دعا کردن براي فرج امام زمان عليه السلام بهترين هديه براي حضرت است. براي حضرت صدقه بدهيم و محبّت کنيم. فرج عمومي حضرت اينست که حکومت حضرت تشکيل بشود. همه ي انبياء منتظر آن حکومت بوده اند.
البته ما بايد براي اين نظام تلاش کنيم امّا نبايد خيال کنيم که ما چون اين نظام را قبول کرديم پس ما مسلمانيم. نخير! مسلمان نيستيم و بايد اقرار کنيم که ما مسلمان نيستيم. اسلام چيز ديگري است.
الان اگر بنده بگويم من نمونه ي حوزه ي علميه هستم، اصلاً مردم از حوزه ي علميه متنفّر مي شوند. بايد بگويم من هم يک طلبه ي ناقص از حوزه هستم، اگريک نواقصي از من ديدي، آنها را به حساب حوزه نگذار. من يک مسلمان کالي(ناقص) هستم. اگر از من اشکالي ديدي به اسلام لطمه نزن.
مرحوم جمال الدين اسدآبادي - خدا او را رحمت کند - مي گفت بايد اول بگوييم ما مسلمان نيستيم، بعد تبليغ اسلام را کنيم. ما يک سري سليقه ي شخصي ازشرق و غرب جمع کرده ايم و اسمش را اسلام گذاشته ايم. عروسي و عزاي ما اسلامي است ؟مراسم و رفتارهاي ما اسلامي است ؟ کجاي ما اسلامي است؟
البته اينطوري نيست که فکر کنيم حضرت وقتي بيايند، من عوض مي شوم و نفوس عوض مي شوند. منتها من جرأت نمي کنم کاربد کنم. الان جرأت نمي کنم از ترس قانون، شراب فروشي باز کنم ولي در خانه ام مي توانم شراب بسازم. امّا آنوقت جرأت نمي کنم در خانه ي خودم هم شراب بسازم، نه اينکه نخواهم اين کار رابکنم. آن کسي که مي خواهد دزدي کند ديگر نمي تواند، نه اينکه نمي خواهد دزدي کند.
اينطوري نيست که وقتي امام زمان بيايد همه ي نفوس، مسلمان مي شوند، نخير، چنين چيزي نيست، چرا؟ چون قرآن مي فرمايد: (وَ ألقَينا بَينَهُم ُ الْعَداوَة َ وَ الْبَغْضاءَ الي يَوم ِ الْقِيامَة) تا قيامت، اين بشرهمينطوري است. منتهي همين طور که براي حضرت سليمان، همه ي جن و انس در خدمتش بودند، وقتي حضرت بيايد، همه ي قدرت ها در دست اوست. آن وقت آدم از در و ديوار و عيال خودش و از شنود شدن حرفهايش مي ترسد.
وقتي اينطور شد من ديگر مي ترسم خلاف کنم. نه اينکه خيال کنيم نفوس ما عوض مي شود ولي الان اگر انسان کاري کند امام زمان راضي شودهفتاد برابر آن وقت است، منظور از هفتاد، عدد نيست، کنايه از کثرت است، يعني اعمال خيلي ارزش دارد.
شما الان هرکار خوبي بکني، هفتاد برابر آن وقت است. ما کافي است واجب را انجام دهيم و حرام را ترک کنيم آن وقت سلمان زمان مي شويم. اگر کسي به واجب عمل کند و حرام راترک کند، خدا دستش را مي گيرد و او را هفت شهر عشق مي گرداند. ما خيال کرده ايم کلاس اخلاق امجد کسي را مي سازد، نه، چنين نيست ! امجد خودش را نساخته، بعد بيايد تو را بسازد؟از اين کلاس اخلاق به آن کلاس اخلاق.
يک عده شيّاد هم در جامعه افتاده اند و فرمول دست شان است و از غيب هم مي گويند و اسرار بقيه را فاش مي کنند. آن وقت يک عده شيّاد با اين جوان هاافتاده اند. خدا قوام را رحمت کند. وقتي خطايي مي ديد عبا را به سر مي کشيد تا نبيند. بزرگان مامظهر ستّاريت بودند، مظهرِ (يا مَن ظَهَرَ الجَميل و سَتَرَ القبيح) بودند.
درس اخلاق آيت الله امجد