مجلس سى و سوم روز جمعه نيمه محرم 368

امالی شیخ صدوق

1- رسول خدا فرمود:
خداى تبارك و تعالى فرمايد فاتحة الكتاب را ميان خودم و بندگانم دو نيمه كردم نيمه اى از من است و نيمه اى از بنده من و از آن بنده منست آنچه خواهش كند گاهى كك بنده گويد بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خداى جل جلاله فرمايد بنده ام بنامم آغاز كرد و بر من لازمست امورش را تمام كنم و احوالش را مبارك سازم چون گويد الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ فرمايد بنده ام ستايشم كرد و دانست هر نعمتى دارد از منست و هر بلا از او بگردد بفضل من است شما گواه باشيد نعمت آخرت را بنعمت دنيايش افزودم و بلاهاى آخرت را از او گردانيدم چنانچه بلاى دنيا را، چون گويد الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ فرمايد گواهى داد من رحمان و رحيمم شما گواه باشيد كه من بهره وافر رحمتم و عطاى شايانم باو دهم چون گويد مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ فرمايد گواه باشيد كه چون اعتراف كرد من مالك روز جزايم حسابش را آسان كنم و حسناتش را بپذيرم و از بد كرداريش درگذرم ، چون گويد إِيّاكَ نَعْبُدُ فرمايد بنده ام راست گفت تنها مرا پرستد گواه باشيد كه باو ثواب عبادتش را بدهم ثوابى كه هر كه مخالف عبادت او رفته بر او رشك برد، چون گويد وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ فرمايد از من كمك خواست و بمن پناه برد گواه باشيد كه او را در كارش كمك كنم و در سختيها بفريادش رسم و روز گرفتارى دستش را بگيرم ، چون گويد اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ تا آخر سوره فرمايد اين از بنده منست و بنده من هر چه خواهد از آن او است و براى بنده ام اجابت كردم و آنچه آرزو داشت باو دادم و از آنچه ترسيد او را آسوده ساختم بامير المؤمنين عرض شد اى آقا بما خبر ده كه بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ جزء فاتحة الكتابست ؟ فرمود آرى پيغمبر آن را ميخواند و يك آيه از آن ميشمرد و ميفرمود فاتحة الكتاب سبع مثانى است .

2- امير المؤمنين (ع) فرمود:
كه بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ يك آيه از سوره حمد است و متمم آن بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ است ، از رسول خدا شنيدم ميفرمود كه خداى عز و جل بمن فرمود اى محمد بتو داديم سبع مثانى و قرآن بزرگ و فاتحة الكتاب را جدا بر من منت نهاد و در برابر همه قرآنش قرار داد و آن شريفترين چيزيست كه در گنجهاى عرش بوده و خداى عز و جل محمد را بدان مخصوص كرده و شرافت داده و احدى را با او از پيغمبران خود شريك نكرده جز سليمان (ع) را كه فقط بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ را باو داده ، نمى بينى كه در داستان بلقيس آورده است كه گويد بمن نامه اى گرامى افكنده اند كه از طرف سليمانست و در آنست بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هلا هر كه آن را بخواند با عقيده بدوستى و پيروى محمد و آل پاكش ، و مطيع امرشان باشد و مؤمن بظاهر و باطنشان خدا بهر حرف آن حسنه اى باو عطا كند كه بهتر از دنيا و ما فيها است از انواع اموال و خيراتش و هر كه گوش كند بكسى كه آن را ميخواند سه يك ثواب خواننده آن را دارد بايد هر كدام از اين خير دسترس هر چه تواند بگيرد كه غنيمت است مبادا وقتش بگذرد و حسرتش در دل شما بماند.

3- امام پنجم فرمود:
چون اين آيه (سوره فجر) نازل شد كه دوزخ را بياورند در باره آن از رسول خدا (ص) پرسيدند فرمود روح الامين بمن خبر داده كه خداى يگانه چون اولين و آخرين را جمع آورد دوزخ را بياورند كه با هزار مهارش ميكشند و هر مهارى را صد هزار فرشته غلاظ و شداد بدست دارد براى آن بنك و اشتلم و نفس آتشينى باشد و چنان نفس آتشينى كشد كه اگر خدا مردم را براى حساب از آن عقب نكشد همه را هلاك كند سپس يك زبانه آتش از آن برآيد كه گرد همه مردم را از خوب وبد بگيرد و خلقى نماند تا فرشتگان و پيغمبران كه فرياد زند پروردگارا بداد من برس و تنها تو اى پيغمبر خدا فرياد كنى بداد امتم برسيد سپس بر آن پلى نهند از دم شمشير برنده تر كه بر آن سه گذرگاه باشد يكى براى امانت و رحم و ديگرى براى نماز و سومى ميزان عدل رب العالمين است كه معبود حقى جز او نيست بمردم تكليف شود از آن بگذرند رحم و امانت آنها را نگهدارند و اگر از آن نجات يابند نماز آنها را نگهدارد و اگر از آن نجات يابند بمحاسبه پروردگار جهان گرايند و اينست گفتار او تبارك و تعالى (سوره فجر) براستى پروردگارت در كمينگاهست مردم بر صراط باشند بعضى آويزان و برخى لغزان و جمعى پابرجا و فرشتگان گرد آنها جار كشند اى حليم بيامرز، درگذر و بفضل خود متوجه باش و سالم دار سالم دار مردم چون پروانه خود را بر آن اندازند و چون كسى نجات يابد برحم خداى عز و جل بر آن نگردد و گويد حمد خدا را كه مرا از آن نجات داد پس از نوميدى بمن و فضل خودش براستى پروردگار ما آمرزنده شكرگزار است .

4- امام صادق (ع) فرمود:
مردم بر صراط گذرند بطبقات مختلف ، صراطى كه از مو باريكتر و از شمشير برنده تر است بعضى چون برق از آن گذرند و برخى چون اسب تند رو و بعضى بر سر و دست و بعضى چون پياده رو و برخى بر آن آويزان باشند و آتش مقدارى از آنها را گرفته است .

5- امام صادق فرمود:
چون خداى عز و جل خواهد خلق را مبعوث كند چهل روز آسمان بر زمين ببارد تا رك و پيها جمع شوند و گوشت برويد.

6- امير المؤمنين (ع) يكى از شيعيانش را پس از دير زمانها ديدار كرد سن او گذشته بود و چابك راه ميرفت باو فرمود:
پير شدى اى مرد گفت در طاعت تو اى امير المؤمنين فرمود چابك ميروى
گفت بقصد دشمنانت اى امير المؤمنين فرمود هنوز در تو توانى مانده عرض كرد تقديم آستانت يا امير المؤمنين ، ريان بن صلت راوى اين حديث از امام رضا (ع) گويد آن حضرت از عبد المطلب اين اشعار را برايم خواند:

مردم همه از زمان خود عيب كنند   عيبى نبود زمانه را جز خود ما
ما عيب زمان كنيم و عيب از خود ماست   گر نطق كند زمانه هجوش بر ما است
از گوشت گرگ ، گرگ پرهيزد و ما   از گوشت هم خوريم عيان و بس ‍ بى پروا

7- على (ع) فرمود:
در نااميدى اميد بيشتريست موسى بن عمران (ع) رفت براى خاندانش ‍ آتش آرد خداى عز و جل با او سخن گفت و با مقام نبوت برگشت ، ملكه سبا از كشور خود بيرون رفت و بشرف اسلام و همسرى سليمان (ع) رسيد، جادوگران مصر رفتند عزتى از فرعون بدست آرند و بشرف ايمان رسيدند.

8- مفضل بن عمر گويد:
امام بحق ناطق جعفر بن محمد الصادق (ع) فرمود پدرم از پدرش باز گفت كه حسن بن على بن ابى طالب (ع) اعبد و ازهد و افضل اهل زمانش بود و هميشه پياده بحج ميرفت و بسا با پاهاى برهنه بود و هميشه چون ياد مرگ ميكرد ميگريست و چون ياد قبر ميكرد ميگريست و چون ياد قيامت و نشور ميكرد ميگريست و چون ياد گذشت بر صراط ميكرد ميگريست و چون ياد ملاقات با خدا ميكرد ناله اى ميزد كه از آن بيهوش ميشد و چون بنماز ميايستاد برابر خدا لرزه بر اندامش مى افتاد و چون ياد بهشت و دوزخ مى افتاد چون مار گزيده پريشان ميشد و از خدا بهشت ميخواست و باو از دوزخ پناه ميبرد و هميشه آيه از قرآن نميخواند كه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا داشت جز آنكه ميگفت لبيك اللهم لبيك و در هر حال كه ديده ميشد ذكر خداى سبحانه ميكرد و از همه مردم راست گفتارتر و شيواتر بود يك روز بمعاويه گفتند كاش بحسن بن على بن ابى طالب فرمان ميكردى بمنبر برآيد و سخنرانى كند تا نقص او بمردم عيان گردد او را خواست و گفت بمنبر برآ و سخنانى بگو كه ما را پند دهى برخاست بالاى منبر رفت حمد خدا و ستايش او نمود و فرمود ايا مردم هر كه مرا ميشناسد ميشناسد و هر كه مرا نمى شناسد من حسن بن على بن ابى طالبم و زاده بانوى زنان جهانيان فاطمه دختر رسول خدا (ص) منم پسر خير خلق اللّه منم پسر رسول خدا (ص) منم صاحب فضايل منم صاحب معجزات و دلائل منم پسر امير المؤمنين منم كه از حق خود بر كنارم من و برادرم حسين دو سيد جوانان اهل بهشتيم منم پسر ركن و مقام منم پسر مكه و منى منم پسر مشعر و عرفات . معاويه گفت اى ابا محمد اين سخن را بگذار و وصف خرما را بگو فرمود بادش بدمد و گرمايش برساند و سرمايش گوارا سازد سپس بسخن خود برگشت و فرمود منم امام خلق خدا و زاده محمد (ص)، معاويه ترسيد از گفتارش شورشى پديد آيد ميان مردم گفت اى ابا محمد آنچه گفتيد بس ‍ است پائين بيا آن حضرت فرود آمد.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: