غارت و آتش زدن خيمه ها

غارت و آتش زدن خيمه ها
مقتل امام حسين (علیه السلام) – 167

14 - خوارزمى مى گويد:
دشمنان آمدند و خيمه گاه را محاصره كردند. شعر هم با آنان بود. گفت : وارد شويد و لباسهايشان را غارت كنيد. آن گروه وارد شده و هر چه در خيمه بود برداشتند.
حتى گوشواره از گوش ام كلثوم خواهر امام حسين عليه السلام هم در آوردند و گوش او را زخمى كردند. بر سر لباسهايى كه بر تن زنان بود نزاع بود نزاع مى كردند. قيس بن اشعث ، قطيفه اى را كه حسين عليه السلام ، روى آن مى نشست برداشت . از اين رو به (قيس قطيفه معروف شد. مردى از ازد به نام اسود، كفش آن حضرت را برداشت . آنگاه آن مردم به دنبال جامه ها و اسبها و شترها رفتند و آنها را غارت كردند.
16 - ابن نما گويد:
آنگاه به غارت خانواده و همسران امام حسين پرداخت ، روسرى از سرها و انگشتر از انگشتها، گوشواره از گشوها و خلخال از پاها در مى آوردند. مردى از سبس پيش دختر امام حسين عليه السلام آمد و دچار از سرش بر گرفت و آنان بى لباس ماندند، دستخوش باد حوادث و بازيچه دستهاى تقدير و اندوهها بزرگ (آنگاه وى اشعارى از حسن بن ضحاك مى آورد كه به غمنامه عزيزان اهل بيت مرتبط مى شود.)
يكى از زنان بنى بكر بن وائل كه ديد وسايل غارت شده زنان را تقسيم مى كنند، گفت : اى آل بكر! آيا دختران پيامبر را غارت مى كنيد؟! حكمى جز از آن خدا نيست ، هلا اى خونخواهان مصطفى ...! همسرش او را برگرداند. دختران پيامبر و نور چشمهاى حضرت زهرا عليهاالسلام بيرون آمدند، حسرت زده و نوحه گر و گريان بر آن جوانان و پيران . به خيمه ها آتش زدند. آنان گريزان از خيمه ها بيرون آمدند. (2)
آتش به آشيانه مرغى نمى زنند
گيرم كه خيمه ، خيمه آل عبا نبود
17 - محمد بن سعد گويد:
مردى از اهل عراق ، با حالت گريه زينتهاى دختر امام حسين ، فاطمه را مى گرفت ، وى گفت : چرا گريه مى كنى ؟ گفت : دختر پيامبر خدا را غارت مى كنم ، گريه نكنم ؟ گفت : پس واگذار گفت : مى ترسم ديگرى آن را بردارد.
18 - صدوق با سند خود از فاطمه دختر امام حسين عليه السلام روايت مى كند:
غانمه وارد خيمه ما شد. من دختر كوچكى بودم كه دو خلخال طلايى در پاهايم بود. او خدا!؟ گفت : چرا گريه نكنم ، در حالى كه دختر پيامبر را غارت مى كنم !
گفتم : خوب غارتم نكن .
گفت : مى ترسم ديگرى بيايد و آن را ببرد. گويد: هر چه در خيمه ها بود غارت كردند، حتى جامه هايى كه بر تنمان بود.
19 - ابن جوزى گويد:
يكى از آنان جامه فاطمه دختر امام حسين عليه السلام را برداشت . ديگرى زيورهايش را و زنان و دختران را لخت كردند.
20 - سيد بن طاووس از قول راوى نقل مى كند:
دختر از طرف خيمه گاه امام حسين عليه السلام آمد. مردى به او گفت : دختر! سرورت كشته شد! آن دختر گويد: شيون كنان پيش زنان رفتم . آنان هم رو در روى من ايستاده به فغان پرداختند.
راوى گويد: آن گروه در غارت خيمه هاى خاندان رسالت به مسابقه پرداختند، حتى جامه ها از زنان مى گرفتند. دختران رسول خدا صلى الله عليه و آله و حريم رسالت ، گريان و نالان در فراق حاميان و دوستان از خيمه ها بيرون آمدند. حميد بن مسلم گويد: زنى از بنى بكر بن وائل را كه با شوهرش در سپاه عمر سعد بود ديدم كه چون حمله به خيمه هاى خانواده امام و غارت آنها را ديد، شمشيرى برداشت و به سوى خيمه ها شتافت و گفت : اى آل بكر! آيا دختران پيامبر غارت مى شوند؟! جز براى خدا حكومت نيست . اى خونخواهان پيامبر! شوهرش او را گرفت و برگرداند.
راوى گويد: آنگاه زنان را از خيمه ها بيرون آوردند و در خيمه ها آتش ‍ افروختند.
21 - نيز گويد:
بدان كه اواخر روز عاشورا اهل بيت امام حسين عليه السلام و دختران و كودكان به اسارت دشمنان در آمدند. اندوهگين و گريان بودند و تا آخر آن روز در چنان خوارى و شكستگى بودند كه به قلم نمى آيد. آن شب را به صبح آوردند، در حالى كه حاميان و مردان خود را از دست داده بودند و غريبانه كوچ مى كردند. دشمنان سعى مى كردند هر چه بيشتر با آنان بدرفتارى كنند تا نزد عمر سعد بى دين و ابن زياد كافر و يزيد بن معاويه ، سر كرده الحاد و عناد تقرب جويند. (4)
22 - شيخ مفيد از حميد بن مسلم نقل مى كند:
به خدا قسم برخى از زنان و دختران را مى ديدم كه بر سر غارت لباسهايش  نزاع بود. به على بن الحسين عليه السلام رسيديم كه بشدت بيمار بود و روى فرشى نشسته بود. گروهى با شمر بودند. به او گفتند: آيا اين بيمار را نمى كشى ؟ پيش خود گفتم : سبحان الله ! آيا كودكان را هم مى كشند؟ اين يك كودك است و بيمار. آنان را از اطراف او كنار زدم . عمر سعد آمد. زنان بر سر او فرياد كشيدند و گريستند. به همراهانش گفت : كسى از شما وارد خيمه زنان نشود و متعرض اين پسر بيمار نگردد.
زنان از او خواستند: اموال غارت شده را بر گردانند تا خود را بپوشانند. گفت : هر كه از اينا چيزى برده بياورد. به خدا قسم هيچ كس چيزى بر نگرداند.
گروهى از همراهانش را مامور خيمه هاى زنان و على بن الحسين عليه السلام ساخت تاكسى از آنان جايى نرود و با آنان بد رفتارى نشود.
23 - ابن كثير به سند خود از جعفر بن محمد نقل مى كند:
شمر مى خواست امام زين العابدين عليه السلام را كه كوچك و بيمار بود بكشد، حميد بن مسلم نگذاشت . عمر سعد آمد و گفت : كسى وارد خيمه زنان نشود و كسى اين نوجوان را نكشد و هر كه هر چه برده بر گرداند. به خدا هيچ كس چيزى بر نگرداند.



منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف:گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن