اَلسَّلامُ عَلى اَئِمَّةِ الْهُدى وَمَصابيحِ الدُّجى وَاَعْلامِ التُّقى

سلام بر پيشوايان هدايت گر، چراغ هاى فروزان در تاريكى ها و نشانه هاى پرهيزكارى
شرح زيارت جامعه كبيره  -19

اين سه عبارت از نظر معنا تقارب دارند.
امامان هدايت گر هستند، هم چنان كه خدا هدايت گر است كه (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ)1، رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله هدايت گر است كه (وَإِنَّكَ لَتَهْدي إِلى صِراط مُسْتَقيم);2 «همانا تو به راه راست هدايت مى كنى» و قرآن هدايت گر است كه (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ);3 «به يقين اين قرآن به راهى كه استوارترين راه هاست هدايت مى كند».
هدايت ائمه عليهم السلام همان هدايت خدا، رسول و قرآن است.
در مقابل ائمّه هدى عليهم السلام، ائمّه ديگرى هستند كه از اين ها منقطع هستند; چرا كه اگر امامى در طول ائمّه ما عليهم السلام باشد، به سهم خود چون برآمده از نور اهل بيت عليهم السلام مى باشد، امام است; ولى در مقابل آن ها كسانى هستند كه ادّعاى امامت براى آن ها شده و يا به تعبير قرآن امام هستند، امّا امام ضلالت و گم راهى، پس دو نوع امام وجود دارد:
1 . امام هدايت گر;
2 . امام ضلالت و گم راه كننده.
در كتاب كافى روايت شده است كه امام صادق عليه السلام فرمود:
إنّ الأئمّه في كتاب اللّه عز وجل إمامان: قال اللّه تبارك وتعالى: (وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا)4 لا بأمر الناس، يقدّمون أمر اللّه قبل أمرهم وحكم اللّه قبل حكمهم، قال: (وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النّارِ)5 يقدّمون أمرهم قبل أمر اللّه وحكمهم قبل حكم اللّه، ويأخذون بأهوائهم خلاف ما في كتاب اللّه عز وجل;6
امامان و پيشوايان در قرآن دو گروهند: (گروه نخست) كسانى اند كه خداى تعالى در قرآن درباره آنان مى فرمايد: «آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به امر ما (مردم را) هدايت مى كردند». آنان به امر مردم هدايت نمى كنند; بلكه امر خدا را بر امر مردم مقدم داشته و حكم خدا را پيش از حكم مردم مى دانند.
(و گروه دوم كسانى هستند كه) خداى تعالى درباره آنان مى فرمايد: «آن ها را پيشوايانى قرار داديم كه به سوى آتش فرا مى خوانند». اينان خواست مردم را بر خواست خدا مقدم داشته و حكم مردم را پيش از حكم خدا مى دانند و بر طبق هوا و هوس خود; بر خلاف آن چه در قرآن آمده است رفتار مى كنند».
امامان در قرآن بر دو گروهند: امامان هدايت گر و امامان گمراه كننده. اين هدايت و يا ضلالت تشريعى است. در مورد امامان هدايت گر دو آيه آمده است:
1 . خداوند متعال در سوره انبياء مى فرمايد:
(وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا);7
و آنان را پيشوايى قرار داديم كه به امر ما (مردم را) هدايت مى كردند.
2 . و در سوره سجده مى فرمايد:
(وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا);8
و از آنان پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مى كردند.
در هر دو آيه عبارت (يَهْدُونَ بِأَمْرِنا) مشترك است. شاهد اين است كه هر دو در جعل (يَهْدُونَ بِأَمْرِنا) مشتركند.
در مقابل امامان هدايت گر كسانى هستند كه (يَدْعُونَ إِلَى النّارِ). اين جا نيز جعل است. در آينده خواهد آمد كه اين عالَم، عالَم تكليف است و انسان فاعلِ مختار است و اينان دو گروه متصوّرند:
1 . كسانى كه با اختيار و به دست خود گم راه مى شوند;
2 . كسانى كه نه فقط گم راهند; بلكه به دست خود ديگران را نيز گم راه مى كنند و باعث ضلالت ديگران مى شوند.
خداوند متعال به مقتضاى قاعده لطف بايستى كسانى را امام و پيشوا قرار دهد كه آن ها مقرِّب مردم و بندگان به سوى خداوند متعال باشند و آنان را از معصيت حضرت احديت و گم راهى باز دارند و به جهت همين جعل، خداوند متعال مى فرمايد: (يَهْدُونَ بِأَمْرِنا);9 «به امر ما (مردم را) هدايت مى كردند.»
1. سوره حمد (1): آيه 5.
2. سوره شورا (42): آيه 52.
3. سوره اسراء (17): آيه 9.
4. سوره انبياء (21): آيه 73.
5. سوره قصص (28): آيه 41.
6. الكافى: 1 / 216، حديث 2، الاختصاص: 21، بحار الانوار: 24 / 156، حديث 13.
7. سوره انبياء (21): آيه 73.
8. سوره سجده (32): آيه 24.
9. همان و سوره انبياء (21): آيه 73.

انواع هدايت
بزرگان مى فرمايند: ما دو نوع هدايت داريم:
1 . ارائه طريق و راهنمايى; در اين نوع از هدايت، هدايت گر فقط راه را براى فرد نشان مى دهد.
2 . ايصال به مطلوب; در اين هدايت افزون بر اين كه راهنما راه را به انسان نشان مى دهد، دست او را نيز مى گيرد و به مقصد مى رساند.
براى نمونه اگر كسى راه حرم حضرت معصومه عليها السلام را از فردى بپرسد، او مى تواند هم راه را به او نشان دهد و هم علاوه بر نشان دادن راه، دست او را بگيرد و به حرم برساند. در نوع نخست از هدايت احتمال دارد كه آن فرد راه را گم كند و به مقصد نرسد.
انبيا و ائمّه عليهم السلام در نوع نخست از هدايت با هم شريك هستند; از اين رو در قرآن مجيد خطاب به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فراوان آمده است كه خداوند متعال مى فرمايد:
(إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغُ);1
وظيفه تو فقط رساندن (پيام به مردم) است.
در مورد ديگرى مى فرمايد:
(إِنْ أَنْتَ إِلاّ نَذيرٌ);2
تو فقط انذارگر و بيم دهنده اى.
اين گونه هدايت همان نشان دادن راه و بازداشتن از ضلالت و گم راهى است; ولى ايصال به مطلوب نيست. پيشوايان ما در اين نوع هدايت با پيامبران الهى شريك هستند.
نشان دادن راه گونه اى از هدايت و راهنمايى است; چرا كه اگر سكوت كند و راه را نشان ندهد، ناگزير آن فرد متحيّر خواهد ماند.

برترى ائمّه بر پيامبران
امامان ما از انبياى سلف جز پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله و حتّى از پيامبران اولوالعزم افضل هستند. در اين باره به تفصيل در پژوهش هاى خود سخن گفته ايم. اين برترى به طور علمى و با اسلوبى برآمده از كتاب و سنّت ثابت شده و در اين راه از عقل هم مى توان يارى گرفت كه خود به بحث مستقلى نياز دارد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
الأنبياء والمرسلون على أربع طبقات... وقد كان إبراهيم عليه السلام نبيّاً وليس بإمام حتّى قال اللّه: (إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا);1
پيامبران و فرستادگان چهار طبقه اند... و ابراهيم عليه السلام پيامبر بود و امام نبود تا اين كه خداوند فرمود: «همانا من تو را براى مردم امام و پيشوا قرار مى دهم».
دست كم در خصوص حضرت ابراهيم امامت، مقام بالاترى از نبوّت بوده است. اگر ابراهيم عليه السلام مقام هدايت را داشته كه همان ارائه طريق باشد; وقتى به مقام امامت رسيد، ناگزير بايستى هدايتش يك درجه بالاتر برود كه گفتيم ايصال به مطلوب بالاتر است. پس ايصال به مطلوب از شئون امامت مى شود. با توجّه به مقدّماتى كه بيان شد، هر كه مأموم چنين امامى شود، به بركت امام عليه السلام به همان مقام مطلوب يا كمال مناسب خواهد رسيد.
پس اين هدايت، هدايت تكوينى مى شود; چرا كه مى فرمايد: (يَهْدُونَ بِأَمْرِنا);2 «به امر ما (مردم را) هدايت مى كردند».
پس ائمه عليهم السلام هم از نظر تكوينى هدايت گرند و هم از نظر تشريعى; چون امر خداوند دو نوع است:
1 . امر تكوينى;
2 . امر تشريعى.
از سوى ديگر فعل مضارع «يهدون» ظهور در استمرار دارد. ائمّه هم اكنون نيز كه در اين عالم نيستند، باز هم «يهدون بأمرنا» هستند.
با اين بيان، ائمّه عليهم السلام هم راهنماى بشر به سوى حقّ و معلّم معارف و حقايق و احكام هستند تا انسان را از شرك و ديگر گم راهى ها نجات دهند، و هم واسطه فيض الهى در عالم تكوين كه به بركت وجودشان انسان و ديگر موجودات به كمال مناسب شأن و حالشان برسند.
اينك اين پرسش مطرح است كه اگر جعل و قرار از ناحيه بارى تعالى در مورد امامان هدايت گر است، اين جعل و قرار در امامان ضلال و گم راه نيز هست و هر دو به خدا برمى گردد. پس امام هدايت گر و امام گم راه كننده هر دو از جانب خدا هستند و اين چگونه خواهد شد؟
جعل و قرار دو نوع است:
1 . جعل ابتدايى;
2 . جعل غير ابتدايى.
آيه اى كه درباره امامان هدايت گر آمده جعل ابتدايى است و به چيزى مسبوق نيست; امّا در آيه مربوط به امامان ضلال و گم راه گر چنين نيست; چرا كه خود آن ها گم راه شده اند و گم راه كننده بوده اند. آيه درباره امامان ضلال در سياق قصّه فرعون و هامان است. آن جا كه خداوند مى فرمايد:
(فَلَمّا جاءَهُمْ مُوسى بِآياتِنا بَيِّنات قالُوا ما هذا إِلاّ سِحْرٌ مُفْتَرىً وَما سَمِعْنا بِهذا في آبائِنَا اْلأَوَّلينَ * وَقالَ مُوسى رَبّي أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى مِنْ عِنْدِهِ وَمَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظّالِمُونَ * وَقالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلاَُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِله غَيْري فَأَوْقِدْ لي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لي صَرْحًا لَعَلّي أَطَّلِعُ إِلى إِلهِ مُوسى وَإِنّي َلأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبينَ * وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي اْلأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ * فَأَخَذْناهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظّالِمينَ * وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ * وَأَتْبَعْناهُمْ في هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحينَ);3
هنگامى كه موسى با معجزه هاى روشن ما به سوى آنان آمد، گفتند: اين چيزى جز سحر نيست كه به دروغ به خدا بسته شده. ما هرگز چنين چيزى را از نياكان خود نشنيده ايم. موسى گفت: پروردگارم از حال كسى كه هدايت را از نزد او آورده و كسى كه فرجام نيك جهان (هستى و آخرت) از آنِ اوست، آگاه تر است. به يقين او ستم گران را رستگار نخواهد كرد. فرعون گفت: اى گروه اشراف! من خدايى جز خودم براى شما سراغ ندارم. پس اى هامان! براى من آتشى بر گِل بيفروز (و آجرهايى بساز) و براى من برج بلندى ترتيب ده تا از خداى موسى خبر گيرم; و هر چند من گمان مى كنم كه او از دروغ گويان است. فرعون و سپاهيانش به ناحق در زمين تكبّر ورزيدند و گمان كردند كه به سوى ما باز گردانده نمى شوند. پس ما نيز او و سپاهيانش را گرفتيم و به دريا افكنديم. پس بنگر سرانجام ستم گران چگونه بود. و آنان (فرعونيان) را پيشوايانى قرار داديم كه به سوى آتش دعوت مى كنند و روز رستاخيز يارى نخواهند شد و در اين دنيا لعنت در پى آنان قرار داديم و روز رستاخيز از زشت رويان خواهند بود.
آن گاه كه هدايت هاى حضرت موسى عليه السلام در آن ها تأثير نكرد و گوش فرا ندادند و ضلالت و گم راهى را برگزيدند، خود امام براى گم راهان شدند. روشن است كه اين جعل و قرار غير از آن جعل و قرار به قاعده لطف است كه مى فرمايد:
(أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا);4
پيشوايانى كه به امر ما (مردم را) هدايت مى كردند.
و در ادامه مى فرمايد:
(وَأَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَإِقامَ الصَّلاةِ وَإيتاءَ الزَّكاةِ وَكانُوا لَنا عابِدينَ);2
به آنان انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و اداى زكات را وحى كرديم و آنان تنها ما را عبادت مى كردند.
چرا كه وحى بر ائمّه عليهم السلام نازل مى شده است كه در توضيح عبارت «ومهبط الوحى» گفتيم كه آيا بر خود امام عليه السلام وحى نازل مى شده و يا نه وحى نبوده الهام بوده كه بخشى از وحى است؟ اگر وحى بوده، اين چه وحيى بوده كه بر آن بزرگواران نازل مى شده است. و به طور قطع منظور وحى نبوّت نبوده است; چرا كه بعد از پيامبر اسلام، پيامبرى نمى باشد.
كوتاه سخن اين كه ائمّه عليهم السلام ائمّه هدايت گرند كه خداوند آن ها را جعل و نصب كرده است تا به توسّط آنان همه فيوضات، معنويّات، ارشادات، هدايات و بركات بر انسان و ديگر خلايق برسد، به ويژه اگر حرف «باء» در «بأمرنا» به معناى سببيّت بوده باشد كه هر چه هست از خداست; اما به توسّط ائمه هدى، در نتيجه اين مقام از مقامات ويژه امامان معصوم عليهم السلام خواهد بود.
پس با توجّه به آن چه در زيارت جامعه آمده، بحث ولايت تكوينى و تشريعى و ولايت بر احكام مطرح مى شود، و با توجّه به اين عبارات و روايات، مختصرى با مسئله ولايت آشنا شديم و ولايت تكوينى و تشريعى را به طور مفصل و جداگانه بحث خواهيم كرد.
1. بصائر الدرجات: 393 و 394، الكافى: 1 / 174 ـ 175، حديث 1، الاختصاص: 23، بحار الانوار: 11 / 55، حديث 52.
2. سوره انبياء (21): آيه 73 و سوره سجده (32): آيه 24.
3. سوره قصص (28): آيات 36 ـ 42.
4 و 2. سوره انبياء (21): آيه 73.

هدايت گر هر گروهى
بنابرآن چه مطرح شد، راه هدايت منحصر به راهى است كه ائمّه عليهم السلام ارائه كنند و يا به آن جا كه ايصال نمايند. در آيه اى از قرآن مى خوانيم:
(إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْم هاد);1
تو فقط بيم دهنده اى و براى هر گروهى هدايت گرى است.
واژه «إنّما» حصر را در پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله در مورد منذر بودن افاده مى كند. احاديث بسيارى در كتاب هاى شيعه و سنّى در ذيل اين آيه نقل شده كه بى ترديد احاديث معتبرى هستند كه وقتى اين آيه نازل شد، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
أنا المنذر وعلي الهادي من بعدي. يا علي! بك يهتدي المهتدون;2
من بيم دهنده هستم و على هدايت گر پس از من است. اى على! هدايت شوندگان به بركت تو هدايت خواهند شد.
1. سوره رعد (13): آيه 7.
2. الكافى: 1 / 192، مجمع البيان: 6 / 15، تفسير نور الثقلين: 2 / 482، حديث 16، بحار الانوار: 23 / 2، فتح البارى: 8 / 286، نظم درر السمطين: 90، شواهد التنزيل: 1 / 383، حديث 400 ـ 398، تاريخ مدينة دمشق: 42 / 359.

اختلاف اُمّت
آن گاه كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله از دنيا رفت، بين اُمّت اختلافى شديد واقع شد و اُمّت پراكنده شدند. پيامبر خدا در حديثى كه شيعه و سنّى بر آن اتّفاق دارند مى فرمايد:
ستفترق اُمّتي على ثلاثة وسبعين فرقة، منها فرقة ناجية والباقون هالكون;1
به زودى اُمّت من به هفتاد و سه فرقه پراكنده خواهند شد كه يك فرقه از آن نجات يافته و بقيّه هلاك خواهند شد.
به مقتضاى اين حديث در بين اين فرقه ها يك فرقه نجات مى يابد و فرقه هاى ديگر هلاك مى شوند. وقتى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در ذيل آيه مى فرمايند:
يا علي! بك يهتدي المهتدون;
اى على! به وسيله تو هدايت شدگان هدايت خواهند يافت.
معلوم مى شود كه فرقه راه يافته و به نجات رسيده، فرقه اى است كه به وسيله هدايت امير مؤمنان عليه السلام راه يافته اند.
حاكم نيشابورى اين حديث را كه ذيل آيه مباركه آمده نقل كرده و مى گويد: اين حديث، حديث صحيح و معتبرى است.2
احمد بن حنبل نيز اين حديث را در مسند خود نقل مى كند.3 ابوبكر هيثمى محدّث بزرگ اهل سنّت بعد از نقل حديث احمد بن حنبل مى گويد: «رجال المسند ثقات».4
ابن عساكر به چند طريق اين حديث را نقل كرده است كه بى ترديد برخى از اسانيد او و ديگر محدّثان صحيح و معتبر هستند.5
بنابراين معلوم مى شود كه امامان هدايت گر پس از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله على و فرزندان پيشواى آن حضرت هستند. و كسانى كه پس از پيامبر خدا هدايت شدند و راه آن حضرت را ادامه دادند، شيعيان اهل بيت عليهم السلام هستند.
وقتى راه هدايت فقط راه ائمّه اهل بيت است; پس ائمّه ديگر ـ دانسته يا ندانسته ـ ائمّه ضلال و گم راهى خواهند بود. اين موضوع روشن و بديهى است.
متأسّفانه امروزه افرادى در دانشگاه ها ميان جوانان شبهه مى افكنند كه چگونه مى شود همه مردم گم راه باشند و فقط ما، اهل بهشت باشيم؟
در پاسخ اين شبهه بايد گفت: مگر نه اين است كه همه ارباب اديان و غير آنان گم راهند و اهل دوزخ جز اهل اسلام؟! پس همه يهوديان، مسيحيان، مجوسيان، مشركان و ملحدان در طول تاريخ اهل دوزخند. با پيوند حديث افتراق به اين آيه مباركه و مراجعه به رواياتى كه از طريق اهل تسنّن در اين باره نقل شده است، اين نتيجه به دست مى آيد كه در بين اهل اسلام نيز فقط فرقه شيعه دوازده امامى اهل نجات هستند و اين يك موضوع بديهى است، مگر اين كه ـ نعوذ باللّه ـ گفته شود: قرآن در اين جا مبالغه دارد و همه اين احاديث دروغند.
سخن ما، همواره بر كتاب و سنّت مستند و مبتنى است و در مصادر اهل تسنّن نيز اين گونه آمده است و ما بارها بيان كرده ايم كه ادلّه امامت و حقّانيت اهل بيت عليهم السلام در كتاب هاى اهل تسنّن موجود است و خواهانِ حقيقت بايد تحقيق كند.
اگر در ذيل آيه اى احاديث با سندهاى معتبر متّفق عليه بين فريقين از پيامبر اكرم نقل شود و آيه را تفسير كند، در واقع كلام رسول خدا در حكم تتمّه كلام خدا خواهد بود، گويى آن هم جزو آيه است.
خداوند متعال مى فرمايد:
(وَلِكُلِّ قَوْم هاد);6
و براى هر گروهى هدايت گرى است.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در ذيل اين آيه مى فرمايد:
... وعلي الهادي، بك يا علي يهتدي المهتدون من بعدي;7
... على آن هدايت گر است و اى على به واسطه تو پس از من هدايت شوندگان راه مى يابند.
كوتاه سخن اين كه ائمّه عليهم السلام يگانه پيشوايان هدايت گرند و امّا بزرگان فرقه هاى ديگر ـ دانسته يا ندانسته ـ ائمّه و پيشوايان ضلال و گم راهى هستند.
1. الصراط المستقيم: 2 / 96، بحار الانوار: 36 / 336، حديث 198. اين روايت در منابع اهل سنّت از جمله: عمدة القارى: 18 / 224، المواقف: 3 / 649، با اندك تفاوتى آمده است.
2. المستدرك على الصحيحين: 3 / 129. در اين منبع اين گونه آمده است: «بسنده عن المنهال بن عمرو، عن عباد بن عبداللّه الأسدى، عن علي: (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْم هاد)، قال علي: رسول اللّه المنذر وأنا الهادي. هذا الحديث صحيح الاسناد ولم يخرجاه.»
3. مسند احمد بن حنبل: 1 / 126.
4. «قوله تعالى: (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ) عن على رضي اللّه عنه في قوله: (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْم هاد) قال: رسول اللّه: المنذر والهادي رجل من بني هاشم. رواه عبداللّه بن أحمد والطبراني في الصغير والأوسط ورجال المسند ثقات.» (مجمع الزوائد: 7 / 41).
5. ر.ك: تاريخ مدينة دمشق: 42 / 358 و 359.
6. سوره رعد (13): آيه 7.
7. مجمع البيان: 6 / 15، شواهد التنزيل: 1 / 383، حديث 400، تاريخ مدينة دمشق: 42 / 359، تفسير جامع البيان: 13 / 142.
منبع:کتاب با پیشوایان هدایتگر – 1
نوشته آیت الله سید علی میلانی

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن