السلام علیک ایها الامام الرئوف
در ميان مردمان عادي، اما پرهيزگار کساني را مي بينيم که براثر خوابي که ديده اند يا الهامي غيرملموس، از زمان سرآمدن روزگار زندگي خود آگاه شده، روز، ماه و سال مرگ خود را به طور دقيق معين کرده اند. حال اگر مردمان عادي بتوانند به چنين مرحله اي برسند، به يقين امام رضا عليه السلام، پيامبر (ص) و امام معصوم (ع) خواهد دانست که کي، کجا و چگونه چشم از جهان فروخواهند بست؟ چرا که در اوج والايي و بلندي روح بود. در سکنات و حرکات خود لحظه اي از خدا غافل نشد، هماره با او ارتباط داشت و تمام اعمال خود را براي خدا خالص گرداند. او افزون بر الهام الهي از رواياتي که به واسطه پدرانش از جدش رسول الله (ص) شنيده بود، زمان و مکان شهادت و محل دفن خود را مي دانست و درمناسبتهايي بدان اشاره مي کرد.
حضرتش گروهي از مردم را از مدفن خود آگاه کرده با اشاره به اين که در کنار هارون دفن خواهد شد، انگشت
و زماني که هارون در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در مدينه خطبه مي خواند، امام رضا عليه السلام حاضر بود. او فرمود: خواهيد ديد که من و او (هارون) در يک خانه دفن خواهيم شد.
روزي هارون از دري از درهاي مسجد الحرام و امام رضا (ع) از دري ديگر خارج شد و فرمود: خانه ها چه دور و ديدار ها بس نزديک است. (زود است که) طوس من و او را يکجا جمع آورد.
«ابن حجر» گفت: او (امام رضاعليه السلام) خبر مي داد که پيش از مأمون از دنيا خواهد رفت و کنار هارون به خاک سپرده خواهد شد. سرانجام چنان شد که او مي گفت.
زماني که مأمون امام رضا عليه السلام را به خراسان مي خواند، حضرتش خاندان خود را گرد آورد. او در اين باره فرمود: «زماني که مي خواستند مرا از مدينه به سمت خراسان ببرند، خاندان خويش را جمع کرده؛ به آنها دستور دادم، بر من مويه و گريه کنند تا ناله و زاري آنان را بشنوم. سپس دوازده هزار دينار ميان آنان تقسيم کرده، گفتم: من ديگر نزد خانواده ام بازنخواهم گشت.
چون «دعبل خزاعي» پس از ولايت عهدي امام رضا عليه السلام «قصيده تائيه» خود را براي حضرت خواند به اين بيت رسيد:
«و قبري در بغداد از آن پاکيزه انساني است؛ که خداوند او را در مراتب عالي رحمت خويش قرار دهد»
امام عليه السلام فرمود: آيا در اينجا يک بيت بيافزايم که قصيده ات کمال يابد؟
دعبل گفت: آري اي فرزند رسول خدا (ص)
امام عليه السلام فرمود:
«و قبري در طوس که سخت مصيبت فزا است، و در درون، آتش اندوه افروخته [غم بي شمار زايد]
دعبل گفت: اي فرزند رسول خدا! قبري که در طوس قرار دارد، از آن کيست؟
امام عليه السلام فرمود: آن قبر من است. ديري نخواهد پائيد که طوس محل رفت و آمد شيعيان و زائران من خواهد شد.
پيشتر گفتيم که حضرتش خبر داده بود که ولايتعهدي را به پايان نخواهد رساند و سر انجام همانگونه که امام عليه السلام خبر مي داد، پيش از مأمون ]و آنگونه که روشن خواهد شد، به دست مأمون[ مسموم شد و از دنيا رفت.
راوياني که به علت وفات امام رضا عليه السلام پرداخته و در اين زمينه نقل روايت کرده اند، راه اختلاف در پيش گرفته اند. برخي از اين روايات، مرگ امام عليه السلام را طبيعي خوانده و برخي ديگر وفات حضرتش را به وسيله زهر مي دانند که نظريه دوم نظر غالب راويان و مؤرخان است. در اينجا به اختصار، رواياتي را نقل مي کنيم که به شهادت امام عليه السلام با زهر تصريح دارند:
1- «صلاح الدين صفدي» مي گويد: «فرجام کار او (امام رضا عليه السلام) با مأمون اين بود که مأمون با انار زهر آلوده او را مسموم کرد... تا بدين ترتيب از بني عباس دلجويي کرده باشد.
2- «يعقوبي» در اين باره گفته است: «گفته مي شود: «علي بن هشام» اناري زهر آلوده به او خوراند.
3- «ابن حبّان» در کتاب خود آورده است: «علي بن موسي الرضا عليه السلام در طوس و در اثر نوشيدني اي که مأمون به او خوراند در دم جان سپرد.
4- از ديگر راوياني که از کيفيت وفات امام رضا عليه السلام سخن گفته اند، «شهاب الدين نميري» است. او پس از نقل مطالبي در اين زمينه، مي گويد: «و گفته شده است: مأمون به وسيله انگور زهر آلوده او را مسموم کرد، اما عده اي اين را بعيد دانسته، رد کرده اند.
5- از «قلقشندي» نيز در اين زمينه نقل روايت شده است. او مي گويد: «گفته مي شود او با خوردن اناري زهر آلوده، مسموم شد.
6- مردم طوس، مأمون را عامل مسموم کردن و کشتن امام رضا عليه السلام مي دانستند و خود مأمون معترف بود که مردم در باره او چنين مطلبي بيان مي کنند. از همين رو لحظاتي پيش از شهادت امام عليه السلام، نزد او رفت و گفت: «سرورم! نمي دانم کدام مصيبت بر من سنگين تر ]و ناگوارتر[ است؟ از دست دادن تو و تنهايي پس از تو؟ يا تهمت مردم که مرا قاتل تو خواهند خواند؟....
7- يک روز از شهادت امام رضا عليه السلام سپري شده بود که مردم گرد آمده مي گفتند: «اين (مأمون) او را کشته است.
دلايلي در دست است که مأمون امام رضا عليه السلام را به وسيله زهر به شهادت رساند، از آنجمله برنامه ريزي مأمون براي رهايي از امام رضا (ع) بود. مأمون به بني عباس گفت: ...]مي دانم که[ نبايد در کار او سستي ورزيد، اما مي بايست اندک اندک و به تدريج از منزلت و مقام او بکاهيم تا در نظر رعيت ]![ چنان جلوه کند که شايستگي منصب امامت را ندارد. آنگاه است که براي رهايي از او و از بلايي که از سوي او متوجه ما است، به چاره جويي خواهيم پرداخت.
...شهادت امام رضا عليه السلام پس از تصميم مأمون به عزيمت به بغداد وانتقال مرکز خلافت به آن سامان رخ داد. اين خود بهترين گواه بر دخالت مستقيم در کشتن امام رضا عليه السلام بود، چرا که در صورت بودن امام رضا عليه السلام در منصب ولايت عهدي، عباسيان همچنان در جبهه مخالفت با مأمون قرار مي گرفتند. او در نامه اي که به منظور دلجويي از عباسيان بغداد، خطاب به آنان نوشت: «از آن رو بر من خشم گرفته ايد که علي ابن موسي الرضا عليه السلام را به ولايتعهدي خويش برگزيدم. اينک او مرده است، پس به فرمان من تن دهيد&.
با چنين پيش زمينه اي اقدام مأمون به کشتن امام رضا (ع) کاملا طبيعي مي نمايد. او همان بود که براي به دست آوردن قدرت مطلق و بدون معارض، برادر خويش و هزاران نفر از مسلمانان را کشته بود. تا به سفارش پدرش- که مي گفت که «الملک عقيم» و خويشاوندي نمي شناسد - عمل نمايد.
انگيزه هاي مأمون از قتل امام رضا (ع)
مأمون مي خواست با ولايتعهدي امام رضا عليه السلام به اهداف خويش دست يابد ولي نه فقط به اين اهداف نرسيد بلکه با خطر سرنگوني از عباسيان نيز روبرو شد. ... او مي خواست امام رضا عليه السلام را شيفته دنيا و فريبايي هاي آن معرفي کند و از قدر و منزلت او بکاهد... اما منزلت او روز به روز والاتر مي شد و محبوبيتش بيشتر... بنا بر اين او را با علماء و متکلمان اديان روبرو ساخت تا بلکه در مواجهه با آنها شرمنده شود و از منزلتش کاسته شود... امام عليه السلام همگان را وادار به تسليم کرد و شأن امام افزون شد... مأمون براي کوچک کردن امام اقدامات متعددي به عمل آورد اما در نظرگاه مردم امام (ع) به امر خلافت سزاوارتر از مأمون بود... وقتي او از ديدگاه مردم آگاهي يافت حسادتش دو چندان شد... از سويي امام عليه السلام در برابر هيچ يک از مواضع خود سکوت پيشه نکرد و پاسخ هايي به او مي داد که خوشايند او نبود و از اين رو کينه اش افزونتر مي شد...او خود را از حرمت شکني امام رضا (ع) ناتوان ديدو به همين دليل او را به وسيله زهر به شهادت رساند.
امام (ع) قبل از پذيرش اجباري ولايتعهدي همواره از پذيرش اين امر خودداري مي کرد زيرا مي دانست که اين امر به خشمگين شدن بني عباس و توطئه آنان براي قتل وي خواهد انجاميد. «ابراهيم صولي» مي گويد که به خدا قسم که امر ولايتعهدي باعث شد که امام به دست مأمون به شهادت رسيد.
وزيران و اميران مأمون از ولايتعهدي امام (ع) ناراضي بودند و عليه او به سخن چيني مي پرداختند تا در نهايت تلاش شوم آنها کارگر افتاد و مأمون امام عليه السلام را مسموم کرد و به شهادت رساند.
پس از آن که مآمون انار يا به روايتي انگور زهر آلوده را به حضرت رضا عليه السلام خوراند، آثار مرگ در چهره امام (ع) عيان شد. بعد از رفتن مأمون آخرين سخني که امام رضا(ع) بر زبان آورد اين آيه قرآن بود: « قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ» بگو: اگر شما در خانه هاي خود هم بوديد، کساني که کشته شدن بر آنان نوشته شده، قطعا با پاي خود به قتلگاه مي رفتند. ونيز خواندند: «وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا» و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر ]و متناسب با توانايي[ است.
بنا بر روايات صحيح، امام جواد عليه السلام بر بالين امام رضا (ع) حاضر شد. امام (ع) فرزندش را به سينه خود چسپاند و آنگاه براي مدتي با هم به گفتگو پرداختند و امام رضا عليه السلام ودائع امامت و امانت پيامبران سلف را به فرزندش سپرد و آنگاه جان به جان آفرين تسليم نمود. امام جواد عليه السلام او را غسل داد و کفن داد و آنگاه در قبري که در سمت قبله قبر هارون ساخته شده بود به خاک سپرده شد.
دعبل بن علي خزاعي در رثاي امام رضا (ع) چنين سرود:
أري امية معذورون ان قتلوا
و لا اري لبني العباس من عذر
اربع بطوس علي قبر الزکي به
ان کنت تربع من دين علي و خطر
قبران في طوس خيرالناس کلهم
و قبر شرهم هذا من العبر
ماينفع الرجس من قرب الزکي وما
علي الزکي بقرب الرجس من ضرر
«بني اميه را (که خاندان رسالت را) کشند، معذور مي دانم (چرا که ميان ايشان و خاندان رسالت، کينه اي برآمده از خونهاي ريخته شده حاکم شده) اما براي (جنايت) بني عباس توجيه و بهانه اي از آنان پذيرفته نيست.
اگر براي برآمدن نيازي بخواهي اينجا بنشيني؛ (و طلب نياز کني به جا است که) در طوس و بر قبر آن پاکيزه درنگ کني.
دو قبر در طوس قرار دارد که يکي آرامگاه بهترين خلق خدا است و ديگري قبر بدترين آفريدگان؛ و اين از عبرتهاي روزگار است.
(هرچند پاکيزه انساني در کنار موجودي ناپاک و پليد به خاک سپرده شده است، اما) آن ناپاک از نزديکب ودنش با آن پاکيزه سودي نمي برد؛ و آن پاکيزه پاک سرشت، از نزيکي با ناپاک زياني نمي بيند.
بنا بر قول راويان امام رضا عليه السلام در آخرين روز صفرالمظفر سال 203 هجري قمري به شهادت رسيد.
منبع اصلي: کتاب پيشوايان هدايت (ترجمه اعلام الهداية) ص234 تا 240.
ف.ح.مهدوي