علی علیه السلام " انسان کامل " - قسمت اول

ali-ensane-kamel

یا ابالحسن یا امیرالمومنین بابی انت و امی

توئی آنکس که دشمنانت پیوسته سعی می کردند در خاموش کردن نور فضائل تو و دوستانت را یارائی ذکر مناقب نبود و به جهت ترس تقیه و کتمان فضل تو می کردند و با اینحال آنقدر از معجزات و فضائل جناب بر مردم ظاهر شده است که شرق و غرب عالم را فرا گرفته و دوست و دشمن به ذکر مدائح و مناتب رطب اللسان و عذب البیان گشتند .

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که ترکنم سر انگشت و صفحه بشمارم.

مشهور آن است که آن حضرت در روز جمعه سیزدهم ماه رجب بعد از سی سال از عام الفیل در میان کعبه معظمه متولد شده است، پدر آن حضرت ابوطالب پسر عبدالمطلب بوده که با عبدالله پدر حضرت رسول صلی الله علیه و آل و سلم برادر اعیانی (پدری و مادری) بوده و مادر ان حضرت فاطمه بنت اسد ین هاشم بن عبدمناف بوده و آن حضرت و برادرانش اول هاشمی بودند که پدر و مادرشان هر دو هاشمی بودند و در کیفیت ولادت آن جناب روایات بسیار است و آنچه به سندهای بسیار وارد شده آنست که روزی عباس بن عبدالمطلب با یزیدبن قعنب و با گروهی از بین هاشم و جماعتی از قبیله ی بینی العزی در برابر خانه کعبه نشسته بودند ناگاه فاطمه بنت اسد به مسجد درآمد و به حضرت امیرالمومنین علیه السلام نه ماه آبستن بود و او را درد زائیدن گرفته بود پس در برابر خانه کعبه ایستاد و نظر به جانب آسمان افکند و گفت پروردگارا من ایمان آورده ام به تو و به هر پیغمبر و رسولی که فرستاده ای و به هر کتابی که نازل گردانیده ای و تصدیق کرده ام به گفته های جدم ابراهیم خلیل که خانه کعبه بنا کرده اوست پس سوال می کنم از تو به حق این خانه و به حق آن کسی که این خانه را بنا کرده است و به حق این فرزندی که در شکم من است و با من سخن می گوید و به سخن گفتن خود مونس من گردیده است و یقین دارم که او یکی از آیات جلال و عظمت توست که آسان کنی بر من ولادت مرا.

و عباس و یزیدبن قعنب گفتند که چون فاطمه از این دعا فارغ شد دیدم که دیوار عقب خانه شکافته شد فاطمه از ان رخنه داخل خانه شد و از دیده های ما پنهان گردید، پس شکاف دیوار به هم پیوست به اذن خدا و ما چون خواستیم در خانه را بگشائیم چندانکه سعی کردیم در گشوده نشد دانستیم که این امر از جانب خدا واقع شده و فاطمه سه روز در اندرون کعبه ماند . اهل مکه در کوچه ها و بازارها این قضیه را نقل می کردند و زنها در خانه ها این حکایت را یاد می کردند و تعجب می نمودند تا روز چهارم رسید پس همان موضع از دیوار کعبه که شکافته شده بود دگرباره شکافته شد فاطمه بنت اسد بیرون آمد و فرزند خود اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام را در دست خویش داشت و میگفت ای گروه مردم به درستی که حق تعالی برگزید آسیه دختر مزاحم را و او عبادت کرد حق تعالی را پنهان در موضعی که عبادت در آنجا سزاوار نبود مگر در حال ضرورت یعنی خانه فرعون و مریم دختر عمران را حق تعالی برگزید و ولادت حضرت عیسی علیه السلام را بر او آسان گردانید و در بیابان درخت خشک را جنبانید و رطب تازه از برای او از آن درخت فرو ریخت و حق تعالی مرا بر آن هر دو زیادتی داد و همچنین بر جمیع زنان عالمیان که پیش از من میوه ها و طعامهای بهشت تناول کردم و چون خواستم که بیرون آیم در هنگامیکه فرزند برگزیده من بر روی دست من بود هاتفی از غیب مرا ندا کرد که ای فاطمه این فرزند بزرگوار را علی نام کن به درستی که منم خدای علی اعلی و او را آفریده ام از قدرت و عزت و جلال خود و بهره کامل از عدالت خویش به او بخشیده ام و نام او را از نام مقدس خود اشتقاق نموده ام و او را به آداب خجسته خود تأدیب نموده ام و امور خود را به او تفویض کرده ام و او را بر علوم پنهان خود مطلع کرده ام و در خانه محترم من متولد شده است و او اول کسی است که اذان خواهد گفت بر روی خانه من و بتها را خواهد شکست و آنها را از بالای کعبه به زیر خواهد انداخت و مرا به عظمت و مجد و بزرگواری و یگانگی یاد خواهد کرد و اوست امام و پیشوا بعد از حبیب من و برگزیده از جمیع خلق من محمد (ص) که رسول من است و او وصی او خواهد بود . خوشا حال کسی که او را دوست دارد و یاری کند او را، وای بر حال کسی که فرمان او نبرد و یاری او نکند و انکار حق او نماید.

ادامه دارد ...

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن