روايات اشاره دارند به ضرورت اينكه انسان براى حفظ حالتخوارى و خشوع، دستهايش را هنگام دعا بلند كند و در برابر خود نگه دارد و به آنهابنگرد و به آسمان نگاه نكند.
6 - بسنده نكردن به نيازهاى خود، تعميم دعا به ديگران، بلكه مقدّم داشتنچهل مؤمن در دعا، سپس بر سر نيازهاى ويژه خود آمدن؛ و اين روش يكى ازعوامل استجابت است، پيامبرصلى الله عليه وآله مىفرمايد:
"إذا دعا أحد فليعمّ، فإنّه أوجد للدعاء، ومن قدّم 40 رجلاً من اخوانه قبل أنيدعو لنفسه، استجيب له فيهم وفي نفسه." )بحار الانوار، ج90، ص313)
"هرگاه كسى دعا كند بايد آن را عموميّت بخشد، زيرا در دعا واجبتر استوهر كه چهل تن از برادرانش را در دعا بر خود مقدّم كند دعايش در حقّ آنانوخودش مستجاب مىشود."
7 - اينكه آدمى در روزگار سختى و نياز، روزه بدارد، زيرا روزه به استجابتدعا كمك مىكند، امام علىعليه السلام در اين مورد مىفرمايد:
"إذا نزل بالرجل الشدّة والنازلة فليصم، فإنّ اللَّه يقول: استعينوا بالصبروالصلاة" والصبر هو الصوم، قال: دعوة الصائم تستجاب عند إفطاره."
بحار الانوار، ج90، ص313
"هرگاه سختى و بلايى بر كسى نازل شد بايد روزه بگيرد، زيرا خدامىفرمايد: از شكيبايى و نماز يارى گيريد. و شكيبايى همان روزه است و دعاىروزهدار به هنگام افطار مستجاب مىشود."
روزهدارى كه در طول روز در برابر شهوات خود مقاومت مىكند، در پايانروزه از روحى بسيار شفّاف بهرهمند مىشود، از اينروست كه بر عميق ساختنارتباط خود با خدا، تواناتر مىگردد. و به اين دليل رحمت خدا بر او نازل مىشودودعايش مستجاب مىگردد. از اينجاست كه انسان بايد لحظات افطار را درروزهاى ماه مبارك رمضان، براى دعا غنيمت شمارد، آنهم نه فقط براى خود، بلكهقبل از دعا براى خود، براى برادران مؤمن، بخصوص آنها كه در زندان طاغوتها بسرمىبرند و همچنين براى رزمندگان اسلام در همه جبهههاى نبرد ميان حق و باطلدعا كند.
8 - اينكه ميان تو و خدا اعمالى صالح باشد كه بر اساس آن دعا كنى و آن راوسيله تقرّب به خدا قرار دهى، زيرا اعمال صالح باعث ايجاد رابطه خوب و مثبتميان خدا و انسان مىشود، پس وقتى بنده اعمال صالح خود را در پيشگاه خدابنهد و از او حاجت خواهد احتمال استجابت چند برابر مىشود. در اينجا اشارهمىكنيم به روايت مفصّلى كه در كتاب "بحار الانوار" آمده است:
سه تن در بيابان به سوى كوهى راه مىسپردند، باران گرفت و وادارشان كردكه به غارى كه مىشناختند پناه برند، پس به غار درآمدند تا در آن از باران در امانباشند، بر بالاى غار تخته سنگى بود كه بر كلوخى سوار بود، پس چون كلوخ نمگرفت سنگ غلتيد و بر در غار شد و آن را بست و آنجا را تاريك كرد، آنها به يكديگرگفتند: ردّ پاى ما از بين رفته و خويشان و آشنايانمان از ما بيخبرند و اگر نيز از حال ماباخبر شوند كمكى نمىتوانند بكنند زيرا آدميان توان گرداندن اين سنگ را از اينجاندارند، بخدا اين گور ماست كه در آن خواهيم مرد و از آن در روز قيامت بيرونخواهيم آمد. باز گفتند: آيا موسى بن عمران و پيامبران بعد از او به ما امر نكردند كهاگر گرفتار مصيبتى شديد خدا را به محمّد و آل او بخوانيد؟ و مصيبتى از اين بزرگترنيست، پس دعا كنيم و هر كدام از ما يكى از كارهاى نيكش را كه در آن خدا را منظورداشته، ذكر كند تا شايد فرجى حاصل شود.
يكى از آن سه تن گفت: خدايا تو مىدانى كه من مردى ثروتمند بودم، كاروبار و روزگار خوبى داشتم و قصرها و خانههايى بَنا مىكردم، و اجيرانى داشتم كهدر ميان آنها مردى بود كه به اندازه دو نفر كار مىكرد. چون عصر شد اجرت يك نفررا به او دادم، امتناع كرد و گفت: من به اندازه دو نفر كار كردم و دو برابر اجرتمىخواهم، به او گفتم: من با تو به اندازه كار يك نفر شرط كردم و اينكه به اندازهيك نفر ديگر هم كار كردهاى دلخواه خودت بوده و اجرتى ندارى. مرد عصبانى شدو رفت و هيچ اجرتى نگرفت، من هم با آن پول گندم خريدم و كاشتم و محصول آنرا نيز سال ديگر كاشتم و همينطور تا چند سال، تا اينكه مقدار بسيار زيادى شد كه باآن، آب و ملك و قصر و روستا و خانه و گلههاى شتر و گوسفند و گاو و بزوچهارپايان ديگر و وسايل و كالا و بنده و... خريدم و صاحب درهم و دينار بسيارشدم.
بعد از چند سال همان مرد بر من گذشت، ديدم كه حالش بداست و ضعيفو فقير شده و چشمش كم بين گشته، به من گفت: اى بنده خدا آيا مرا مىشناسى؟من همان اجير توام كه امروز فقير گشتهام و اكنون راضى هستم به آن اجرتى كهبه دليل بى نيازيم از آن، نخواستم، به او گفتم: همه اين دارايىهاى من از توست،همه را برگير، بر تو مبارك باد! مرد گريست و گفت: اى بنده خدا حقّ مرا ندادىوحال دارى ريشخندم مىكنى؟ گفتم: نه، سخن من به جِدّ است، اينها همه ازثمره اجرت توست كه پديد آمده، اصل از آنِ توست و همه اين فروع تابع اصل،پس از آنِ توست. و همه را تسليم او كردم. خدايا تو مىدانى كه اين را به اميد ثوابتو وترس از عذابت كردم، به حقّ محمّد افضل اكرم، سرور اوّلين و آخرين كه باخاندانش كه برترين خاندانهاى انبياء و اصحابش كه گراميترين اصحاب پيامبرانوامّتش كه بهترين همه امّتها هستند شرافتش بخشيدى، فرجى حاصل كن.
امام مىفرمايد: "يك سوم سنگ كنار رفت و نور داخل غار شد."
دومى گفت: خدايا مىدانى كه من ماده گاوى داشتم كه شيرش رامىدوشيدم و آن را به مادرم و بعد باقيمانده را به اهل و عيالم مىنوشاندم. شبىمانعى پيش آمد و دير به خانه آمدم و ديدم كه مادرم خفته است، بر بالين او ايستادمتا بيدار شود و خود بيدارش نكردم، در همان حاليكه فرزندانم سخت گرسنه وتشنهبودند و من همچنان بر بالين مادرم بودم وپيش آنها نمىرفتم تا مادرم بيدار شد و بهاوشير نوشاندم تا سير شد، سپس باقيمانده را براى زن و فرزندانم آوردم، خدايامىدانى كه من اين كار را فقط به اميد ثواب تو و ترس از عذابت كردم، به حقّ محمّدافضل و اكرم، سرور اوّلين و آخرين كه با خاندانش كه برترين خاندانهاى انبياءواصحابش كه گراميترين اصحاب پيامبران و امّتش كه بهترين همه امّتها هستندشرافتش بخشيدى، فرجى حاصل كن.
امام مىفرمايد: "يكسوم ديگر سنگ كنار رفت و اميدشان به نجات نيروگرفت."
سومى گفت: خدايا مىدانى كه من زنى را در بنىاسرائيلدوست مىداشتم،او را خواستم امّا وى خود را تسليم من نمىكرد، مگر در ازاى صد دينار، و من هيچچيز نداشتم، پس چهار سال در خشكى و دريا و دشت و كوه راه پيمودم و خطرهاديديم و با مهلكهها برخورد كردم تا آن پول را گردآوردم و به آن زن دادم و او خود رابه من واگذاشت، پس چون پيش او نشستم رگهاى گردنش لرزيد وگفت: اى بندهخدا من دوشيزه هستم، پس مهر خدا را جز به فرمان خدا بر مدار، وآنچه باعثشد كه من به تو تمكين كنم نياز و سختى بود. پس من از كنار او برخاستم و او را رهاكردم وصد دينار را به او واگذاشتم. خدايا تو مىدانى كه اين را فقط به اميد ثواب توو ترس از عذابت كردم، به حقّ محمّد افضل اكرم، سرور اوّلين و آخرين كه باخاندانش كه برترين خاندانهاى انبياء و اصحابش كه گراميترين اصحاب پيامبرانوامّتش كه بهترين همه امّتها هستند شرافتش بخشيدى، فرجى حاصل كن.
امام گويد: "همه سنگ به كنارى رفت و غلتيد در حاليكه با صدايى فصيحوآشكار و مفهوم ندا درداد: به سبب حسن نيّتتان نجات يافتيد و به سبب محمّدافضل اكرم سرور اوّلين و آخرين كه به داشتن خاندانى كه بهترين خاندانهاى انبياءاست و به داشتن بهترين امّت، ويژه است سعادت يافتيد و به بهترين درجات نايلشديد." )بحار الانوار، ج90، ص13)
پس خداى متعال، دعاى اين سه مرد را استجابت كرد و آنان را به سبباعمال صالحشان گشايش داد. يكى آن مردى كه مال مردم را خورد سپس آن را بهصاحبش بازگرداند، دوم آنكه والدين خود را بسيار حرمت نهاد و دوست داشتوسوم آنكه به زنا نزديك شد راز بيم خدا آن را رها كرد و اينچنين است كه اعمالصالح عنصرى فعّال در استجابت دعا مىباشد.
منبع : دعا معراج مومنین و راه زندگی
نویسنده : آیت الله محمّدتقى المدرسى