عابس و شوذب

عابس و شوذب
امام حسین وعاشورا از دیدگاه اهل سنت - 84

تـعـداد كـمـى از يـاران امـام حسين (ص ) باقى مانده بودند عابس ابن ابى شبيب رو به ((شوذب شاكرى ))گفت : مى خواهى چه كنى ؟
شوذب گفت : چه بايد بكنم , در كنار تو از زاده رسول خدا دفاع مى كنم .
فرمود: از تو همين انتظار مى رود اكنون پيش از من به ميدان برو تا شهادت تو را در راه خدا تحمل كنم اگر امروز از تو عزيزتر كسى را داشتم او را پيش از خود به ميدان مى فرستادم كه امروز آخرين فرصت عمل است .
شوذب پيش رفت و جنگيد تا شهيد شد.
آنـگـاه عـابس پيش آمد و عرض كرد: يا ابا عبداللّه ! امروز بر روى زمين از تو عزيزتر كسى را ندارم , اگر ازجان عزيزتر داشتم در راه تو نثار مى كردم نزد خدا شاهد باش كه من پيرو تو و پدرت بودم . آنـگـاه شـمـشير بركشيد و به ميدان رفت در ميان ميدان ايستاد و فرياد زد: آيا مردى هست كه با مـن مقابله كند, عابس دلاورى شجاع است كه همه اهل كوفه چهره درخشان او را مى شناسند, به همين جهت كسى را ياراى قدم نهادن به ميدان او نيست . ابـن سـعـد گفت سنگبارانش كنيد نامردمان از هر طرف بر او سنگ باريدند, عابس زره از تن بر آورد,كـلاه خـود بـر زمـيـن افـكـنـد و بـه قـلب سپاه زد سپاهيان گروه گروه از مقابل تيغش مى گريختند عاقبت لشكربرگرد او حلقه زد و ناجوانمردانه به تيغش كشيدند ((109)) .

منبع : امام حسین وعاشورا از دیدگاه اهل سنت
نویسنده : گروه معارف - مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن