مجلس هشتاد و نهم يك شنبه غره شعبان سال 368 در خانه سيد ابى محمد بن يحيى بن محمدعلوى

امالی شیخ صدوق

1- امام باقر (ع) فرمود:
خداى تبارك و تعالى ب آدم وحى كرد اى آدم من همه خيرات را در چهار كلمه برايت جمع كنم يكى از من است و يكى از تو و يكى ميان من و تو و يكى ميان تو و مردم آنكه از من است مرا پرستى و شريك برايم نگيرى و آنكه از تو است پاداش عملت را در محتاج ترين وقتى بتو دهم آنكه ميان من و تو است بر تو دعا لازمست و بر من اجابت و آنچه ميان تو و خلق است براى مردم پسندى آنچه را براى خود پسندى .

2- امام هشتم ميگفت :
خدايا توانائيت عيان شد و هيبت تو نهان ماند و تو را ندانستند و بدان اندازه كردند و درست نبود، من معبودا بيزارم از آنها كه تو را به تشبيه جستند (مانند تو چيزى نيست ) و تو را درك نكردند آنچه از نعمتت بر آنها عيان است رهنماى به تو است اگر تو را شناسند و در خلق تو راه چاره هست كه بتو رسند، بلكه تو را با خلق تو برابر ساختند و از اين جهت تو را نشناختند و پاره اى نشانه هايت پروردگارا دانستند و تو را بدان وصف كردند، برترى اى پروردگارم از آنچه مشبهه تو را ستودند.

3- از حسين بن على (ع) سؤال شد صبحت چطور است ؟ فرمود:
پروردگار بر سر منست و دوزخ برابرم و مرگ دنبال سرم و حساب در گردم و خود گرو كردارم آنچه دوست دارم بدست نيارم و آنچه بد دارم جلو گرفتن نتوانم و كارها بدست ديگريست اگر خواهد مرا شكنجه كند و اگر خواهد از من بگذرد، كدام كس از من نيازمندتر است .

4- امام صادق (ع) فرمود:
گرفتارى مردم بزرگ است اگر آنها را دعوت كنيم اجابت ما نكنند و اگر واگذاريم رهبرى ندارند.

5- ميفرمود:
هر كه دلش به دوستى ما خنك است به مادرش بسيار دعا كند كه بپدرش
خيانت نكرده .

6- ابراهيم كرخى گويد:
بامام صادق (ع) گفتم مردى خداى خود را در خواب بيند چه تعبيرى دارد؟ فرمود اين مرديست كه دين ندارد زيرا خدا در بيدارى و خواب ديده نشود و نه در دنيا و آخرت .

7- ابان بن عثمان احمر گويد:
بامام صادق (ع) گفتم مرا از خداى تبارك و تعالى خبر ده كه هميشه شنوا و بينا و دانا و توانا بوده ؟ فرمود آرى گفتم مردى پيرو شما خاندان است و گويد هميشه خدا بشنيدن شنواست و بديدن بينا و بدانش دانا و بقدرت توانا، در خشم شد و فرمود هر كه چنين گويد و بدان معتقد باشد مشرك است و هيچ پيرو ما نيست خداى تبارك و تعالى ذاتى است پردانش و شنوا و بينا و توانا

8- امام صادق (ع) از پدرش از جدش نقل كرده كه :
ميان سلمان فارسى و مردى نزاع شد و گفتگو، آن مرد بسلمان گفت تو كيستى ؟ سلمان گفت آغاز من و تو نطفه چركينى بوده و پايان من و تو مردار بدبوئى ، در قيامت كه ميزان گذارند هر كه ميزانش سنگين است پدر دار است و هر كه سبك است پست است .

9- امام رضا (ع) ميفرمود:
من كشته شوم و مسموم شوم در سرزمين غربت و بخاك روم در زمين غريبى اين را ميدانم بسفارشى كه پدرم از پدرانش از رسول خدا بمن كرده اند هلا هر كه مرا در غربتم زيارت كند من و پدرانم در قيامت شفيعان او هستيم و هر كه ما شفيع او باشيم نجات يابد گرچه بر او گناه ثقلين باشد.

10- ربيع حاجب منصور گويد:
كه منصور جعفر بن محمد صادق (ع) را براى سخن چينى كه از وى شده بود خواست چون آمد بر او وارد شود ربيع حاجب نزد او بيرون شد و گفت من تو را بخدا پناه دهم از سطوت اين جبار كه بر تو سخت خشمگين است ، فرمود من در پناه سپر خدايم از شر او ان شاء اللّه ، اجازه ورود براى من بخواه اجازه خواست و باو اذن داد و وارد شد و سلام كرد و جوابش داد و گفت اى جعفر تو ميدانى كه رسول خدا (ص) بپدرت على بن ابى طالب گفت اگر نبود كه طوائفى از امتم در باره تو آن را ميگفتند كه نصارى در باره مسيح گفتند در باره تو چيزى ميگفتم كه بهر جمعى گذرى خاك زير دو پايت را براى شفا برگيرند.
و خود على (ع) فرمود در باره من دو كس هلاك شوند و من گناهى ندارم دوست غلوّكننده و دشمن مقصر اينها را بعذرجوئى از ناپسندى گفتار غاليان و مقصران فرمود بجان خودم اگر عيسى از آنچه در باره اش گفتند خاموش بود خدا او را عذاب ميكرد تو ميدانى كه در باره ات چه ناحق و افترا گويند و از آن دم بستى و آن را پسنديدى و اين موجب خشم خداست اوباش حجاز و مردم هر دم بيل گويند تو دانشمند روزگار و ناموس عصر و حجت معبود و ترجمان خدا و گنجينه دانش او و ميزان قسط و مصباح او هستى كه رهجو، پهناى ظلمت را بتابش نور بوسيله تو پيمايد و خدا قبول نكند كردار كسى كه بمقامت نادان باشد در دنيا و در قيامت قدر او را بالا نبرد تو را از حدت گذرانيده و آنچه در تو نيست بتو بسته اند بگو، اول كسى كه حق را گفت جد تو بود و اول كسى كه باور كرد پدر تو بود و تو شايسته اى كه آثار آنها را حكايت كنى و براه آنها بروى .
امام صادق (ع) فرمود من شاخه اى از شاخه هاى زيتونه ام و قنديلى از قناديل خاندان نبوت و اديب سفراء و دست پرورده گرام بررة و چراغى هستم از آن چراغها كه در آن نور نور نور است و صفوت گفتار باقى در نسل برگزيده ها تا روز قيامت ، منصور، و بهمنشينهاى خود كرد و گفت اين مرا بدرياى مواجى حواله كرد كه كرانه آن پيدا نيست و بژرفش نتوان رسيد، دانشمندان در آن سرگردان و شناوران در آن غرقه اند، و فضا را بر شناور تنك كند اينست استخوانى كه در گلوى خلفا گير كرده ، نه تبعيدش رواست و نه كشتن او سزاست ، و اگر نبود كه ما از يك شجره ايم كه اصلش پاك و شاخه اش تابناك و ميوه اش شيرين است و در عالم ذر مبارك شده و در كتب تقديس شده از من باو همان ميرسيد كه بد سرانجام است ، چون بمن رسيده كه سخت ما را نكوهش كند و در باره ما بد گويد.

امام صادق (ع) فرمود در باره خويشانت و واجب الرعايه از خاندانت ميپذير گفتار كسى را كه خدا بهشت را بر او حرام كرده است و دوزخش ‍ ماوى ساخته كه سخن چين گواه ناحق و شريك شيطان است در فتنه ميان مردم كه خداى تعالى فرمود (حجرات - 5) اى كسانى كه گرويديد اگر فاسقى بشما خبر داد، وارسى كنيد كه مبادا بنادانى بر سر مردمى بتازيد و بر كرده خود پشيمانى كشيد، ما برايت ياران و كمك كارانيم و براى سلطنت تو ستونها و اركانيم تا بنيكى و احسان كار كنى و در رعيت احكام قرآن را مجرى كنى و بفرمانبرى خدا بينى شيطان را بخاك مالى ، گرچه بر تو لازم است كه بواسطه سعه فهم و كثرت دانش و معرفتت ب آداب خدا كه صله كنى با آنكه از تو ببرد و عطا كنى ب آن كه از تو دريغ دارد تا خدا بعمرت بيفزايد و بگذرى از كسى كه بتو ستم كند آنكه عوض دهد صله نداده همانا دهنده كسى است كه چون خويشى را از او بريدى آن را پيوندد تو صله رحم كن تا خدا عمرت بيفزايد و روز حشر حساب را تخفيف دهد، منصور گفت بمنظور مقامى كه دارى من از تو گذشتم و براى راستى تو از تو صرف نظر كردم ، از خود حديثى بگو كه بدان پند گيرم و جلو گيرم باشد از اسباب هلاكت ، امام صادق (ع) فرمود بردبار باش كه آن ركن علم است و چون وسائل توانائى دارى خود دار باش كه اگر آنچه توانى كنى دل خنك كردى و كينه كشيدى يا اظهار صولت خواستى و بدان كه اگر مستحقى را هم كيفر كنى در نهايت عدالت كردى و وضعى كه موجب شكر است به از وضعى است كه موجب صبر است ، منصور گفت خوب پندى دادى و مختصر گفتى حديثى از فضيلت جدت على بن ابى طالب باز گو كه عامه مردم نميدانند امام صادق (ع) فرمود پدرم از پدرش از جدش بمن باز گفت كه رسول خدا (ص) فرمود چون مرا بمعراج بردند پروردگارم جل جلاله در باره على (ع) سه كلمه سفارش بمن كرد فرمود اى محمد عرضكردم لبيك پروردگارم و سعديك فرمود على امام متقيان و پيشواى دست و روسفيدان و سرور مؤمنانست او را بدين مژده ده پيغمبر اين مژده را باو داد و على بسجده شكر افتاد براى خداى عز و جل و سر برداشت و گفت يا رسول اللّه قدر من ب آنجا رسيده كه در آنجاها نامم برند؟ فرمود آرى تو نزد خدا معروفى و تو در رفيق اعلائى ، منصور گفت اين فضل خداست بهر كه خواهد دهد.

11- ابو طالب برسول خدا (ص) گفت :
اى برادر زاده خدايت فرستاده گفت آرى گفت بمن نشانه اى بده فرمود اين درخت را برايم دعوت كن آن را دعوت كرد و آمد در برابرش بخاك افتاد و برگشت ، ابو طالب گفت من گواهى دهم كه تو راست مى گوئى اى على بپهلوى عموزاده ات پيوند.

12- مردى بابن عباس گفت :
اى عمو زاده رسول خدا (ص) بمن خبر ده كه ابو طالب مسلمان بود يا نه ؟ فرمود چگونه مسلمان نبود با اينكه گفته است و قد علموا ان ابننا لا مكذب لدينا و لا يعبأ بقيل
الا باطل - دانستند كه فرزند ما (محمد) نزد ما مورد تكذيب نيست و بگفته باطل اعتناء ندارد، مثل ابو طالب مثل اصحاب كهف است كه از دل مؤمن بودند و بظاهر مشرك و خدا دو ثواب ب آنها داد.

13- امام صادق (ع) هم فرمود:
مثل ابى طالب مثل اصحاب كهف است كه از دل مؤمن بودند و بظاهر مشرك و خدا دو ثواب ب آنها داد و صلى اللّ ه على محمد و آله الطاهرين 

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: