پرتوی از حیات معنوی امام حسن مجتبی (علیه السلام)
فرزند گرامی رسول الله و نخستین نوه ی او در مقدس ترین ماههای سال قمری یعنی پانزدهم (3) رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود. امام مجتبی علیه السلام در دامان حضرت زهرا (سلام الله علیها) بزرگ شد. او از همان دوران كودكی از نبوغ سرشاری برخوردار بود وی با حافظه ی نیرومندش، آیاتی را كه بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نازل میشد، میشنید و همه را حفظ میكرد و وقتی به خانه میرفت برای مادرش میخواند و ....
نخستین مظهر و نشانه ی كوثر كه بر دامان پاك فاطمه ی اطهر (س) پا به عرصه ی گیتی نهاد امام حسن علیه السلام بود. نشانه ای از تجلی مقدسترین پدیده ای كه از خجسته ترین پیوند برین انسانی، نصیب حضرت محمد صلی الله علیه و آله، علی مرتضی علیه السلام و فاطمه زهرا (س) گردید. همان لؤلؤی كه از برزخ دو اقیانوس نبوت و امامت به ظهور پیوست و معجزه ی بزرگ «مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لا یبغیان، یخرج منهما اللؤلوء والمرجان». (1) را تجسم بخشید و كلام خدا در كلمه ی وجود چنین ظاهر شد.
از نیایی الهام گیر و پدری پیشوا، وارثی برخاكیان و جلوه ای برافلاكیان پدید آمد با وراثتی ابراهیمی، مقصدی محمدی، منهجی علوی، زهره ای زهرایی كه عصای فرعون كوب موسی را در دست صلح آفرین عیسوی داشت و تندیس زنده ی اخلاق قرآن بود و رایت جاودانگی اسلامی را در زندگی توام با مجاهده و شكیبایی تضمین كرد و بقاع امن و ایمان را به ابدیت در بقیع شهادت بر افراشت و مكتبش از خاك گرم مدینه به همه سوی جهان جهت یافت و با همه ی مظلومیتش در برابر سیاهی و تباهی جبهه گرفت و به حقیقت اصالت بخشید و مشعل دار گمراهان و زعیم ره یافتگان گردید. حضرتش در بقیع بی بقعه; در جوار جده ی پدریش فاطمه بنت اسد، برادر زاده نازنینش امام سجاد علیهالسلام و مضجع امام باقر و امام صادق علیهما السلام آرمیده است. (2)
تولد و كودكی
فرزند گرامی رسول الله و نخستین نوه ی او در مقدسترین ماههای سال قمری یعنی پانزدهم (3) رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.
امام مجتبی علیه السلام در دامان حضرت زهرا (س) بزرگ شد. او از همان دوران كودكی از نبوغ سرشاری برخوردار بود وی با حافظه ی نیرومندش، آیاتی را كه بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نازل میشد، میشنید و همه را حفظ میكرد و وقتی به خانه میرفت برای مادرش میخواند و حضرت فاطمه (س) آن آیات و سخنان رسول الله صلی الله علیه و آله را برای حضرت علی علیه السلام نقل میكرد و علی علیه السلام به شگفتی میپرسید: این آیات را چگونه شنیده است؟ و زهرای مرضیه میفرمود: از حسن علیه السلام شنیده ام. (4)
به داستانی در این مورد توجه كنید:
«روزی علی علیه السلام پنهان از دیدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببیند فرزندش چگونه آیات را بر مادرش تلاوت میكند.
امام حسن علیه السلام به خانه آمد و خواست آیات قرآن را برای مادرش بخواند; ولی زبانش به لكنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسید، گفت: مادر جان! گویا شخصیت بزرگی در این خانه است كه شكوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز میدارد». (5)
درس اخلاق
از امام مجتبی علیه السلام خواستند كه سخنی و مطلبی درباره ی اخلاق نیكوی پیامبر صلی الله علیه و آله بگوید. او فرمود:
هر كس نیازی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله میبرد حاجتش رد نمیشد و هرچه در توان داشت برای رفع نیاز مردم به كار میبرد و شنیدم پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر كس نماز صبح را بگذارد، آن نماز بین او و آتش دوزخ دیواری ایجاد میكند. (6)
امام حسن علیه السلام از منظر رسول الله صلی الله علیه و آله
حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فضایل و امتیازات فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را بین مسلمانان تبلیغ میكرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه ی حقیقی كه به وی داشت همه جا سخن میگفت.
آنچه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت مجتبی علیه السلام بیان شده است چنین است:
«هر كس میخواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیه السلام نگاه كند». (7)
«حسن گل خوشبویی است كه من از دنیا برگرفته ام». (8)
روزی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به منبر رفت و امام حسن علیه السلام را در كنارش نشانید و نگاهی به مردم كرد و نظری به امام حسن علیه السلام انداخت و فرمود: «این فرزند من است و خداوند اراده كرده كه به بركت و جود او بین مسلمانان صلح را برقرار سازد». (9)
یكی از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله میگوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیدم كه امام حسن علیه السلام را بر دوش میكشید و میفرمود: «خدایا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار». (10)
روزی پیامبر معظم اسلام صلی الله علیه و آله امام حسین علیه السلام را بر دوش گرفته بود، مردی گفت: ای پسر بر مركب خوبی سوار شده ای. پیامبر فرمود: «او هم سوار خوبی است». (11)
شبی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله نماز عشأ میخواند و سجدهای طولانی به جا آورد. پس از پایان نماز، دلیل را از حضرتش پرسیدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت بودم كه پیاده اش كنم. (12)
انس بن مالك نقل میكند كه: رسول الله صلی الله علیه و آله درباره ی امام حسن علیه السلام به من فرمود:
ای انس! حسن فرزند و میوه ی دل من است، اگر كسی او را اذیت كند، مرا اذیت كرده و هر كس مرا بیازارد، خدا را اذیت كرده است. (13)
زینب دختر ابو رافع میگوید: حضرت زهرا (س) در هنگام بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله هر دو فرزندش را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و فرمود: اینان فرزندان شما هستند. اكنون ارثی به آنان بدهید. حضرت فرمود:
«شرف و مجد و سیادتم را به حسن علیه السلام دادم و شجاعت وجود خویش را به حسین علیه السلام بخشیدم». (14)
اسوه ی بزرگواری
امام حسن علیه السلام در طول زندگی پر بركتش همواره در راه هدایت و ارشاد مردم گام بر میداشت و شیوه ی برخوردش با عموم مردم - حتی دشمنان - چنان جالب و زیبا بود كه همه را به خود جذب میكرد.
مورخین نوشته اند «روزی امام مجتبی علیه السلام سواره از راهی میگذشت. مردی شامی بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتی كه فحش هایش تمام شد، امام علیه السلام رو به او كرده و سلامش كرد! آنگاه خندید و گفت: ای مرد! فكر میكنم در این جا غریب هستی... اگر از ما چیزی بخواهی، به تو عطا خواهیم كرد. اگر گرسنه ای سیرت میكنیم، اگر برهنه ای میپوشانیمت، اگر نیازی داری، بی نیازت میكنیم، اگر از جایی رانده شده ای پناهت میدهیم، اگر حاجتی خواسته باشی برآورده میكنیم، هم اینك بیا و مهمان ما باش. تا وقتی كه اینجا هستی مهمان مایی...
مرد شامی كه این همه دلجویی و محبت را از امام مشاهده كرد به گریه افتاد و گفت:
«شهادت میدهم كه تو خلیفه ی خدا روی زمین هستی و خداوند بهتر میداند كه مقام خلافت و رسالت را در كجا قرار دهد. من پیش از این، دشمنی تو و پدرت را به سختی در دل داشتم. اما اكنون تو را محبوبترین خلق خدا میدانم.
آن مرد، از آن پس، از دوستان و پیروان امام علیه السلام به شمار آمد و تا هنگامی كه در مدینه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود. (15)
اسوه ی ایثارگری
یكی دیگر از صفات برجسته ی امام مجتبی علیه السلام انفاق و بخشش بی سابقه ی اوست.
تاریخ نگاران نوشته اند: امام حسن علیه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار دارایی اش را به دو نصف كرده، نیمی را برای خود گذاشت و نصف دیگر را در راه خدا انفاق كرد. (16)
امام حسن علیه السلام ملجأ درماندگان، آرام بخش دلهای دردمندان و امید تهی دستان بود، هیچ گاه نشد كه فقیری به حضور آن بزرگوار برسد و دست خالی برگردد. در همین مورد نقل كرده اند: مردی به حضور امام حسن علیه السلام آمد و اظهار فقر و حاجت كرد. امام حسن علیه السلام دستور داد تا پنجاه هزار درهم، به اضافه ی پانصد دینار به او بدهند. مرد سائل حمالی را صدا زد كه پولهایش را برایش ببرد. امام مجتبی علیه السلام پوستین خود را هم به آن مرد داد و فرمود: این را هم به جای كرایه به آن مرد بده. (17)
امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از پدر
پس از آن كه حضرت علی علیه السلام در محراب عبادت خون خویش را به پای درخت توحید نثار كرد امام مجتبی غمگین در سوگ اسوه ی صبر و بردباری، برفراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازی از سخنانش فرمود:
... لقد قبض فی هذه اللیلة رجل لم یسبقه الاولون بعمل و لا یدركه الاخرون بعمل... (18)
«شب گذشته مردی از این جهان در گذشت كه هیچ یك از پیشینیان - در انجام وظیفه و اعمال شایسته بر او سبقت نگرفتند و از آیندگان نیز كسی را یارای پا به پایی او نیست...
و سپس فرمود: علی علیه السلام در شبی رخت از جهان بست كه در آن شب عیسای مسیح به آسمان عروج كرد، یوشع بن نون جانشین موسای پیامبر نیز در آن شب درگذشت.
پدرم در حالتی دنیا را ترك كرد كه هیچ سیم و زر و اندوخته ای نداشت. مگر تنها هفتصد درهم كه از هدایای مردم به جا مانده بود كه قصد داشت با آن خدمتكاری بگیرد.
در اینجا، امام گریست و مردم نیز همصدا با حضرت مجتبی علیه السلام گریستند.
سپس ادامه داد: من پسر بشیرم، من پسر نذیرم، من از خانواده ای هستم كه خداوند دوستی آنان را در كتاب خویش (قرآن) واجب كرده است آن جا كه میفرماید:
«قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فی القربی و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا..». (19) بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم در خواست نمیكنم جز دوست داشتن نزدیكانم [ اهل بیتم] ; و هر كس كار نیكی انجام دهد، بر نیكی اش می افزاییم».
بر این اساس دوستی ما - خاندان - همان حسنه و خوبی است كه خداوند بدان اشاره كرده است.
سپس بر جای خود نشست.
در این هنگام «عبدالله بن عباس» برخاست و به مردم گفت: این فرزند پیامبر شما و جانشین امام علی علیه السلام است، اكنون او رهبر و امام شماست. بیایید و با او بیعت نمایید!
مردم گروه گروه به سوی حضرت مجتبی علیه السلام روی آوردند و بیعت كردند. سپس امام علیه السلام خطبه ای بیان فرمود كه در آن بر لزوم اطاعت از خدا و پیامبر و اولی الامر تاكید شده بود و مردم را از پیروی شیطان برحذر داشت و اهمیت ایمان و عمل خیر را یادآور گردید (20).
امام مجتبی علیه السلام در سال چهلم هجرت و در سن 37 سالگی با مردم بیعت كرد و با آنها شرط كرد كه: با هر كه من صلح كنم شما هم صلح كنید، با هر كه من جنگ كنم شما هم جنگ كنید و آنها قبول كردند (21).
در ضمن امام علیه السلام نامه ای به معاویه نوشت و او را دعوت به بیعت كرد و متذكر شد كه اگر در امر اداره ی جامعه اخلال كند و جاسوس بگمارد با قاطعیت برخورد خواهد كرد و در مورد دستگیری و اعدام دو جاسوس وی به او هشدار داد (22).
معاویه در پاسخ امام نوشت:
... من از تو سابقه بیشتری دارم، پس بهتر آن كه تو پیرو من باشی. من نیز قول میدهم كه خلافت مسلمانان، پس از من با تو باشد و هر چه بیت المال عراق است در اختیار تو خواهم گذارد... (23) و چنین بود كه معاویه از پذیرش حق امتناع ورزید و نه تنها از بیعت با امام حسن علیه السلام خودداری كرد، بلكه عملا به طرح توطئه علیه حضرت پرداخت و با خدعه و فریب و تطمیع، افرادی را برانگیخت تا نسبت به قتل امام علیه السلام اقدام نمایند و سرانجام این امام مظلوم در بیت خودش به دست همسرش «جعده» زهر خورانده شد و به جای این كه نوشی برای مولی باشد نیشی شد كه جگر امام مجتبی علیه السلام را پاره كرد.
امام علیه السلام با دسیسه معاویه مسموم گردید... (24) و پس از چهل روز در روز بیست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم هجری به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاك سپرده شد. چونان خورشیدی در دل زمین (25).
توضیح :
شهادت امام حسن مجتبی طبق برخی روایات 7 صفر میباشد .
________________________________________
1) الرحمن، 19، 20 و 22.
2) با استفاده از مقدمه ی مترجم كتاب زندگانی امام حسن علیه السلام تالیف باقر شریف القرشی.
3) تاریخ خلفأ، ص 73، سیوطی - دائرة المعارف بستانی واژه ی حسن.
4) ترجمه ی زندگانی امام حسن، ص59، باقر شریف القرشی.
5) همان، ص60.
6) اسد الغابه، ج2 ص185.
7) البدایة والنهایة، ج8.
8) الاستیعاب، ج2.
9) مسند احمد حنبل، ج5 ص44.
10) البدایة والنهایة، ج8.
11) صواعق المحرقة، ص280- حلیة اولیأ، ص226.
12) الاصابه، ج2.
13) كنز العمال، ج6 ص222، متقی هندی.
14) ترجمه ی اعلام الوری ص304، طبرسی.
15) ستارگان درخشان، ص42، محمد جواد نجفی.
16) تاریخ یعقوبی، ج2 ص215- اسد الغابه، ج2 ص13، تذكره سبط بن جوزی، ص196.
17) ستارگان درخشان، ص46.
18) ارشاد مفید، ص348- جلأ العیون مجلسی، ص378، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ 1353.
19) شوری / 23.
20) زندگانی چهارده معصوم علیه السلام، ص543، عماد زاده.
21) جلأ العیون، ص378.
22) ارشاد مفید، ص350.
23) نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید، ج16، ص35.
24) پیشوای دوم، ص28.
25) آفتابی در هزاران آیینه، ص119