مجلس سى و نهم روز جمعه هفتم صفر 368

امالی شیخ صدوق

1- امام صادق (ع) فرمود:
هر كه جنازه مؤمنى را تشييع كند تا بخاك سپرده شود خداى عز و جل هفتاد هزار فرشته موكل كند او را تشييع كنند و برايش آمرزش خواهند چون از گورش در آيد.

2- امام صادق (ع) از پدرش فرمود:
نماز گذار بر هر كه بميرد از اهل قبله و حسابش با خداى عز و جل است .

3- امام باقر (ع) فرمود:
هر كه جنازه مرد مسلمانى را تشييع كند روز قيامت چهار شفاعت باو داده شود و چيزى نگويد جز آنكه فرشته اى گويد از آن تو باد مانند آن .

4- معمر بن راشد گويد:
شنيدم امام صادق (ع) ميفرمود يك يهودى خدمت پيغمبر آمد و تند ب آن حضرت نگاه ميكرد، فرمود اى يهودى چه حاجت دارى ؟ عرضكرد تو برترى يا موسى بن عمران پيغمبر كه خدا با او سخن گفت و تورات و عصا باو داد و دريا را برابرش شكافت و با ابر بر سرش سايه انداخت ، پيغمبر فرمود خوب نيست كسى خود را ستايد ولى گويم كه چون آدم گناه كرد توبه اش اين بود كه گفت خدايا تو را بحق محمد و آل محمد خواهش كنم مرا بيامرزى و خدايش آمرزيد و چون نوح سوار كشتى شد و از غرق ترسيد گفت خدايا از تو خواهم بحق محمد و آل محمد كه مرا از غرق نجات دهى و خدا او را نجات داد و چون ابراهيم را ب آتش افكندند گفت خدايا بحق محمد و آل محمد مرا از آن نجات ده و خدا آن را بر او سرد و سلامت كرد و چون موسى عصا افكند و از آن ترسيد گفت خدايا از تو خواهم بحق محمد و آل محمد كه مرا امان دهى و خداى جل جلاله فرمود مترس تو برترى اى يهودى اگر موسى مرا ادراك ميكرد و بمن ايمان نمياورد ايمانش سودى نداشت و نه نبوتش اى يهودى از ذريه من است آن مهدى كه چون ظهور كند عيسى بن مريم براى ياريش فرود آيد و او را پيش دارد و پشت سرش ‍ نماز گذارد.

5- طاوس يمانى گويد:
بحجر ميگذشتم و ديدم شخصى راكع و ساجد است در او تامل كردم على بن الحسين (ع) بود با خود گفتم مردى شايسته از اهل بيت نبوتست بخدا دريافت دعايش غنيمتى است انتظار بردم تا از نمازش فارغ شد و دو كف دست بلند كرد و ميگفت سيدى ، سيدى اين دو دست منست كه پرگناه بدرگاهت برآوردم و اين دو چشم منست كه پر از اميد بتو خيره است ، آنكه به پشيمانى و خوارى بدرگاهت دعا كند حق دارد كه بكرم و تفضل پاسخش ‍ دهى اى سيد من مرا بدبخت آفريدى تا گريه طولانى كنم يا خوشبخت تا مژده اميد بخش دريابم سيد من اعضاى مرا براى گرز خوردن آفريدى يا روده هايم را براى نوشيدن حميم ، سيد من اگر بنده اى ميتوانست از مولاى خود بگريزد من اول گريزان از تو بودم ولى من ميدانم كه از دست تو بيرون نميروم ، سيد من اگر شكنجه كشيدن من در ملك تو ميافزود من از تو خواستار صبر بر آن بودم جز آنكه ميدانم در ملك تو نيفزايد طاعة مطيعان و از آن نكاهد نافرمانى عاصيان : سيد من من كه باشم و چه اعتبارى دارم ؟ مرا بفضل خود ببخش و بستر خود بپوشان و از توبيخم بكرامت آبرويت در گذر، معبودا، سيدا، بمن رحم كن كه بر بستر افتاده ام و بدست دوستانم پهلو بپهلو ميشوم ، بمن رحم كن كه روى سنگ غسالخانه افكنده شده و همسايگان نيكم مرا غسل ميدهند و بمن رحم كن كه جنازه ام بر دوش ‍ خويشان حمل مى شود و در خانه تاريك گور به وحشت و غربت و تنهائيم رحم كن .
طاوس گويد من گريستم تا ناله ام بلند شد و آن حضرت بمن توجه كرد و فرمود اى يمانى چرا گريه ميكنى مگر اين موقعيت گنهكاران نيست گفتم حبيبم بخدا شايسته است كه تو را رد نكند با آنكه جدت محمد است گويد در اين ميان جمعى از اصحاب حضرت آمدند و ب آنها رو كرد و فرمود اى جمع يارانم شما را ب آخرت سفارش كنم نه بدنيا زيرا نسبت بدنيا سفارش ‍ داريد و بدان آزمند و متمسكيد اى ياران من دنيا محل گذر و آخرت خانه پايندگى است از گذرگاه خود براى آسايشگاه خود توشه گيريد و پرده را نزد كسى كه از اسرار شما آگاهست ندريد دل خود را از دنيا بيرون كنيد پيش از آنكه تنهاى شما را از آن بيرون برند آيا نديديد و نشنيديد كه مردم پيش از شما از امم گذشته و روزگاران ديرين چگونه غافلگير شدند نديديد چگونه رسوا شدند و خوارى بر آنها باريد و شادى آنها پس از زندگى خوش و رفاه عوض شد و درو داس بلا شدند و نمونه عبرت گرديدند اين را گفتم و براى خود و شما آمرزشخواهم .

6- امام صادق (ع) فرمود:
در مدينه مردى بود دلقك كه مردم را ميخندانيد، گفت اين مرد را نتوانستم بخندانم مقصودش على بن الحسين (ع) بود فرمود على (ع) ميگذشت دو غلام همراهش بود چون چشم آن دلقك باو افتاد رداى آن حضرت در بر گرفت و رفت و آن حضرت توجهى نكرد آن مسخره را دنبال كردند و رداء را از او گرفتند و آوردند و بدوش او انداختند ب آنها فرمود اين كيست ؟
گفتند مرديست دلقك كه مردم را ميخنداند، فرمود بگوئيد براى خدا روزيست كه در آن مردم بيهوده زيان كارند.

7- امير مؤمنان (ع) فرمود:
اهل دين نشانه هائى دارند كه بدان شناخته ميشوند، راست گفتارى ، امانت دارى وفاء بعهد صله ، رحم ، رحم بر ناتوان كم ، آميختن با زنان ، بذل معروف ، خوش خلقى ، خوش برخوردى ، پيروى از دانش و آنچه بخدا نزديك كند طوبى از آنها است و سرانجام نيك ، طوبى درختى است در بهشت بيخ آن در خانه پيغمبر است و در خانه هر مؤمن شاخه اى از آنست و هر چه بخواهد آن شاخه براى او بياورد اگر سوار تندرو صد سال در سايه اش بدود از آن بيرون نرود و اگر كلاغى از پاى آن بپرد تا از پيرى سقوط كند ببالايش نرسد هلا در اين نعمت رغبت كنيد، مؤمن بخود مشغول است و مردم از او در آسايشند و چون شب شود رو بر خاك نهد و برابر خدا سجده كند با اعضاى محترم خود با آنكه او را آفريد، براى آزادى خود راز گويد، هلا چنين باشد.

8- امام صادق (ع) فرمود:
خداوند رسول خدا (ص) را بمكارم اخلاق مخصوص ساخت خود را بدان بيازمائيد و اگر در شما باشد خدا را حمد كنيد و فزونى آن را بخواهيد و آن را ده شمرد: يقين ، قناعت ، صبر، شكر، حلم ، حسن خلق ، سخاوت ، غيرت ، شجاعت . مروت .

9- امام هشتم بسند پدرانش فرمود:
چون مرگ امام مجتبى در رسيد گريست باو گفتند شما با اين نزديكى برسول خدا گريه كنيد با آنچه كه او در باره شما گفته است و بيست بار بحج پياده رفتيد و مال خود را سه بار تا برسد به نعلين با خدا قسمت كرديد؟ فرمود براى دو چيز گريه كنم هراس ملاقات خدا و دورى از دوستان .

10- خداى جل جلاله فرمود:
منم خدا معبود حقى جز من نيست بتوان خود خلق را آفريدم و هر كه از پيغمبران را خواستم از آنها برگزيدم و از ميان آنها محمد حبيب و خليل و صفى خود را بر گزيدم و او را بخلق خود مبعوث كردم و على را براى او برگزيدم و برادر و وصى و وزير و ادا كن بعد از او بخلقم ساختم و خليفه خود بر بندگانم نمودم تا قرآن مرا براى آنها بيان كند و در ميان آنها بحكم من سير كند، او را علم رهبر از گمراهى و باب خود كه از او در آيند و خانه خود كه هر كه وارد شود از دوزخم در امانست نمودم و او است دژ من كه هر كه بدان پناهد از بد دنيا و آخرت محفوظ است و وجه من است كه هر كه بدو رو كند از او رو نگردانم و حجت منست در آسمانها و زمين بر هر كه در آنها است از خلقم نپذيرم كردار هيچ عاملى را جز با اقرار به ولايت او و نبوت احمد رسولم ، او است دو دست گشاده ام بر بندگانم او است نعمتى كه بهر كه دوست داشتم دادم و او را ولى و شناساى او نمودم و هر كه از بندگانم را دشمن دارم براى آنست كه از شناسائى و ولايتش روگردانست و بعزت خود سوگند خوردم و بجلالم قسم خوردم كه هيچ كدام بندگانم على را دوست ندارند جز آنكه آنها را از دوزخ بركنار دارم و ببهشت وارد كنم و دشمن ندارد او را كسى و از ولايتش رو نگرداند جز آنكه او را دشمن دارم و در دوزخ درآرم كه چه بد سرانجامى است .

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: