1-زندگی نامه
2-شعر
3-چهل حدیث
میلاد نور
آسمان شب سوم صفر سال 57 هجری، در انتظار طلوع ستاره درخشان دیگری است. ستارگان به دنیا آمدن گوهر تابناک و گران بهایی را لحظه شماری می کنند. ستاره ای از ستارگان ولایت، ستاره ای پاک، که تاریکیِ ابرهای پلیدی را خواهد شکافت و زمین و زمینیان را از درخشش خود بهره مند خواهد کرد.
بار خدایا درود و سلام و صلوات فرست، بر امام پنجم.
سلام بر آن روح بلند، بر آن جسم پاک، بر آن امام همام، سلام بر علم بی کران، سلام بر حلم فراوان، سلام بر آن زاهد عابد، سلام بر آن صابر شکور، سلام بر امام محمد باقر علیه السلام . پاک و پاکیزه، نور روشنگر، پاک و پاکیزه است از آلایش هر چیز که در عصمت و طهارت خدشه می کند.
پدر و مادر امام
امام محمدباقر علیه السلام ، فرزند سید ساجدین، زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام است. مادر حضرت، فاطمه دختر امام حسن مجتبی است، بدین سبب، امام محمدباقر تنها نواده هاشم، جد بزرگوار ایشان است که پدر و مادر او نیز هر دو هاشمی هستند و تنها علوی است که پدر و مادرش نیز علوی هستند. مادرش زنی صدیقه بود که امام صادق علیه السلام ، در حق ایشان فرمود: «در خاندان امام حسن علیه السلام زنی چون او دیده نشد.»
نام های امام محمد باقر علیه السلام
در عرب رسم است، در هنگام تولد برای فرزندانشان اسمی انتخاب می کنند. سپس کنیه ای در بزرگسالی، برای او به نام پدر یا مادر و یا فرزندانش می گذارند و با ویژگی هایش، بر او لقب می نهند. اسم شریف آن حضرت محمد و کنیه آن جناب ابوجعفر و القاب شریفش: باقر، شاکر و هادی است؛ مشهورترین آن ها باقر است. این لقبی است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، آن را بر ایشان گذارده، چنان چه از جابربن عبداللّه انصاری روایت شده که حضرت فرمود: «ای جابر، امید است که تو در دنیا بمانی تا ملاقات کنی، فرزندی از اولاد حسین که او را محمد نامند. او علم دین را موشکافی می کند، پس هر گاه او را ملاقات کردی، سلام مرا به او برسان.»
زندگانی امام محمدباقر علیه السلام
امام محمدباقر علیه السلام در دوران کودکی، هم زمان با حکومت یزیدبن معاویه، شاهد حادثه های خونین کربلا بود. در آن واقعه، ایشان سه یا چهار سال بیشتر نداشتند. تحمل چنان مصیبتی برای ایشان بسیار طاقت فرسا بود. به شهادت رسیدن نزدیک ترین افراد خانواده شان، به دست شقی ترین افراد زمانه، مریضی سخت پدر در آن زمان و اسارت زنان و کودکان خانواده ایشان، برای هر کودکی دردناک و تحمل ناشدنی است، اما ایشان به عنایت الهی، همه این ها را با صبر جمیل پشت سر گذاشت. دوران جوانی و بزرگ سالی ایشان، با اواخر حکومت اموی هم زمان شد، به طوری که دیگر حکومت، اقتدار پیشین را نداشت؛ هر چند آزار مؤمنان، بویژه امام محمدباقر علیه السلام در دستور کار حکومت بود، اما تزلزل حکومت فضا را برای گسترش فعالیت های امام مناسب کرده بود. کم کم ایشان توانست نشست های پرباری را برای احیای اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله تشکیل دهد که از سراسر مملکت های اسلامی شاگردان ممتازی تربیت کنند.
موقعیت علمی امام محمدباقر علیه السلام
بی تردید، از دیدگاه علمای شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت، امام باقر علیه السلام در زمان حیات خویش، شهرت علمی عالم گیری پیدا کرد و همواره در محضر ایشان، مراجعان فراوانی از بلاد اسلامی حاضر بودند.
بیان ابن عنبه، از علمای معروف اهل سنت: «علم او وسیع و حلم او فراوان بود.» مقام علمی امام باقر، مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند. در میان رجوع کننده ها، آن چنان شخصیت علمی امام بچشم می خورد که عبدالله بن عطای مکی می گفت: «عالمان را در محضر هیچ کس، کوچک تر از آن گاه که در محضر ابوجعفر علیه السلام بودند، ندیدم.» حَکَم بن عُیینه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم، در برابر آن حضرت، مانند دانش آموزی در برابر معلم خود، به نظر می رسید. هم چنین ذَهبی در مورد امام آورده: «[ایشان] از کسانی [است] که بین علم و عمل و آقایی و شرف و وثاقت و سنگینی جمع کرده و شایستگی برای خلافت داشت.»
مبارزه با افکار یهود
بعضی از بزرگان یهود، در زمان امام محمدباقر علیه السلام با اسلام نمایی، به پراکندن حدیث های جعلی درباره پیامبر، بنام «اسرائیلیات» پرداخته بودند. تأثیر این احادیث در مسائل فقهی و کلامی بسیار خطرناک می نمود. برای همین، امام با محکوم کردن این حدیث ها و طرد آنان، از نفوذ فرهنگ نامطلوب آنان جلوگیری می کرد. امامان معصوم نیز، بعدها می کوشیدند، این رابطه فرهنگی نامطلوب را که میان مسلمین و یهود به وجود آورده و فرهنگ اصیل و غنی اسلامی را به کج روی می کشاند، قطع کنند.
کار و تلاش امام محمدباقر علیه السلام
این تصور خطایی است که فردی برای عبادت و بندگی و داشتن زهد و تقوا دست از کار بکشد و یا از دیگران توقع اداره زندگی خود را داشته باشد. سیره رفتاری ائمه معصوم نیز چنین نبوده است.
سندهای تاریخی، نشان می دهد که امام محمد باقر علیه السلام در کار کشاورزی و فعالیت اقتصادی تلاش بسیاری می کرد و هرگز آسایش طلب نبود. امام خود بر سر ملک ها و مزرعه ها می رفت و هنگام کار، بر افراد نظارت می کرد. هم چنین اگر کاری را به کارگری وا می گذارد که انجام آن برایش دشوار می بود، خود در آن کار با او هم کاری می کرد.
بررسی دیگران درباره زندگی امام، نشان می دهد که ایشان وضع میانه ای داشت؛ غذای او بسیار ساده بود، ولی برای زیردستان، اهل خانه، فقیران و درماندگان، امکانات بیشتری فراهم می کرد.
پند واعظ
تاریخ، محمدبن منکدر را از حافظان قران و از بزرگان عصر خود می شناساند. او می گوید ظهر یک روز گرم تابستانی، گذرم به محلی افتاد که در آن امام محمدباقر علیه السلام را دیدار کردم. با خود گفتم سبحان الله او بزرگ قریش است و در چنین ساعتی در طلب دنیا خود را خسته کرده است. بروم و او را موعظه کنم. به او گفتم: «خدا تو را اصلاح کند آیا مرد بزرگی از قریش در چنین ساعتی، با چنین حالی طلب دنیا می کند، اگر در چنین حالتی مرگت فرا رسد، چه خواهی کرد؟» امام فرمود: «اگر در این حال، مرگ مرا دریابد، مشغول طاعتی از طاعت های خدا هستم؛ زیرا خویش را به این وسیله از تو و دیگر مردم بی نیاز می کنم. هنگامی از مرگ می ترسیدم که در حال معصیت خدا می بودم، و مرگ مرا در حال گناه می یافت.»
محمدبن منکدر می گوید که به او گفتم راست می گویی، خدا تو را رحمت کند. می خواستم تو را پند دهم تو مرا موعظه کردی.
کار، از نگاه امام
امام محمد باقر علیه السلام کار می کرد و به دنیا توجه داشت نه بدان معنا که آن را اصالت دهد و درآمد دنیا را
هدف خود پندارد. کار برای او وسیله ای برای تأمین معاش و حفظ آبرو بود و می فرمود: «کسی که برای آسایش خانواده تلاش می کند مانند جهاد در راه خداست.» این گونه کار و آن برداشت از دنیا، درسی برای همه کسانی است که می خواهند زندگی اسلامی داشته باشند.
بندگی حق تعالی
امام محمدباقر علیه السلام ، در محراب عبادت، بنده راستین پروردگار و اهل خضوع و خشوع و فروتنی و اظهار عجز و نیاز در پیش گاه خداوند بود. ایشان با همه عبادتی که در پیش گاه خدای تعالی داشت، و با همه قیام های نیمه شبش، خود را در عبادت قاصر می دید و می فرمود: «آه، چه کسی می تواند چون علی علیه السلام خدای را عبادت کند.»
ابن حجر از علمای اهل سنت، در کتاب خود، پس از ذکر آیاتی در شأن و فضیلت اهل بیت، از امام محمد باقر علیه السلام یاد می کند و می گوید: او عبادت و علم و زهد را از پدر خود زین العابدین به ارث برده است. او در عبادت الگویی راستین و سرمشقی برای عابدان بود.
زندگی اجتماعی امام باقر علیه السلام
زندگی امام، آینه تمام نمای زندگی شرافت مندانه انسان های موحد و متعالی است. از آشکارترین ویژگی های امام، جامع بودن اوست. توجه به علم، او را از اخلاق و فضیلت های روحی غافل نمی سازد و روی آوری به معنویات و عبادت و بندگی، وی را از پرداختن به زندگی مادّی و رابطه های اجتماعی و اصلاح جامعه باز نمی دارد.
در حالی که انسان های معمولی، در بیشتر زمینه ها گرفتار افراط و تفریط می شوند. اگر به زهد و عبادت بپردازند، به عزلت و گوشه نشینی گرفتار می شوند و اگر به کار و تلاش روی آورند، از انجام بایسته های عبادی و معنوی دور می مانند.
زمام داران عصر امام باقر علیه السلام
در 19 سال امامت امام محمدباقر علیه السلام پنج تن از بنی مروان زمام دار امر حکومت بودند. ولید بن عبدالملک که از سال 86 هجری به حکومت رسید، فردی، هرزه، کثیف، بی ادب و گستاخ، جبّار و ستم گر که بنای زندگی خود را بر عیش و نوش و شهوت رانی استوار کرده بود. حجاج بن یوسف سفاک نیز، در زمان مسؤولیت حکومت داشت. سلیمان بن عبدالملک نیز که از سال 96 هجری به حکومت رسید، فردی شکم باره بود؛ آن چنان که تاریخ می نویسد، همه همّ غمّ او شکم و شهوت رانی بود. در ابتدای زمان حکومت او، حجاج فوت کرد و کمی اوضاع بر شیعیان بهتر شد. عمربن عبدالعزیز نیز که از سال 99 هجری به خلافت رسید، از خلفای بنی امیه است. او دارای صفت های خوبی است که از شمار آن: دوری از اسراف و تجمل در حکومت، رعایت حال اهل بیت علیه السلام و احترام به امام باقر علیه السلام ، ردّ فدک به اهل بیت، جلوگیری از سبّ و دشنام به امام امیرالمؤمنان و... . یزید ثانی یا یزیدعبدالملک نیز که از سال 101 حکومت کرد، شیفته آواز و آوازه خوانی بود و هزینه های بسیار خرج این کار می کرد. هشام بن عبدالملک هم از سال 105 تا 125 هجری حکومت کرد. در زمان او و به میانجی گری او، در سال 114 هجری، امام محمد باقر علیه السلام به شهادت رسید.
کرامت های امام باقر علیه السلام
آن چه اطاعت امام را واجب می کند، عقل سلیم است و کرامت ها نیز انتخاب عقل را تأیید می کند. بدین سبب، از تمامی امامان معصوم کرامت هایی آورده شده که از عهده بشر عادی خارج است.
یکی از اصحاب آن حضرت می گوید: در کوفه زنی را تعلیم قرائت قرآن می نمودم، با او اندکی شوخی کردم، پس
چون خدمت آن حضرت شرف یاب شدم، ایشان مرا سرزنش کرد و فرمود: «هرکه در خلوت گناهی کند، حق تعالی به او اعتنایی نخواهد کرد، چه گفتی با آن زن؟» من صورت خود را از شرم پوشانیدم و توبه کردم، حضرت فرمود: «دیگر به این کار شنیع باز مگرد.»
نصیحت ها و پندها امام باقر علیه السلام
سراسر زندگی آن امام همام ابوجعفرمحمد باقر علیه السلام حکمت و اندرز و سرمشق است. از امام فرموده است: چیزی با چیزی نیامیزد که بهتر از حلم با علم باشد.
بهترین عبادت، عفت شکم و دامن است.
حیا و ایمان به یک ریسمان بسته اند هر کدام بروند دیگری دنبال آنست.
بر شما باد، ورع و اجتهاد و راست گویی و پرداخت امانت به صاحبش، حال [اگر صاحب آن[ نیک باشد یا بد، و اگر قاتل علی بن ابی طالب به من امانتی بسپارد، به او برمی گردانم. درود حضرت رسول بر امام محمد باقر علیه السلام
شعری در مدح امام محمد باقر علیه السلام
آن سرورى كه خلقت عالم براى اوست
عالم تمام سايه نشين لواى اوست
نوشيروان به درگه او كمترين غلام
هنگام جود، حاتم طائى گداى اوست
گويند كه خلق ، نور مجسّم نمى شود
اين جسم بين كه نور ز سر تا به پاى اوست
در روزگار جسم مجرّد كسى نديد
جز اين بدن که جسم مجرّد قباى اوست
خلق خدا تمام به جز سيزده نفر
چشم اميدشان همه به سوى عطاى اوست
پيغمبران مرسل از آدم و خليل
باب الا مانشان در دولت سراى اوست
مقصود گر ز خلق خلايق عبادتست
شرط قبول و عين عبادت ولاى اوست
بود اَر دم مسيح شفا بهر هر مريض
عيسى يكى طبيب ز دارالشّفاى اوست
پنجم امام حضرت باقر كه از أ زل
علم و كمال و شوكت و عزّت رداى اوست
چهل حديث گهربار منتخب از امام محمد باقر علیه السلام
1-قالَ الاْ مامُ ابوجَعْفَر محمّد بنِ عليّ باقرُ العلومِ صَلواتُ اللّه وَ سَلامُهُ عَلَيْه :
إ ذا ارَدْتَ انْ تَعْلَمَ انَّ فى كَ خَيْراً، فَانْظُرْ إ لى قَلْبِكَ فَإ نْ كانَ يُحِبُّ اهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ يُبْغِضُ اهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفيكَ خَيْرٌ؛ وَاللّهُ يُحِبُّك ، وَ إ ذا كانَ يُبْغِضُ اهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ يُحِبّ اهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فيكَ خَيْرٌ؛ وَ اللّهُ يُبْغِضُكَ، وَالْمَرْءُ مَعَ مَنْ احَبَّ.
ترجمه :
فرمود: اگر خواستى بدانى كه در وجودت خير و خوشبختى هست يا نه ، به درون خود دقّت كن اگر اهل عبادت و طاعت را دوست دارى و از اهل معصيت و گناه ناخوشايندى ، پس در وجودت خير و سعادت وجود دارد؛ و خداوند تو را دوست مى دارد.
ولى چنانچه از اهل طاعت و عبادت ناخوشايند باشى و به اهل معصيت عشق و علاقه ورزيدى ، پس خير و خوبى در تو نباشد؛ و خداوند تو را دشمن دارد.
و هر انسانى با هر كسى كه به او عشق و علاقه دارد، با همان محشور مى گردد.
2- قالَ عليه السلام : مَنْ كَفَّ عَنْ اعْراضِ النّاسِ اقالَهُ اللّهُ نَفْسَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ، وَمَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ.
ترجمه :
فرمود: هركس دنبال هتك حرمت - ناموس و آبروى - ديگران نباشد، خداوند متعال او را در قيامت مورد عفو و بخشش قرار مى دهد؛ و هركس غضب و خشم خود را از ديگران باز دارد، خداوند نيز خشم و غضب خود را در قيامت از او بر طرف مى سازد.
3- قالَ عليه السلام : مَنْ ثَبَتَ عَلى وِلايَتِنا فِى غِيْبَةِ قائِمِنا، اعْطاهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَجْرَ الْفِ شَهيدٍ مِنْ شُهَداءِ بَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ.
ترجمه :
فرمود: كسى كه در زمان غيبت امام زمان (عجّل اللّه فرجه الشّريف ) بر ايمان و ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت پا برجا و ثابت بماند، خداوند متعال پاداش و ثواب هزار شهيد از شهداى جنگ بدر و حنين به او عطا مى فرمايد.
4-قالَ عليه السلام : لَوْ أ نَّ الاْ مامَ رُفِعَ مِنَ الاْ رْضِ ساعَةً، لَماجَتْ بِاهْلِها كَما يَمُوجُ الْبَحْرُ بِاهْلِهِ.
ترجمه :
فرمود: اگر امام و حجّت خدا لحظه اى از روى زمين و از بين افراد جامعه برداشته شود، زمين اهل خود را در خود مى بلعد و فرو مى برد همان طورى كه دريا چيزهاى خود را در خود متلاطم و آشفته مى سازد.
5-قالَ عليه السلام : إ نَّ جَميعَ دَوابِّ الاْ رْضِ لَتُصَلّى عَلى طالِبِ الْعِلْمِ حَتّى الْحيتانِ فى الْبَحْرِ.
ترجمه :
فرمود: به درستى كه تمام موجودات و جانوراان زمين و بلكه ماهيان دريا براى تحصيل كنندگان علوم - اسلامى و معارف الهى - تحيّت و درود مى فرستند.
6- قالَ عليه السلام : لَوْ اُوتيتُ بِشابٍّ مِنْ شَبابِ الشّيعَةِ لا يَتَفَقَّهُ فِى الدّينِ، لَاَوجَعْتُهُ.
ترجمه :
فرمود: اگر جوانى از جوانان شيعه را نزد من بياورند كه به مسائل دين - و زندگى - آشنا نباشد، او را تنبيه و تأ ديب خواهم كرد (تا به دنبال تحصيل مسائل دين برود)
7-قالَ عليه السلام : مَنْ افْتَى النّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً، لَعَنَتْهُ مَلائِكَةُالرَّحْمَةِ و مَلائِكَةُ الْعَذابِ، وَلَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفَتْياهُ
ترجمه :
فرمود: هركس درباره مسائل دين فتوا و نظريه اى دهد كه بدون علم و اطّلاع باشد، ملائكه رحمت و ملائكه عذاب او را لعن و نفرين مى كنند و گناه عمل كننده - اگر خلاف باشد - بر عهده گوينده است .
8- قالَ عليه السلام : الصَّلاةُ عَمُودُالدّينِ، مَثَلُها كَمَثَلِ عَمُودِ الْفِسْطاطِ، إ ذا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الاَْوْتادُ وَ الاَْطْناب ، وَ إ ذا مالَ الْعَمُودُ وَانْكَسَرَ لَمْ يَثْبُتْ وَ تَدٌ وَلاطَنَبٌ.
ترجمه :
فرمود: نماز ستون دين است و مثالش همانند تيرك و ستون خيمه مى باشد كه چنانچه محكم و استوار باشد ميخ ها و طناب هاى اطراف آن پا بر جا خواهد بود ولى اگر ستون سُست يا كج باشد ميخ ها و طنابهاى اطراف آن نمى تواند پا برجا باشد.
9- قالَ عليه السلام : لا تَتَهاوَنْ بَصَلاتِكَ، فَإ نَّ النَّبيَّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قالَ عِنْدَ مَوْتِهِ: لَيْسَ مِنّى مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاتِهِ، لَيْسَ مِنّى ، مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً لايَرِدُ عَلَىّ الْحَوْضَ، لا وَ اللّهِ.
ترجمه :
فرمود: نسبت به نماز بى اعتنا مباش و آن را سبك و ناچيز مشمار، همانا كه پيامبر خدا هنگام وفات خود فرمود:
هركس نماز را سبك شمارد و يا مسكرات بنوشد از - امّت - من نيست و بر حوض كوثر وارد نخواهد شد.
10- قالَ عليه السلام : بُنِيَ الاْ سْلامُ عَلى خَمْسَةِ اشْياءٍ: عَلَى الصَّلاةِ، وَ الزَّكاةِ، وَالْحَجِّ، وَ الصَّوْمِ، وَ الْوِلايَةِ، وَ لَمْ يُنادَ بِشَيْى ءٍ مِثْلَ ما نُودِىَ لِلْوِلايَةِ
ترجمه :
فرمود: دين مبين اسلام بر پنج پايه و اساس استوار است : نماز، زكات ، خمس ، حجّ، روزه ، ولايت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام .
سپس افزود: آن مقدارى كه نسبت به ولايت سفارش شده است نسبت به هيچ كدام تاءكيد نگرديده است و ولايت اساس و محور تمام اعمال مى باشد.
11- قالَ عليه السلام : مَنْ دَعَا اللّهَ بِنا افْلَحَ، وَ مَنْ دَعاهُ بِغَيْرِنا هَلَكَ وَ اسْتَهْلَكَ
ترجمه :
فرمود: هر كه خداوند را به وسيله ما بخواند و ما را واسطه قرار دهد رستگار و موفّق خواهد شد.
و كسى كه غير از ما اهل بيت - عصمت و طهارت - را وسيله گرداند نااميد و هلاك خواهد گشت .
12- قالَ عليه السلام : الاْ عْمالُ تُضاعَفُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَأ كْثِرُوا فيها مِنَ الصَّلاةِ وَ الصَّدَقَةِ وَ الدُّعاءِ.
ترجمه :
فرمود: پاداش اعمال - بد يا خوب - در روز جمعه دو برابر ديگر روزها است ، پس سعى نمائيد در اين روز نماز و صدقه و دعا بسيار انجام دهيد.
13- قالَ عليه السلام : مَنْ طَلَبَ الدُّنْيا اسْتِعْفافا عَنِ النّاسِ، وَ سَعْيا عَلى اهْلِهِ، وَ تَعَطُّفا عَلى جارِهِ، لَقَى اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ.
ترجمه :
فرمود: هركس دنيا را به جهت يكى از اين سه حالت طلب كند: بى نيازى از مردم ، آسايش و رفاه خانواده و عائله اش ، كمك و رسيدگى به همسايه اش .
روز قيامت در حالتى محشور مى گردد و به ملاقات خداوند متعال نايل مى شود كه صورتش همچون ماه شب چهارده ، نورانى است .
14- قالَ عليه السلام : ثَلاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللّهُ لِاحَدٍ فيهِنَّ رُخْضةً: اداءُ الاْ مانَةِ إ لَى الْبِرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبِّرِ وَ الْفاجِرِ، وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ بِرَّيْنِ كانا اَوْ فاجِرَيْنِ.
ترجمه :
فرمود: خداوند سبحان در سه چيز رخصت قرار نداده است :
امانت را سالم تحويل صاحبش دادن ، خواه آن كه صاحبش آدم خوبى باشد يا فاجر.
وفاى به عهد نسبت به هر شخصى خوب باشد يا بد.
نيكى و احسان به پدر و مادر خوب باشند يا بد.
15-قالَ عليه السلام : إ نَّ الْجَنَّةَ وَ الْحُورَ لَتَشْتاقُ إ لى مَنْ يَكْسَحُ الْمَسْجِدَ، اَوْ يَاخُذُ مِنْهُ الْقَذى .
ترجمه :
فرمود: همانا بهشت و حورالعين در انتظار افرادى است كه در نظافت و تميز كردن مسجد سعى و تلاش نمايند.
16- قالَ عليه السلام : إ نَّما يَبْتَلِى الْمُؤ مِنُ فِى الدُّنْيا عَلى قَدْرِ دينِهِ
ترجمه :
فرمود: همانا مؤ من در اين دنيا هر مقدارى كه دين و ايمان داشته باشد به همان اندازه مورد امتحان و آزمايش قرار مى گيرد.
17-قالَ عليه السلام : لا يَكُونُ الْعَبْدُ عابِدا لِلّهِ حَقَّ عِبادَتِهِ حَتّى يَنْقَطِعَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ، فَحينَئِذٍ يَقُولُ: هذا خالِصٌ لى ، فَيَقْبَلُهُ بِكَرَمِهِ.
ترجمه :
فرمود: كسى به بندگى و ستايش گر حقيقى در برابر خداوند نمى رسد مگر آن كه از تمام افراد قطع اميد كند و تنها اميدش خداى يكتا باشد.
در يك چنين حالتى خداوند گويد: اين عمل خالصانه براى من است و آن را مورد قبول و عنايت خود قرار مى دهد.
18-قالَ عليه السلام : اُقْسِمُ بِاللّهِ وَ هُوَ حَقُّ، مافَتَحَ رَجُلٌ عَلى نَفْسِهِ بابَ الْمَسْا لَةِ إ لاّ فَتَحَ اللّهُ عَلَيْهِ بابَ فَقْرٍ.
ترجمه :
فرمود: سوگند به خدائى كه بر حقّ است ، چنانچه شخصى در موردى ، تقاضاى خود را به يكى از هم نوعان خود بگويد و بدون توجّه به خداوند متعال درخواست كمك نمايد، خداوند درى از درهاى فقر و تنگ دستى را بر او بگشايد.
19- قالَ عليه السلام : مَنْ قَضى مُسْلِما حاجَتَهُ، قالَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ثَوابُكَ عَلَىَّ وَلا اَرْضى لَكَ ثَوابا دُونَ الْجَنَّةِ.
ترجمه :
فرمود: هركس حاجتى را براى مسلمانى برآورده كند و گره از مشگلش بگشايد، خداوند متعال به او خطاب كند:
ثواب و پاداش تو بر عهده من خواهد بود و غير از بهشت چيز ديگرى لايق تو نخواهد بود.
20- قالَ عليه السلام : إ نَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اوْحى إ لى شُعَيْبٍ النَّبى صلى الله عليه و آله : إ نّى مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِكَ مِائَةَ الْفٍ، ارْبَعينَ الْفا مِنْ شِرارِهِمْ وَ سِتّينَ الْفا من خِيارِهِمْ.
فقال : يارَبِّ هؤُلاءِ الاْ شْرار فَما بالُ الاْ خْيار؟ فَاوحىَ اللّهُ إ لَيْهِ: إ نَّهُمْ داهَنُوا اهْلَ الْمَعاصى وَ لَمْ يَغْضِبُوا لِغَضَبى
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال ، براى حضرت شعيب عليه السلام وحى فرستاد: من از قوم تو يكصد هزار نفر را عذاب و هلاك مى نمايم كه شصت هزار نفر ايشان ، اشرار و چهل هزار نفر ديگرشان از خوبان و عبادت كنندگان خواهند بود.
حضرت شعيب عليه السلام سؤ ال نمود: اشرار كه مستحقّ عذاب هستند ولى خوبان را چرا عذاب مى نمائى ؟
خداوند وحى نمود: به جهت آن كه اين افراد، نسبت به گناهكاران بى تفاوت بوده و با ايشان سازش مى كردند.
21-قالَ عليه السلام : مَنْ اطْعَمَ مُؤْمِنا، اطْعَمَهُ اللّهُ مِنْ ثِمارِ الْجَنَّةِ.
ترجمه :
فرمود: هركس مؤ منى را طعام دهد، خداوند از ميوه هاى بهشتى روزى او گرداند.
22-قالَ عليه السلام : مَنْ حَمَلَ اخاهُ عَلى رَحْلِهِ بَعَثَهُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ إ لىَ الْمَوْقِفِ عَلى ناقَةِ مِنْ نُوْقِ الْجَنَّةِ يُباهى بِهِ الْمَلائِكَةَ
ترجمه :
فرمود: كسى كه برادرش را (و هركس كه در مسير راه بدون وسيله است ) سوار وسيله نقليه خود كند - و حتّى الا مكان او را به مقصد برساند - خداوند متعال او را در قيامت سوار شترى از شترهاى بهشتى مى گرداند - كه سريع او را به مقصد برساند و از شدائد و سختى هاى محشر در امان گردد -، و به بر ملائكه مباهات و افتخار مى كنند.
23-قالَ عليه السلام : إ ذا دَخَلَ احَدُكُمْ عَلى اخيهِ فى بَيْتِهِ، فَلْيَقَعُدْ حَيْثُ يَامُرُهُ صاحِبُ الرَّحْلِ، فَإ نَّ صاحِبَ الْبَيْتِ اعْرَفُ بِعَوْرة بَيْتِهِ مِنَ الدّاخِلِ عَلَيْهِ.
ترجمه :
فرمود: هنگامى به منزل يكى از برادران و دوستانتان وارد شديد، هر كجا به شما گفت بنشينيد، بپذيريد و همانجا بنشينيد، چون كه صاحب منزل بيش از ديگران به اسرار منزل خود آشنا و آگاه است
24-قالَ عليه السلام : اَلْجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى الْفَتّانينَ الْمشّائينَ بِالنَّميمَةِ.
ترجمه :
فرمود: بهشت - و نعمت هاى حيات بخش آن - براى اشخاص فتنه گر و سخن چينِ آشوب طلب ، حرام است .
25- قالَ عليه السلام : إ نّا نَامُرُ صِبْيانَنا بِالصَّلاةِ إ ذا كانُوا بَنى خَمْسِ سِنين ، فَمُرُوا صِبْيانَكُمْ إ ذا كانوا بَنى سَبْعِ سِنين .
ترجمه :
فرمود: ما - اهل بيت عصمت و طهارت - كودكان خود را از دوران پنج سالگى به انجام نماز دستور مى دهيم ، ولى شما - دوستان و پيروان ما - فرزندان خود را از سنين هفت سالگى وادار به نماز نمائيد.
26-قالَ عليه السلام : مَنْ حَمَلَ جِنازَةً مِنْ اَرْبَع جَوانِبِها، غَفَرَ اللّهُ لَهُ اَرْبَعينَ كَبيرَةً.
ترجمه :
فرمود: هركس جنازه اى را تشييع نمايد و چهار جانب تابوت را بر شانه خود حمل كند، خداوند چهل گناه از گناهانش را مى آمرزد.
27- قالَ عليه السلام : خَفِ اللّهَ تَعالى لِقُدْرَتِهِ عَلَيْكَ، وَ اسْتَحِ مِنْهُ لِقُرْبِهِ مِنْكَ
ترجمه :
فرمود: بترس از قدرت بى منتهاى خداوند متعال كه از - جهات مختلف - بر تو دارد، و از خداوند شرم و حيا كن - در انجام گناهان - به جهت آن كه از هر چيزى به تو نزديك تر است .
28-قالَ عليه السلام : الْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَحَيْثُ ماوَجَدَ اءحَدُكُمْ ضالَّتَهُ فَلْيَاءخُذْها.
ترجمه :
فرمود: دانش و حكمت ، گمشده - ارزشمندى است براى - مؤ من كه هر كجا و نزد هركس يافت شود بايد آن را دريافت نمايد.
29- قالَ عليه السلام : فِى الْمِلْحِ شِفاءٌ مِنْ سَبْعينَ داء، ثُمَّ قالَ: لَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فِى الْمِلْحِ ما تَداوَوا إ لاّ بِهِ
ترجمه :
فرمود: نمك شفابخش و درمان كننده هفتاد نوع مرض و درد خواهد بود و افزود چنانچه مردم خواصّ نمك مى شناختند به چيزى غير از نمك مداوا و درمان نمى كردند.
30- قالَ عليه السلام : إ نَّ الْمُؤ مِنَ إ ذا صافَحَ الْمُؤ مِنَ تَفَرَّقا مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ.
ترجمه :
فرمود: همانا مؤ منى كه با برادر مؤ منش ديدار و مصافحه نمايد، گناهانشان ريخته مى شود و بدون گناه از يكديگر جدا خواهند شد.
31-قالَ عليه السلام : مَثَلُ الْحَريصِ عَلَى الدُّنْيا مَثَلُ ذَرْوَةِالْقَزِّ، كُلَّما ازْدادَتْ عَلى نَفْسِها لَفّا كانَ ابْعَدُ مِنَ الْخُرُوجِ حَتّى تَمُوتَ غَمّا.
ترجمه :
فرمود: تمثيل افراد حريص به مال و زيورآلات دنيا همانند كرم ابريشمى است كه هر چه اطراف خود بچرخد و بيشتر فعاليّت كند و تارهاى ابريشم را به دور خود بپيچد، خارج شدنش از بين آن تارها سخت تر گردد و چه بسا غير ممكن مى شود تا جائى كه چاره اى جز مرگ نداشته باشد.
32-قالَ عليه السلام : إ نَّ الْمُؤْمِنَ اخُ الْمُؤ مِنِ لا يَشْتِمُهُ، وَ لا يُحَرِّمُهُ، وَ لا يُسيى ءُ بِهِ الظَّنَّ.
ترجمه :
فرمود: مؤ من برادر مؤ من است ، بايد او را دشنام ندهد، سرزنش و بدگوئى نكند، و او را از خوبيها محروم نگرداند، و به او بدگمان نباشد.
33- قالَ عليه السلام : اَلْكَمالُ كُلُّ الْكَمالِ، التَّفَقُّهُ فِى الدّينِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى النائِبَةِ، وَ تَقْديرُ الْمَعيشَةِ.
ترجمه :
فرمود: تمام كمالات - معنوى و مادّى انسان - در فقاهت و شناخت دقيق و صحيح مسائل دين و معارف الهى است ؛ و صبر و شكيبائى در مقابل ناملايمات ، و نيز زندگى را با تدبّر و مديريّت برنامه ريزى كردن مى باشد.
34-قالَ عليه السلام : صِلِةُ الاْ رْحامِ تُزَكّي الاْ عْمالَ، وَ تُنْمِى الاْ مْوالَ، وَ تَدْفَعُ الْبَلْوى ، وَ تُيَسِّرُ الْحِسابَ، وَ تُنْسِى ءُ فِى الاْ جَلِ
ترجمه :
صله رحم نمودن (پنج فايده دارد:) موجب تزكيه اعمال و عبادات مى شود، سبب رشد و بركت در اموال مى گردد، بلاها و گرفتارى ها را دفع و بر طرف مى نمايد، حساب (قبر و قيامت ) را آسان مى گرداند و مرگ و اءجل (معلّق ) را تاءخير مى اندازد.
35-قالَ عليه السلام : فَضْلُ صَلاةِ الْجَماعَةِ عَلى صَلاةِ الرَّجُلِ فَرْدا خَمْساً وَ عِشْرينَ دَرَجَةً فِى الْجَنَّةِ.
ترجمه :
فرمود: فضيلت و برترى نماز جماعت بر نماز فرادا و تنها، بيست و پنج درجه از مقامات بهشتى است .
36- قالَ عليه السلام : وَ امَّا الْمُنْجِيات : فَخَوْفُ اللّهِ فِى السِّرَ وَ الْعَلانِيَةِ، وَ الْقَصْدُ فِى الْغِنى وَ الْفَقْرِ، وَ كَلِمَةُ الْعَدْلِ فِى الرِّضا وَ السّخَطِ.
ترجمه :
فرمود: از اسباب نجات ، ترس از خدا در خفاء و آشكارا است ، رعايت اقتصاد و صرفه جوئى در تمام حالات بى نيازى و نيازمندى ، نيز رعايت انصاف و گفتن سخن حقّ و عدالت در همه حالت هاى خوشى و ناراحتى .
37-قالَ عليه السلام : لا تَنالُ وِلايَتُنا إ لاّ بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.
ترجمه :
فرمود: ولايت و شفاعت ما شامل نمى شود مگر افرادى را كه داراى عمل - صالح - و نيز پرهيز از گناه داشته باشند.
38- قالَ عليه السلام : إ نَّ اعْمالَ الْعِبادِ تُعْرَضُ عَلى نَبيِّكُمْ كُلَّ عَشيَّةِ خَميسٍ، فَلْيَسْتَحِ احَدُكُمْ انْ يُعْرِضَ عَلى نَبيِّهِ الْعَمَلَ الْقَبيح .
ترجمه :
فرمود: همانا تمام كارها و حركات بندگان در هر شب جمعه بر پيغمبر اسلام عرضه مى گردد، پس حياء كنيد از اين كه عمل زشت شما را نزد پيغمبرتان ارائه دهند.
39-قالَ عليه السلام : مَنْ عَلَّمَ بابَ هُدىً فَلَهُ مِثْلُ اجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ، وَلايَنْقُصُ اُولئِكَ مِنْ اجُورِهِمْ.
ترجمه :
فرمود: هركس راه هدايت و سعادتى را بگشايد و يا به ديگران تعليم دهد، اجر و پاداش او همانند كسى است كه به آن كار خير عمل كرده باشد بدون آن كه از پاداش عمل كنندگان كسر شود.
40- قالَ عليه السلام : اَرْبَعٌ مِنْ كُنُوزِالْبِرِّ: كِتْمانُ الْحاجَةِ، وَ كِتْمانُ الصَّدَقَةِ، وَ كِتْمانُ الْوَجَعِ، وَ كِتْمانُ الْمُصيبَةِ.
ترجمه :
فرمود: چهار حالت از كنزهاى نيك و پسنديده است : پوشاندن نياز و حاجت خود را از ديگران ، دادن صدقه و كمك به افراد به طور مخفيانه و محرمانه ، دردها و مشكلات و ناراحتى ها را تحمّل كردن و هنگام مصيبت و حوادث ، جزع و داد و فرياد نكردن
(چهل حدیث فوق به نقل از کتاب چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد باقر (ع) –عبد الله صالحی می باشد)
منابع احادیث به ترتیب شماره حدیث
1- اصول كافى : ج 2، ص 103، ح 11، وسائل الشّيعة : ج 16، ص 183، ح 1.
2- كتاب الزّهد: ص 1، ح 9.
3- إ ثبات الهداة : ج 3، ص 467.
4- اصول كافى : ج 1، ص 179، ح 12.
5- بحارالا نوار: ج 1، ص 137، ح 31.
6- محاسن برقى : ج 1، ص 228.
7- اصول كافى : ج 1، ص 42، ح 3، و مستدرك الوسائل : ج 17، ص 244.
8- وسائل الشيعه : ج 4، ص 27، ح 4424.
9- وسائل الشّيعة : ج 4، ص 23، ح 4413.
10- وسائل الشّيعة : ج 1، ص 18، ح 10.
11- امالى شيخ طوسى : ج 1، ص 175.
12- مستدرك الوسائل : ج 6، ص 64، ح 15.
13- وسائل الشّيعة : ج 17، ص 21، ح 5.
14- وسائل الشّيعه : ج 21، ص 490، ح 3.
15- مستدرك الوسائل : ج 3، ص 385.
16- تنبيه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 523، بحارالا نوار: ج 67، ص 210، ح 12، به نقل از كافى .
17- تنبيه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 427، بحارالا نوار: ج 70، ص 111، ح 14 .
18- عدّة الداعى : ص 99، س 15.
19- مستدرك الوسائل : ج 12، ص 402، ح 6.
20- الجواهرالسنّية : ص 28، بحارالا نوار: ج 12، ص 386، ح 12، به نقل از كافى .
21- محاسن برقى : ص 393، ح 4.
22- بحارالانوار: ج 7، ص 303، ح 61.
23- وسائل الشّيعة : ج 5، ص 322.
24- تنبيه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 528.
25- وسائل الشّيعه : ج 4، ص 31، ح 4434.
26- وسائل الشّيعة : ج 3، ص 3، ح 153.
27- بحارالا نوار: ج 68 ص 336، ح 22.
28- تنبيه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 468.
29- تنبيه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 468.
30- خصال صدوق : ج 1، ص 13.
31- وسائل الشّيعة : ج 11، ص 318.
32- تحف العقول : ص 221، بحارالا نوار: ج 78، ص 176، ح 5.
33- تحف العقول : ص 213، بحارالا نوار: ج 78، ص 172، ح 5.
34- تحف العقول : ص 218، بحارالا نوار: ج 74، ص 111، ح 71.
35- وسائل الشّيعة : ج 17، ص 37.
36- وسائل الشّيعة : ج 11، ص 174، ح 12.
37- وسائل الشّيعه : ج 11، ص 196.
38- وسائل الشّيعة : ج 11، ص 391.
39- وسائل الشّيعة : ج 1، ص 436.
40- تحف العقول : ص 215.