مجلس هفتادم سه شنبه سه روز از جمادى الاولى 368 مانده

امالی شیخ صدوق

1- امام صادق (ع) فرمود:
دعا كردن مرد براى برادر دينى در پشت سر او روزى را فراوان نمايد و بدى را بگرداند.

2- ابراهيم بن هاشم گويد:
عبد اللّه بن جندب را در موقف عرفات ديدم و از وضع او بهترى
نديدم هميشه دست ب آسمان داشت و اشكش بر دو گونه اش روان بود تا بزمين ميرسيد چون مردم برگشتند گفتم اى ابا محمد بهتر از وضع تو در موقف نديدم گفت بخدا جز براى برادرانم دعا نكردم براى آنكه أ بو الحسن موسى بن جعفر بمن خبر داد كه هر كه پشت سر براى برادرش دعا كند از عرش ندا رسد براى تو بهر دعائى صد هزار چندانست و اگر براى خود دعا كنم ندانم مستجاب شود يا نه .

3- رسول خدا (ص) فرمود:
هيچ مرد و زن مؤمن از اول روزگار تا روز قيامت نباشد جر آنكه شفيع آن كسى باشند كه در دعايش بگويد
اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات
، بنده اى باشد كه روز قيامت دستور دهند بدوزخش برند او را بسوى دوزخ بكشند و همه مرد و زن مؤمن گويند خدايا اينست كه براى ما دعا مى كرد ما را در باره او شفيع كن خدا شفاعت آنها بپذيرد و او نجات يابد.

4- امام صادق (ع) فرمود:
هر كه دعاى بر چهل مؤمن را بر خود مقدم دارد دعاى خودش مستجاب شود.

5- حسين بن خالد صيرفى گويد:
بامام رضا گفتم مردى استنجا كند و نقش انگشترش لا اله الا اللّه است فرمود بد دارم برايش ، گفتم قربانت مگر رسول خدا و هر يك از پدرانت انگشتر بدست چنين كارى نميكردند؟ فرمود چرا ولى آنها انگشترشان را بدست راست داشتند از خدا بپرهيزيد و خود را بپائيد، گفتم نقش خاتم امير المؤمنين چه بود؟ فرمود چرا از آنها كه پيش از او بودند نپرسيدى ؟ گفتم اكنون ميپرسم ، فرمود نقش خاتم آدم لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه بود كه با خود از بهشت آورده بود و نوح چون بر كشتى سوار شد خدا باو وحى كرد اى نوح اگر از غرق ميترسى هزار بار مرا تهليل گو و نجات بجو من تو را و هر كه با تو ايمان آورده نجات دهم فرمود چون نوح و همراهانش بر كشتى نشستند و بادبان بالا كردند باد تندى وزيد و نوح از غرق ترسيد و از سرعت باد نتوانست هزار بار لا اله الا اللّه گويد و بزبان سريانى گفت هلوليا هزار بار هزار بار اى كشتى برجا باش گويد بادبان استوار شد و كشتى براه خود ادامه داد نوح گفت سخنى كه بوسيله اش خدا مرا از غرق ايمن داشت سزاست كه از من جدا نباشد و در خاتم خود نقش كرد لا اله الا اللّه الف مرة يا رب اصلحنى ، فرمود چون ابراهيم را در كفه منجنيق نهادند جبرئيل خشم كرد خدا باو وحى كرد اى جبرئيل چرا خشم كردى ؟ عرضكرد براى خليل تو كه در روى زمين جز او كسى تو را نپرستد و دشمن خودت و او را بر او مسلط كردى خدا باو وحى كرد خاموش باش بنده اى چون تو شتاب دارد كه از فوت بترسد ولى من هر آن بخواهم بنده خود را نجات دهم جبرئيل خوشدل شد رو بابراهيم كرد و گفت حاجتى ندارى ؟ فرمود بتو نه در اينجا خدا خاتمى فرستاد كه شش حرف در آن نقش بود، لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه ، لا حول و لا قوة الا باللّه فوضت امرى الى اللّه اسندت ظهرى الى اللّه ، حسبى اللّه ، خدا باو وحى كرد كه آن را در انگشت كن كه من آتش ‍ را بر تو سرد و سلامت سازم ، نقش خاتم موسى دو حرف بود كه از تورات باز گرفته بود صبر كن اجر بر، راستگو نجات جو، فرمود نقش خاتم سليمان (ع) سبحان من الجم الجن بكلماته ، نقش خاتم عيسى دو حرف بود كه از انجيل در آورده بود خوشا بر بنده اى كه از او ياد خدا شود و بدا بر بنده اى كه از او خدا از ياد برود، نقش خاتم محمد (ص) لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه ، نقش خاتم امير المؤمنين (ع) الملك للّه ، نقش خاتم حسن (ع) العزة للّه ، نقش خاتم حسين (ع) ان اللّه بالغ امره ، على بن الحسين (ع) انگشتر پدر بدست ميكرد و محمد بن على (ع) خاتم حسين (ع) بدست مينمود و نقش خاتم جعفر بن محمد (ع) اللّه ولى و عصمتى من خلقه بود، نقش ‍ خاتم موسى بن جعفر (ع) حسبى اللّه بود، حسين بن خالد گفت أ بو الحسن الرضا دست خود را دراز كرد و خاتم پدر در انگشتش بود و نقش آن را بمن نمود.

6- زيد بن على گويد:
از پدرم پرسيدم كه جد ما رسول اللّه را بمعراج بردند و خدا باو پنجاه نماز تكليف كرده چرا براى امتش تخفيف نخواست تا موسى بن عمران باو گفت برگرد و از پروردگارت تخفيف بخواه كه امتت توان آن ندارند، فرمود اى پسر جان رسول خدا بالاى سخن خدا سخن نميگفت و هر چه باو دستور ميداد باو مراجعه نميكرد ولى چون موسى اين درخواست را از او كرد و شفيع امتش شد روا نبود شفاعت برادرش را رد كند و نزد خدا برگشت و تخفيف خواست تا به پنج نماز رسيد.
گويد گفتم پدر جان چرا با درخواست موسى از پنج نماز تخفيف نخواست ؟ فرمود پسر جان خواست كه امتش با اين پنج نماز ثواب پنجاه نماز را ببرند براى آنكه خدا (سوره انعام - 162) فرمود هر كه حسنه اى آورد ده برابر اجر برد، ندانى كه چون بزمين آمد جبرئيل باو نازل شد و گفت اى محمد پروردگارت بتو سلام رساند و ميفرمايد همان پنج به پنجاه است گفته من عوض نشود و من به بندگان ستم نكنم گويد گفتم پدر جان مگر اين نيست خدا را مكانى نيست ؟ گفت آرى برتر است از آن گفتم پس چه معنى دارد گفته موسى كه بپروردگارت برگرد؟ فرمود همان معنى كه گفتار ابراهيم دارد كه گفت من بسوى پروردگارم ميروم او مرا رهبرى ميكند و گفته موسى را دارد كه شتاب كردم بسوى تو پروردگارا تا خشنود شوى و همان معنى كه گفته خدا دارد (الذاريات - 50) بسوى خدا گريزيد (يعنى حج كنيد) اى پسر جان براستى كعبه خانه خداست هر كه حج خانه كند قصد خدا كرده مساجد خانه هاى خدايند هر كه بدانها شتابد بسوى خدا شتافته و قصد او كرده نماز گذار تا در نماز است برابر خدا ايستاده اهل موقف عرفات برابر خدا ايستاده اند خداى تبارك و تعالى در آسمانهاى خود بقعه ها دارد هر كه بيكى از آنها بالا رود بسوى خدا بالا رفته ، نميشنوى گفته خداى عز و جل را كه ميفرمايد ملائكه دوزخ بسوى او بالا روند و خدا در داستان عيسى ميفرمايد بلكه خدا او را بسوى خود بالا برد و ميفرمايد سخنهاى خوب بسوى او بالا روند و كار شايسته را بالا برد

7- عبد السلام بن صالح هروى گويد:
بامام رضا (ع) گفتم يا ابن رسول اللّه چه فرمائى در حديثى كه اهل حديث روايت كنند كه مؤمنان پروردگار خود را در منازل بهشتى خودشان زيارت كنند؟
فرمود اى ابا صلت براستى خداى تبارك و تعالى پيغمبر خود را بر همه خلقش برترى داد از انبياء و ملائكه و طاعتش را طاعت خود مقرر كرد و متابعتش را متابعت خود و زيارتش را زيارت خود در دنيا و آخرت فرمود (نساء- 80) هر كه رسول را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده و فرمود (فتح - 10) براستى كسانى كه با تو بيعت كنند همانا با خدا بيعت كرده اند دست خدا بالاى دست آنها است ، پيغمبر هم فرمود هر كه مرا در زندگى يا پس از مرگ زيارت كند خداى جل جلاله را زيارت كرده درجه پيغمبر در بهشت بالاترين درجه است هر كه او را در درجه بهشتى او را زيارت كند خدا را زيارت كرده گويد باو گفتم يا ابن رسول اللّه چه معنى دارد آن خبرى كه روايت كرده اند ثواب لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ نظر بروى خداست ؟
فرمود اى ابا صلت هر كه خدا را بروئى چون چهره ها وصف كند كافر است مقصود از وجه خدا پيغمبران و حجج اويند كه بوسيله آنها بسوى خدا روند و دين و معرفت او، خدا فرموده (الرحمن 26- 27) هر كه بر روى زمين است فنا شود و وجه پروردگارت بماند و خدا فرمود (انبياء آيه آخر) هر چيزى فانى است جز روى او، نظر بانبياء خدا و رسولان و حجج او در درجاتشان ثواب بزرگى براى مؤمنان دارد در روز قيامت و پيغمبر فرمود هر كه دشمن دارد اهل بيت مرا و خاندانم را روز قيامت مرا نبيند و من او را نبينم و فرمود در ميان شما كسانيست كه پس از جداى من مرا نبينند اى ابا صلت براستى خداى تبارك و تعالى بمكان وصف نشود و بديده و وهم درك نشود گفت باو عرضكردم يا ابن رسول اللّه بمن خبر ده از بهشت و دوزخ كه امروزه خلق شده اند؟ فرمود آرى رسول خدا (ص) در بهشت وارد شد و دوزخ را هم ديد هنگام معراج خود، باو عرض كردم جمعى معتقدند كه امروز مقدرند و مخلوق نيستند فرمود آنها از ما نيستند و ما هم از آنها نيستيم هر كه منكر وجود فعلى بهشت و دوزخ است پيغمبر و ما را تكذيب كرده و از اهل ولايت ما نيست و در آتش دوزخ مخلد است خدا فرموده (الرحمن 43- 44) اينست دوزخى كه مجرمان آن را دروغ ميشمردند ميان آن و حميم داغ ميگردند.
پيغمبر فرمود چون مرا ب آسمان بردند جبرئيل دست مرا گرفت و ببهشت برد و از خرمايش بمن داد و خوردم و در صلب من نطفه شد و چون بزمين آمدم با خديجه مواقعه كردم و بفاطمه آبستن شد و فاطمه حوراء انسيه است و هر گاه مشتاق بوى بهشت شوم فاطمه دخترم را ميبويم

8- امام صادق (ع) فرمود:
مردى خدمت رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد يا رسول اللّه من
مشتاق جهادم و در آن نشاط دارم فرمود در راه خدا جهاد كن كه اگر كشته شوى زنده اى و نزد خدا روزى خورى و اگر بميرى اجرت با خداست و اگر برگردى از گناهان بيرون شدى چون روزى كه مادرت تو را زاده است گفت يا رسول اللّه من پدر و مادر پيرى دارم كه معتقدند با من انس دارند و رفتن مرا خوش ندارند، رسول خدا (ص) فرمود با پدر و مادرت باش بدان كه جانم بدست او است انس آنها بتو يك شبانه روز بهتر است از جهاد يك سال

9- حنان بن سدير از پدرش كه بامام باقر عرضكرد:
فرزند بجاى پدر مجازات شود؟ فرمود مجازاتى براى او ندارد مگر در دو چيز يكى آنكه پدرش بنده باشد او را بخرد و آزاد كند يا قرض داشته باشد و از او پرداخت كند

10- امام چهارم به عبيد اللّه بن عباس بن على نگاهى كرد و اشك چشمش را گرفت و فرمود:
روزى برسول خدا سخت تر از روز احد نگذشت كه عمويش حمزه در آن كشته شد و بعد از آن موته است كه عموزاده اش جعفر بن ابى طالب كشته شد سپس فرمود روزى چون روز تو نباشد اى حسين سى هزار مرد كه گمان ميكردند از اين امتند دور او را گرفتند و هر كدام بكشتن او بخدا تقرب ميجست و او خدا را ب آنها يادآور ميشد و پند نميگرفتند تا او را بستم و ظلم و عدوان كشتند.
سپس فرمود خدا عمويم عباس را رحمت كند كه جانبازى كرد و خود را فداى برادر كرد تا دو دستش قطع شد و خدا در عوض باو دو بال داد كه بدانها با فرشتگان در بهشت ميپرد چنانچه بجعفر بن ابى طالب عطا كرد و براى عباس نزد خداى تبارك و تعالى مقامى است كه در قيامت همه شهداء و اولين و آخرين بدان رشك برند الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و صلى اللّه على خير خلقه محمد و اهلبيته الطاهرين و حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: