باب المراد غریب-ش-مرثیه شهادت

babolmorad-shahadat
 
طائر عرشم ولى پر بسته‏ ام
یاد دلدارم ولى دلخسته ‏ام
آسمانم بى ستاره مانده است
درد من را سوى غربت رانده است
ناله‏ ها مانده است در چاه دلم
قاتلى دارم درون منزلم
من رضا را همچو روحى بر تنم
هستى و دارو ندار او منم
ضامن آهو مرا بوسیده است
خنده ‏ام را دیده و خندیده است
بر رضا هركس دهد من را قسم
حاجتش را مى ‏دهد بى بیش و كم
لاله‏ اى در گلشن مولا منم
غصه دار صورت زهرا منم
زهر كین كرده اثر رویم ببین
همچو مادر دست بر پهلو غمین
در میان حجره ‏اى در بسته‏ ام
بى قرارم، داغدارم، خسته ام
این طرف یا فاطمه باشد جواد
آن طرف دشمن ز حالش گشته شاد
این طرف درد و غم و آه و فغان
آن طرف هم دختران كف زنان
كس نباشد بین حجره یاورم
من جوانمرگم، شبیه مادرم
ریشه‏ ها را كینه‏ ها سوزانده است
جاى آن سیلى به جسمم مانده است
حال كه رو بر اجل آورده ‏ام
یاد باباى غریبم كرده ‏ام
نیست یك درد آشنا اندر برم
خواهرى نبود كنار پیكرم
تشنه لب در شور و شینم اى خدا
یاد جدّ خود حسینم اى خدا
جواد زمانی

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن