وَاُولِى الاَْمْرِ; وَبَقِيَّةِ اللّهِ; وَخِيَرَتِهِ وَحِزْبِهِ

و (سلام بر) صاحبان امر. و (سلام بر) باقى گذاشته خدا و (سلام بر) برگزيدگان الهى.
شرح زيارت جامعه كبيره  -43

صاحبان امر
وَاُولِى الاَْمْرِ
شايد اين عبارت از زيارت جامعه اشاره به آيه اى از قرآن باشد، آن جا كه مى فرمايد:
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ);1
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا اطاعت كنيد و از پيامبر و صاحبان امر اطاعت كنيد.
تعيين «اُولى الأمر» با توجّه به آيه كريمه از دو نظر اثبات شدنى است:
1 . از ديدگاه روايات;
2 . قطع نظر از روايات.
از نظر روايى، در ذيل اين آيه روايات بسيارى وارد شده كه «اُولى الأمر» را بيان مى نمايند. در كتاب الاحتجاج حضرت على عليه السلام در ضمن خطبه اى مى فرمايد:
إنّ اللّه ذا الجلال والإكرام لما خلق الخلق واختار خيرة من خلقه واصطفى صفوة من عباده أرسل رسولاً منهم وأنزل عليه كتابه وشرع له دينه وفرض فرائضه فكانت الجملة قول اللّه عزوجل: (أَطيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ) فهو لنا أهل البيت خاصة دون غيرنا فانقلبتم على أعقابكم وارتددتم ونقضتم الأمر ونكثتم العهد ولم تضروا اللّه شيئاً وقد أمركم أن تردّوا الأمر إلى اللّه ورسوله وإلى اولي الأمر منكم المستنبطين للعلم فأقررتم ثمّ جحدتم;2
همانا خداوند باعظمت و كريم آن هنگام كه مخلوقات را خلق نمود و بهترين از خلقش را اختيار كرد و او را از برگزيدگان بندگانش برگزيد، رسولش را بر آنان فرستاد، كتابش را بر آنان نازل فرمود، دين را بر آنان تشريع نمود و فرائض خود را بر آنان واجب و حتمى نمود; از اين رو فرمود: «از خدا اطاعت كنيد و از پيامبر و صاحبان امر اطاعت كنيد» پس اين مقام اطاعت براى ماست و به ما اهل بيت اختصاص دارد نه غير ما. پس شما به گذشته خود باز گشتيد و از دين برگشتيد و امر الهى را نقض كرديد و عهد الهى را شكستيد. البته اين عمل شما هيچ ضررى به خداى تعالى نمى رساند. خداى تعالى به شما در برگرداندن امورتان به خدا و رسول او و به صاحبان امرتان كه كاوشگران در علم اند دستور داد. شما در اجابت به اين دستور الهى اقرار كرديد; اما پس از آن، اين امر را منكر شديد.
امّا با چشم پوشى از روايات نيز «اولى الأمر» را مى توان تعيين كرد; چرا كه در اين آيه امر به اطاعت اطلاق دارد و همراه اطاعت خدا و رسول اوست. همين موضوع بر عصمت دلالت مى نمايد. اين دلالت به قدرى روشن است كه حتّى مخالف متعصّبى مانند فخر رازى نيز به آن اعتراف مى كند; ولى وى در ادامه اين بحث گير مى افتد; چرا كه آنان به عصمت كسى حتّى ابوبكر معتقد نيستند و نمى توانند باشند; از اين رو در بحث به بن بست مى افتد. زيرا به مقتضاى آيه مباركه اطاعت مطلقه اين غير معصوم جايز نيست و آيه بر عصمت «اولى الامر» دلالت دارد و از طرف ديگر، «اولى الامر»هاى آنان معصوم نيستند.
فخر رازى مدّعى است كه منظور از «اولى الامر» در اين جا خود اُمّت هستند، پس اُمّت مثل خدا و رسول واجب الاطاعه است، و چون نصيب امام به دست امت مى باشد و اُمّت نيز طبق روايت «إنّ اُمّتي لا تجتمع على خطأ»3 خطا نمى كنند، پس هر كه را نصب كردند او امام است.
بنابراين مبنا، خطاب «اطيعوا» در اين آيه متوجّه اُمّت است و بايد خود امّت مطاع باشند. پس معناى آيه چنين مى شود كه خداوند متعال بفرمايد: اى اُمّت! از خدا، از رسول و از خودتان اطاعت كنيد!
آيا چنين بيانى از مثل فخر رازى درست است؟
و از طرف ديگر اگر بنا باشد كه مراد از اولى الامر خود اُمّت باشند، آيا همه اُمّت مراد است، يا برخى از افراد اُمّت؟ اگر برخى از افراد اُمّت مراد است، اين افراد چه كسانى هستند؟ اگر اين افراد معيّن هستند، وجه تعيين آنان چيست؟ تعيين كننده آن ها كيست؟ و اينان بايد چه صفاتى را دارا باشند؟
استدلال فخر رازى مشكلات بسيارى دارد و آنان چاره اى ندارند جز آن كه به استدلال اهل حق برگردند و به آن اعتراف كنند كه «اولى الأمر» اشخاص معيّنى از جانب خداوند سبحان هستند و چون آيه بر عصمت دلالت دارد اين اشخاص بايد معصوم باشند و چنين استدلالى ديگر شامل ابوبكر نخواهد شد تا چه رسد به حكّام ديگرشان تا به امروز.
و شايد اين جمله از زيارت جامعه اشاره اى باشد به آيه مباركه (قُلْ إِنَّ اْلأَمْرَ كُلَّهُ لِلّهِ)،4 همان «أمر» كه فرموده: (أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَاْلأَرْضُ بِأَمْرِهِ)5 و اين معنا هم كاملاً صحيح است و دلايل آن از قرآن، روايات و عقل بسيار.
1. سوره نساء (4): آيه 59.
2. تفسير كنز الدقائق: 2 / 251، المسترشد: 397، الاحتجاج: 1 / 234.
3. تأويل مختلف الحديث، ابن قتيبه: 25.
4. سوره آل عمران (3): آيه 154.
5. سوره روم (30): آيه 25.

ذخيره الهى
وَبَقِيَّةِ اللّهِ;
و (سلام بر) بقيّة اللّه
«بقية اللّه» يعنى باقى گذاشته خدا. شايد اين عبارت از زيارت جامعه نيز اشاره به آيه شريفه قرآن كريم باشد، آن جا كه مى فرمايد:
(بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ);1
باقى مانده الهى براى شما بهتر است اگر ايمان داشته باشيد.
به يقين ائمّه عليهم السلام بقيّة اللّه هستند; يعنى خداوند متعال پس از آن كه همه پيامبران را براى هدايت جامعه بشرى فرستاد و آنان با مشكلات و مخالفت هاى شديدى از جانب اُمّت هايشان مواجه شدند تا اين كه آخرين سفير الهى حضرت محمّد بن عبداللّه صلى اللّه عليه وآله براى هدايت همه جوامع بشرى مبعوث شد و آن حضرت در اين راه آزارها و سختى هاى فراوان ديد كه فرمود:
ما أوذي نبى مثل ما أوذيت;2
هيچ پيامبرى به سان من مورد آزار قرار نگرفت.
ولى در مجموع مى توان گفت كه اهداف و مقاصد خداوند متعال از آفرينش اين بشر، ارسال رسل و انزال كتب آسمانى آن چنان كه شايد و بايد حاصل نشده است. امّا چون وعده الهى بايستى حاصل شود ناگزير خداوند متعال براى تحقّق آن، ائمّه را ذخيره كرده است و از آن ها تعبير به «بقيّة اللّه» نموده تا به توسّطشان به ويژه حضرت ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف در همين جهان هستى تحقّق يابد كه فرمود: (وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اْلأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ).3
و نيز بعيد نيست كه اين عبارت از زيارت اشاره به آيه ديگرى باشد، آن جا كه مى فرمايد:
(وَجَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ);4
و او آن كلمه را كلمه پايدارى در نسل هاى بعد از خود قرار داد، شايد باز گردند.
به هر حال، در روايت آمده كه امام زمان عليه السلام خود را به عنوان «بقية اللّه» معرّفى خواهد كرد و به آيه مباركه پيشين استشهاد خواهد نمود:
أوّل ما ينطق به ]القائم عليه السلام[ هذه الآية: (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ)ثمّ يقول: أنا بقية اللّه وخليفته وحجّته عليكم، فلا يسلّم عليه مسلّم إلاّ قال: السلام عليك يا بقية اللّه في أرضه;5
نخستين كلامى كه امام زمان عليه السلام (به هنگام خروج) مى فرمايند، اين آيه است كه «باقى مانده الهى براى شما بهتر است، اگر ايمان داشته باشيد». آن گاه مى فرمايد: من بقيّة اللّه، حجّت و خليفه او بر شما هستم. هر كه از شما بر من سلام مى دهد بگويد: سلام بر تو اى باقى مانده الهى در روى زمين.
و از اين جا مى توان فهميد كه پس از امام زمان عجّل اللّه فرجه عالم دنيا به آخر خواهد رسيد، چنان كه در زيارت خواهيم خواند: «بكم فتح اللّه وبكم يختم» واللّه العالم.

1. سوره هود (11): آيه 86 .
2. مناقب ابن شهرآشوب: 3 / 42، بحار الانوار: 19 / 56، كنز العمال: 11 / 461، حديث 32161 با اندكى تفاوت.
3. سوره نور (24): آيه 54 .
4. سوره زخرف (43): آيه 28.
5. كمال الدين: 331، حديث 16.

برگزيدگان الهى
وَخِيَرَتِهِ;
و (سلام بر) برگزيدگان الهى.
ائمّه عليهم السلام برگزيدگان خدا هستند. در مورد پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله كه بهترين برگزيده خداوند متعال است، روايات جالب، معتبر و بسيارى در كتاب هاى اهل تسنّن آمده است. پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مى فرمايد:
إنّ اللّه اصطفى كنانة من بني إسماعيل واصطفى من بني كنانة قريشاً واصطفى من قريش بني هاشم واصطفاني من بني هاشم;1
خداوند متعال كنانه را از فرزندان اسماعيل برگزيد و قريش را از كنانه و از قريش نيز بنى هاشم را انتخاب كرد و مرا از بنى هاشم برگزيد.
پر واضح است كه ائمّه عليهم السلام نيز كه فرزندان پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله هستند، برگزيده و انتخاب شده خداوند متعال پس از رسول خدا و ادامه دهنده راه آن حضرت خواهند بود.
آنان بقيّه رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله و ذريه آن حضرت هستند كه خطبه امير مؤمنان على عليه السلام ـ پيش تر بيان شد ـ به اين جهت اشاره دارد.
1. مسند احمد بن حنبل: 4 / 107، صحيح مسلم: 7 / 58، سنن ترمذى: 5 / 244 و 245، السنن الكبرى: 6 / 365.

حزب اللّه
وَحِزْبِهِ;
و (سلام بر) حزب خدا.
واژه «حزب» كه در چند جاى قرآن آمده، به گروهى گويند كه بر قولى متّفق و در پى نصرت آن هستند.1 در قرآن مجيد گروهى به عنوان «حزب اللّه» و گروهى به عنوان «حزب الشيطان» معرّفى شده اند. عنوان «حزب اللّه» در دو جاى قرآن آمده است:
1 . سوره مائده كه مى فرمايد:
(إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ * وَمَنْ يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ);2
سرپرست و ولى شما فقط خدا، پيامبر او و كسانى هستند كه ايمان آورده اند! آن هايى كه نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى پردازند و كسانى كه ولايت خدا و رسول او و مؤمنان را بپذيرند (پيروزند); كه به راستى حزب خدا پيروزند.
2 . سوره مجادله كه مى فرمايد:
(لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ اْلآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ اْلإيمانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنّات تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ);3
هيچ گروهى را كه به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند نمى يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، گرچه پدران يا پسران يا خواهران و يا خويشاوندانشان باشند; آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را در دل هايشان نوشته و با روحى از جانب خودش تأييد كرده است و آن ها را در باغ هاى بهشت وارد مى كند كه جوى ها از پاى درختانش روان است، در آن جاودانه مى مانند. خدا از آنان خشنود است و آنان از او خشنودند، آنان حزب اللّه هستند. هان كه به راستى حزب اللّه همان رستگارانند.
قرآن در عنوان «حزب الشيطان» نيز مى فرمايد:
(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَلا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ... اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ);4
آيا نديدى كسانى را كه با گروهى كه مورد خشم خدا بودند دوستى نمودند، نه آن ها از شما هستند و شما از آنان و سوگند دروغ ياد مى كنند كه خود مى دانند... شيطان بر آنان چيره شده و ياد خدا را از خاطر آن ها برده است، آنان حزب شيطان هستند، هان كه به راستى حزب شيطان همان زيانكارانند.
چنان كه پيداست، «حزب الشيطان» در مقابل «حزب اللّه» قرار گرفته است كه اين ها «الغالبون» و آن ها «الخاسرون» هستند.
وصف اساسى «حزب اللّه» ولايت (اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا) و وصف عمده «حزب الشيطان» ولايت (قَوْمًا غَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ) است.
و عمده كسانى كه در قرآن مجيد مورد «غضب» خدا قرار گرفته اند، مشركان و منافقان هستند. كافى است به اين آيه توجّه شود كه مى فرمايد:
(وَيُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْمُشْرِكينَ وَالْمُشْرِكاتِ الظّانِّينَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَساءَتْ مَصيرًا);5
و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خداى تعالى گمان بد مى برند مجازات كند. بدى و حوادث زيانبار بر آنان وارد مى شود و خداى تعالى بر آنان غضب كرده و آنان را از رحمت خود دور نموده است و جهنم را براى آن ها آماده ساخته است و چه سرانجام بدى است.
بنابراين، «حزب الشيطان» به اعوان و انصار مشركان و منافقان گفته مى شود.
امّا «حزب اللّه» كسانى هستند كه به ولايت خدا و رسول و (الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ) قائل هستند كه اين آيه در شأن امير مؤمنان على عليه السلام در داستان تصدّق آن حضرت در حال ركوع نازل شده است.6
پس امير مؤمنان على و ائمّه اطهار عليهم السلام و شيعيانشان كه به ولايت امير مؤمنان على عليه السلام معتقدند. «حزب اللّه» هستند، يعنى آنانى كه براى نصرت خدا در مقابل شرك و نفاق كوشش مى كنند و در مقابل «حزب الشيطان» قرار دارند.
تا اين جا، از خود قرآن مجيد مفهوم «حزب» و هم چنين مصداق «حزب اللّه» مشخّص شد. فكر و راه «حزب اللّه» دقيقاً در مقابل «حزب الشيطان» قرار دارد كه راه حزب اللّه ادامه راه رسول اللّه و راه حزب الشيطان ادامه راه مشركان و منافقان قريش است.
امّا با توجّه به روايات ذيل آيه مباركه «حزب اللّه»، مطلب روشن تر خواهد بود:
ابن عباس در روايتى ذيل اين آيه گويد:
(وَمَنْ يَتَوَلَّ اللّهَ) يعني يحب اللّه (وَرَسُولَهُ) يعني محمّداً (وَالَّذينَ آمَنُوا)يعني ويحب علي بن أبي طالب (فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ)يعني شيعة اللّه وشيعة محمّد وشيعة علي هم الغالبون; يعني العالون على جميع العباد الظاهرون على المخالفين لهم.
قال ابن عباس: فبدأ اللّه في هذه الآية بنفسه، ثمّ ثنى بمحمّد، ثمّ ثلّث بعلي.
]ثمّ قال[: فلمّا نزلت هذه الآية قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله وسلم: رحم اللّه علياً اللهمّ أدر الحق معه حيث الدار.
قال ابن مؤمن: لا خلاف بين المفسّرين أنّ هذه الآية نزلت في أمير المؤمنين علي عليه السلام;7
«و كسانى كه ولايت خدا» يعنى دوستى او «و پيامبرش» يعنى حضرت محمّد صلى اللّه عليه وآله «و افراد باايمان» يعنى على بن ابى طالب عليه السلام «را بپذيرند و آن حضرت را دوست بدارند پيروز و رستگارند «به راستى كه حزب خدا پيروزند» يعنى شيعه خدا، شيعه حضرت محمّد صلى اللّه عليه وآله و شيعه على عليه السلام پيروز هستند; يعنى آنان بر تمامى بندگان خدا برترى دارند و بر مخالفينشان غالب هستند.
ابن عباس گويد: پس خداى تعالى در اين آيه نخست از خود آغاز كرد، سپس در مرحله دوم حضرت محمّد صلى اللّه عليه وآله را نام برد در مرحله سوم سخن از على عليه السلام به ميان آورد.
ابن عباس در ادامه گويد: آن گاه كه اين آيه نازل شد، پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله عرضه داشت: خداوند على را رحمت كند، خدايا! حق را در مدار على بگردان.
ابن مؤمن گويد: هيچ اختلافى ميان مفسران نيست كه اين آيه درباره امير مؤمنان على عليه السلام نازل شده است.
در روايت ديگرى ابن عباس گويد: رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به على عليه السلام فرمود:
يا علي! شيعتك هم الفائزون يوم القيامة، فمن أهان واحداً منهم فقد أهانك، ومن أهانك فقد أهانني، ومن أهانني أدخله اللّه نار جهنّم خالداً فيها وبئس المصير.
يا علي! أنت منّي وأنا منك، روحك من روحي، وطينتك من طينتي، وشيعتك خلقوا من فضل طينتنا، فمن أحبهم فقد أحبّنا، ومن أبغضهم فقد أبغضنا، ومن عاداهم فقد عادانا، ومن ودهم فقد ودنا.
يا علي! إنّ شيعتك مفغور لهم على ما كان فيهم من ذنوب وعيوب.
يا علي! أنا الشفيع لشيعتك غداً إذا قمت المقام المحمود، فبشّرهم بذلك.
يا علي! شيعتك شيعة اللّه، وأنصارك أنصار اللّه، وأولياؤك أولياء اللّه وحزبك حزب اللّه.
يا علي! سعد من تولاّك، وشقي من عاداك.
يا علي! لك كنز في الجنّة، وأنت ذو قرنيها;8
اى على! شيعيان تو در روز قيامت رستگارند، كسى كه به آنان توهين كند به تو توهين كرده است و آن كس كه به تو توهين كند به من توهين كرده است و آن كس كه به من توهين كند خداوند براى هميشه او را در آتش دوزخ گرفتار مى نمايد و آن بدجايگاهى است.
اى على! تو از من هستى و من از تو; روح تو روح من و طينت تو طينت من و شيعيان تو از باقى مانده طينت ما خلق شده اند; پس آن كس كه آنان را دوست داشته باشد همانا ما را دوست داشته است و آن كس بر آنان بغض بورزد همانا به ما بغض ورزيده است و آن كس كه با آنان دشمنى ورزد با ما دشمنى ورزيده است و هر كس كه به آنان اظهار دوستى نمايد به ما اظهار دوستى نموده است.
اى على! شيعيان تو از تمامى گناهان و عيوبى كه در آنان است بخشيده شده اند.
اى على! آن گاه كه در مقام شفاعت در روز قيامت قرار مى گيرم، من شفيع شيعيان تو خواهم بود. پس آنان را به اين شفاعت بشارت ده.
اى على! شيعيان و پيروان تو همان پيروان خدا، و ياوران تو ياوران خدا، دوست داران تو دوست داران خدا و حزب تو حزب خدا هستند.
اى على! آن كس كه محبت تو را در دل داشت خوشبخت است و آن كس كه تو را دشمن داشت شقى و بدبخت است.
اى على! براى تو گنجى در بهشت است و تو صاحب دو طرف آن هستى.
در روايت ديگرى كه شيخ مفيد رحمه اللّه نقل مى كند، آمده است: امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايد: پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به من فرمود:
يا علي! بكم يفتح هذا الأمر، وبكم يختم، عليكم بالصبر، فإنّ العاقبة للمتقين، أنتم حزب اللّه، وأعداؤكم حزب الشيطان. طوبى لمن أطاعكم، وويل لمن عصاكم، أنتم حجّة اللّه على خلقه، والعروة الوثقى، من تمسّك بها اهتدى، ومن تركها ضلّ. أسأل اللّه لكم الجنّة، لا يسبقكم أحد إلى طاعة اللّه، فأنتم أولى بها;9
اى على! اين امر با شما آغاز شده و با شما پايان مى يابد، بر شما باد صبر و شكيبايى; چرا كه عاقبت از آنِ پرهيزكاران است، شما حزب اللّه هستيد و دشمنان شما حزب شيطان. خوشا به حال كسى كه از شما اعطا كند و واى بر حال كسى كه از فرمان شما سرپيچى نمايد. شما حجت خدا بر خلق او و دستگيره محكم الهى هستيد، و هر كه بدان چنگ زند هدايت يابد و هر كه آن را رها كند گم راه خواهد شد. از خداوند براى شما بهشت را خواهانم، كسى در اطاعت خدا از شما پيشى نخواهد گرفت و شما بدان سزاواريد.
شيخ طوسى رحمه اللّه روايت ديگرى را چنين نقل مى كند: حبّه عرنى گويد: از حضرت على عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
نحن النجباء وأفراطنا أفراط الأنبياء، حزبنا حزب اللّه، والفئة الباغية حزب الشيطان، من ساوى بيننا وبين عدوّنا فليس منا;10
ما همان نجيبان و برگزيدگان هستيم و پيش گامان ما پيش گامان انبيا هستند، حزب ما همان حزب خداست و گروه ستمكار همان حزب شيطانند. آن كس كه ما را با دشمنان ما برابر بداند از ما نيست.
1. راغب اصفهانى
2. سوره مائده (5): آيات 55 و 56.
3. سوره مجادله (58): 23.
4. همان: 15 ـ 20.
5. سوره فتح (48): آيه 6.
6. براى آگاهى بيشتر، ر.ك: نگاهى به آيه ولايت از همين نگارنده.
7. شواهد التنزيل: 1 / 246، حديث 241.
8. الامالى، شيخ صدوق: 66 و 67، بشارة المصطفى: 42، حديث 31.
9. الامالى، شيخ مفيد: 109 و 110، مجلس 12، حديث 9، بحار الانوار: 23 / 142، حديث 93.
10. الامالى، شيخ طوسى: 270، حديث 502، بحار الانوار: 23 / 106، حديث 5.

منبع:کتاب با پیشوایان هدایتگر – 1
نوشته آیت الله سید علی میلانی

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن