مجلس چهل و ششم دو شب از ربيع الاول 368 گذشته

امالی شیخ صدوق

1- امام صادق (ع) ميفرمود:
هر كه برادرش بكارى اندر است كه بدش باشد و او را با قدرت بر جلوگيرى از آن باز ندارد باو خيانت كرده و هر كه از رفاقت احمق دورى نكند بسا باشد هم خلق او گردد.

2- رسول خدا (ص) فرمود:
براستى خداى عز و جل مرا با على بن ابى طالب برادر ساخت و دختر مرا از بالاى آسمان باو تزويج كرد و فرشتگان مقربش را بر آن گواه گرفت و او را براى من وصى و و جانشين نمود على از من است و من از او دوستش ‍ دوست من و دشمن او دشمنم و فرشتگان بدوستى او بخدا تقربجويند.

3- امام صادق (ع) فرمود:
خداى تبارك و تعالى اسلام را دين شما پسنديد با آن بسخاوت و حسن خلق و خوشرفتارى همراهى كنيد.

4- رسول خدا (ص) فرمود:
شوخى بسيار آبرو را ميبرد و خنده بسيار ايمان را نابود ميكند و دروغ خرمى را بر مياندازد.

5- رسول خدا (ص) فرمود:
هر كه مسلمانست نبايد نيرنگ و فريب كند زيرا من از جبرئيل شنيدم ميفرمود نيرنگ و خدعه در آتش است سپس فرمود از ما نيست كسى كه مسلمانى را گول زند، از ما نيست كسى كه بمسلمانى خيانت كند سپس فرمود جبرئيل روح الامين از نزد رب العالمين بمن نازل شد و گفت اى محمد بر تو باد بحسن خلق زيرا بد خلقى خير دنيا و آخرت را ميبرد هلا مانندتر شما بمن خوش خلق تر شماها است .

6- امام صادق (ع) فرمود:
هر كه نماز واجب را بخواند و دنبالش سى بار تسبيح گويد از گناهانش ‍ چيزى نماند جز آنكه فرو ريزد.

7- امام صادق (ع) فرمود:
جمعى اسير خدمت پيغمبر (ص) آوردند و دستور داد همه را بكشند جز يك مرد از آنها، آن مرد عرض كرد اى محمد پدرم قربانت و مادرم چطور مرا از ميان آن همه آزاد كردى فرمود جبرئيل بمن خبر داد از طرف خداى عز و جل كه در تو پنج خصلت خدا پسند است و رسولخواه غيرت سخت بر حرمت و سخاوت و حسن خلق و راستگوئى و شجاعت چون آن مرد اين سخن شنيد مسلمان شد از روى عقيده و بهمراه رسول خدا (ص) بسختى نبرد كرد تا شهيد شد.

8- عبد اللّه بن سليمان كه كتابها را خوانده بود گفت :
در انجيل خواندم ، اى عيسى در امر من كوشا باش و ياوه مسرا بشنو و فرمان بر اى زاده طاهره طهر بتول تو بى فحل آمدى من تو را براى نشانى همه جهانيان آفريدم مرا تنها بپرست و بر من توكل كن نيرومندانه كتاب را بدست گير و سير كن در اهل سوريا بزبان سريانى در پيش رويت تا هر جا تبليغ كن كه منم خداى هميشه اى كه زوال ندارم تصديق كنيد به پيغمبر امى صاحب شتر و جوشن و تاج كه همان عمامه است و نعلين و هراوه كه همان چوبدستى است صاحب دو چشم نجلاء و پيشانى بلند و دو گونه روشن و بينى برآمده و دندانهاى شمرده و گردنى سيمين و بلند و گلوگاهى طلائى و يك رشته مو از سينه تا ناف و شكم و سينه صاف و بى مو سيه چرده و باريك انگشت و سطبر كف و قدم چون روى بجائى كند با همه بدن باشد و چون راه رود گويا از وقار قدم از سنگ برآرد و از بلندى بزير آيد و چون با جمعى برآيد بر آنها بيفزايد عرق چهره اش چون مرواريد غلطان است و از او بوى مشك پراكنده گردد مانند او پيش از او ديده نشده و پس از او ديده نشود خوشبو و پر ازدواج و كم نسل است همانا نسلش از دخترى مباركه است كه در بهشت خانه اى دارد يكپارچه بدون ترك و ركچين او را در آخر الزمان كفالت نمايد چنانچه زكريا مادرت را كفالت كرد، دو فرزند دارد كه هر دو شهيد شوند سخنش قرآن است ، دينش اسلام و منم سلام خوشا بر كسى كه دورانش را دريابد و روزگارش ببيند و سخنش را بشنود عيسى عرض كرد پروردگارا طوبى چيست ؟ فرمود درختى در بهشت كه من آن را كشتم همه بهشت را سايه دهد بيخش از رضوان است و آبش از تسنيم كه چون كافور خنك است و مزه زنجبيل دارد هر كه از آن چشمه بنوشد هرگز تشنه نشود، عيسى عرض كرد بمن از آن بنوشان فرمود اى عيسى بر نوع بشر حرامست از آن بنوشند تا آن پيغمبر از آن بنوشد و بر امتها حرامست از آن بنوشند تا امت او از آن بنوشند من تو را نزد خود برآورم و در آخر الزمان فرود كنم تا از امت اين پيغمبر عجائبى بينى و ب آنها در دفع دجال لعين كمك كنى تو را وقت نماز فرود كنم تا با آنها نماز گذارى كه امت مرحومه اند.

9- مردى از ابن عباس پرسيد:
خدا چه چيز بهشت را نهان داشته با اينكه از ازواج و خدم و طيب و و شراب و ميوه آن خبر داده و خدا امر او را بيان كرده و در قرآنش نازل نموده ؟ فرمود آنچه نهان داشته جنت عدن است كه روز جمعه آفريده و بر آن سرپوش نهاده و هيچ آفريده از اهل آسمان و زمين آن را نديده و نبيند تا اهلش وارد آن شوند و خدا باو سه بار فرمايد سخن كن گويد طوبى للمؤمنين خداى جل جلاله فرمايد طوبى براى مؤمنان است و براى تو، مقاتل بنقل از ضحاك گفته كه ابن عباس فرمود پيغمبر فرمود هلا هر كه شش ‍ خصلت دارا باشد از آنها است راستگويد و بوعده وفا كند. امانت را رد كند و به والدين خود احسان كند و صله رحم نماى و از گناهانش آمرزشخواهد او مؤمن است .

10- مردى نزد امير المؤمنين آمد و گفت :
يا امير المؤمنين من بتو حاجتى دارم فرمود آن را بر زمين بنويس من بدحالى تو را آشكارا مينگرم بر زمين نوشت من فقير و نيازمندم على (ع) فرمود اى قنبر دو جامه باو بپوشان و او شروع بسرودن نمود و ميگفت :

گرم تو جامه زنخ داده اى كه كهنه شود   بپوشمت ز ستايش هزارها جامه
ستايشم ز براى تو حرمتى باشد   كه جاى آن نپذيرى هزار پيژامه
شود ز مدح و ثنا زنده نام صاحب آن   چنو كه زنده شود كوه و دشت از باران
بعمر خويش ز احسان بكس كناره مكن   كه بنده راست جزا طبق آنچه كرده عيان

على (ع) فرمود صد دينار طلا باو دادند باو عرض شد يا على او را توانگر ساختى ، فرمود من از رسول خدا (ص) شنيدم ميفرمود از مردم قدردانى كنيد سپس على فرمود كه من از مردمى در شگفتم كه بپول خود بنده ها را ميخرند و آزادان را باحسان خود نميخرند.

11- دو مرد قريشى خدمت امام چهارم آمدند فرمود:
حديثى از رسول خدا (ص) براى شما باز گويم ؟ گفتند آرى فرمود از پدرم شنيدم ميفرمود سه روز پيش از مرگ پيغمبر جبرئيل بر او نازل شد و عرض ‍ كرد اى احمد خدا مرا باحترام تو براى احوالپرسى تو فرستاده و با اينكه بهتر از تو ميداند ميفرمايد حالت چونست ؟ پيغمبر (ص) گفت غمگين و گرفتارم روز سوم جبرئيل و ملك الموت و فرشته اى بنام اسماعيل با هفتاد هزار فرشته آمدند جبرئيل پيش از آنها خدمت پيغمبر رسيد و عرضكرد خدا بطور خصوصى مرا براى احوالپرسى شما فرستاده ميفرمايد حالت چونست اى احمد؟ فرمود غمگين و گرفتارم اى جبرئيل ، در اينجا ملك الموت اجازه ورود خواست جبرئيل گفت يا احمد اين ملك الموتست كه اجازه دخول ميطلبد و پيش از تو از كسى اجازه ورود نخواسته و پس از تو هم از كسى نخواهد فرمود باو اذن بده جبرئيل باو اذن داد و آمد برابر پيغمبر ايستاد و گفت اى احمد خدا مرا خدمت شما فرستاده كه هر طور امر فرمائيد عمل كنم اگر فرمائى جانت را بگيرم و اگر نخواهى دست بكشم پيغمبر فرمود اى ملك الموت هر چه گويم عمل كنى ؟ گفت آرى من مامور باطاعتم جبرئيل ب آن حضرت عرض كرد اى احمد خدا مشتاق ملاقات تو است رسول خدا فرمود اى ملك الموت بدان چه مامورى عمل كن جبرئيل گفت اين آخرين دفعه است كه پاى بر زمين نهادم و مقصودم تو بودى در اين دنيا، چون رسول خدا وفات كرد و براى تسليت آمدند شخصى آمد كه آوازش را ميشنيدند و خودش را نميديدند و گفت درود بر شما و رحمت خدا و بركاتش هر نفسى مرگ را چشنده است و همانا روز قيامت مزد خود را دريابيد براستى نظر بخداى عز و جل دل آرامى از هر مصيبت و جانشين از هر دست رفته است و جبران هر فوت شده بخدا وثوق داشته باشيد و باو اميدوار باشيد زيرا مصيبت زده كسى است كه از ثواب محروم باشد و السلام عليكم و رحمت اللّه و بركاته على بن ابى طالب (ع) فرمود ميدانيد اين كيست ؟ اين خضر (ع) است .

12- فاطمه (ع) به رسول خدا (ص) گفت :
پدر جان روز موقف اعظم و روز فزع تو را كجا ديدار كنم ؟ فرمود اى فاطمه بر در بهشت كه لواء حمد بامنست و من بدرگاه پروردگار شفيع امتم باشم ، عرضكرد پدر جان اگر آنجا خدمتت نرسم ؟ فرمود سر حوض مرا ديدار كن كه امتم را سيراب ميكنم عرضكرد اگر آنجا ديدارت نكردم ؟ فرمود بر صراط مرا ملاقات كن كه ايستاده ام و ميگويم پروردگارا امتم را سالم دار عرضكرد آنجا هم نشد فرمود مرا پاى ميزان ديدار كن ، كه ميگويم پروردگارا امتم را سالم دار، عرضكرد آنجا هم نشد فرمود مرا بر پرتگاه دوزخ برخورد كن كه زبانه و شعله اش را از امتم جلو گيرم فاطمه از اين خبر شاد شد.

13- على (ع) فرمود:
آيه اى از قرآن نازل نشده مگر آنكه ميدانم كجا نازل شده در باره كى نازل شده و در چه موضوعى نازل شده ، در دشت است يا كوه گفتند در باره خودت چه نازل شده ؟ فرمود اگر از من نميپرسيديد بشما نميگفتم در باره من اين آيه نازل شده (رعد- 7) همانا تو منذرى و براى هر قومى رهبرى . رسول خدا منذر است و من رهبر بدان چه آورده است .

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: